انشا در مورد امام رضا| ۵ انشا با موضوع زندگینامه ، تحقیق و نامه ای به امام رضا

با فرارسیدن روز های نزدیک به شهادت مظلومانه و غریبانه امام رضا علیه السلام ، معلمین ، دبیران و اساتید برای آشنای کردن کودکان و نوجوانان و حتی دانشجویان با سیره این امام مظلوم که مزارش شرف خاک این مرز و بوم است از دانش آموزان و دانش جویان خود میخواهند در قابل تحقیق یا انشا در مورد امام رضا علیه السلام آماده کنند . ما نیز در دلبرانه برای کمک به دانش آموزان و اولیا آنها این مطلب را آماده کرده ایم که شامل این موضوعات است:

  1. انشا در مورد خلاصه زندگی نامه امام رضا (ع)

  2. تحقیق کامل و مفصل در مورد زندگی امام رضا (ع)
  3. انشا با موضوع نامه ای به امام رضا (ع)
  4. انشا با موضوع سیره امام رضا (ع) در زندگی
  5. تحقیق در مورد شهادت امام (ع) در تاریخ

انشا در مورد امام رضا (۱)

انشا در مورد امام رضا علیه السلام– شماره ۱

موضوع : خلاصه ای از زندگی امام رضا علیه السام بنویسید

امام رضا (ع) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا (ص) و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام (ص) است.

بنابر نظر مشهور مورّخان وی در یازدهم ذی قعده سال ۱۴۸ هـ. ق، در مدینه منوّره متولد شد.

نام مبارک و القاب ایشان

نام مبارکش، علی، کنیه آن حضرت، ابوالحسن

و دارای القاب متعددی از جمله؛ رضا، صادق، ‏صابر، فاضل، قره ‏اعین المؤمنین و… هستند،

اما مشهورترین لقب ایشان، «رضا» به معنای «خشنودی» است.

پدر بزرگوار امام رضا، امام موسی کاظم (ع) پیشوای هفتم شیعیان بودند

که در سال ۱۸۳ ﻫ.ق، به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند،

و مادر گرامیشان نجمه (تکتم) نام داشت.

انشا در مورد امام رضا

زندگی نامه امام رضا (ع)

امام رضا (ع) در مدینه، پس از شهادت پدر، امامت بر مردم را بر عهده گرفت، و به رسیدگى امور پرداخت،

شاگردان پدر را به دور خودش جمع کرد و به تدریس و تکمیل حوزه علمیه جدش امام صادق (ع) مشغول شد

و در این راستا گام هاى بزرگ و استوارى برداشت.

مدت امامت حضرت رضا(ع)، حدود ۲۰ سال طول کشید، که ۱۷ سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت.

در مورد تعداد فرزندان آن حضرت اختلاف وجود دارد،

برخی امام جواد(ع) را تنها فرزند ایشان دانسته و گروهی نیز فرزندان دیگری را برای حضرتشان بر­می­شمارند.

امام رضا (ع) پس از هفده سال سکونت در مدینه و تبلیغ دین و ارشاد مردم،

با نقشه و حیله مأمون عباسی، راه خراسان را در پیش گرفت.

آن حضرت پس از قبول اجباری ولایت عهدی مأمون و گذشت سه سال،

در ۵۵ سالگی به دست این خلیفۀ عباسی به شهادت رسید.

انشا در مورد امام رضا

انشا در مورد امام رضا (۵)

انشا در مورد امام رضا علیه السلام – شماره ۲ 

موضوع انشا : نامه به امام رضا علیه السلام

انشا در مورد امام رضا

السلام  علیک یا علی بن موسی الرضا

سلام به آقای خوبم،

سلام به مولای عزیزم،

سلام به امام رئوف و مهربانم،

سلام به خورشید تابان خراسان،

سلام به گنبد طلاییت،

سلام به کبوترهای حرمت و سلام به زائرهای عاشقت.

قلم را روی کاغذ نهادم تا شاید این بار قلم روی آن حرکت کند و خودش حرف های دل مرا به امام رضا بنویسد.

هزاران بار نوشتم، هزاران بار گفتم، اما باز نشد.

نتوانستم به قولی که به تو دادم وفا کنم، بگو چه کار کنم، کجای کارم اشتباه است .

هر وقت حاجتی دارم مهمان حرمت هستم آن قدر دخیل می بندم تا حاجتم روا شود.

چقدر ماه های خدا عجیب است دوازده ماه به نیت دوازده امام، زیاد نمی توانم این را بگویم

چون کار خدا با حکمت است و عقل ناقص و ناتوان من قادر به بیان آن نیست.

محرم الحرام اجازه ی ورود به ماه حسین است تا ایشان اذن دخول ندهند قطره اشکی ریخته نمی شود

و آخر صفر هم با شهادت غریب الغربا . واقعا غریب به چه معناست… غریبه کیست… ؟

غریب یعنی دور از وطن، دور از خانه …

هنگامی که مسلم وارد کوفه شد غریب بود، امام حسین در کربلا غریب بود و اما شما آقای من که غریب خراسان هستی .

لحظه های آخر منتظر دیدن عزیز دلت بودی، چقدر زیبا نام جوادت را می بردی. وقتی سرت بر روی پایش بود چقدر آرام بودی،

دست های گرم جوادت،  وجود تو را روشن کرد با نگاهت فهماندی وقت رفتن و جدایی است. چه لحظه ای بود وداع آخرت.

اما چه بگویم از نیزه های شکسته، تیرهای در هم فرو رفته، شمشیرهای بالا رفته،

بدن ارب اربای اکبر، خم شدن کمر حسین، ناله دل زینب، اشک چشم رقیه، …

هر وقت خواستم چیزی بگویم خجالت کشیدم بیان کنم،

ابهت حرمت ، زیبایی بارگاهت، تقدس نگاهت مرا از گفتن حرفم عاجز کرد.

چقدر زیباست گنبد زرد طلایی ات که از دور حکایت می کند در این شهر عزیزی مهمان است.

برق طلایی زرد گنبدت روشنی چشمم است، پرچم روی حرمت نوازش صورتم است،

صدای نقاره ها چنان در هوا پخش می شود که هر کسی را مست تو می کند.

و اما چه بگویم از زائران حرمت که با پای پیاده مسافت ها را طی می کنند و برای دیدنت لحظه شماری می کنند.

عجب صفایی دارد پنجره فولادت که بارها ، بارها دلم را به آن گره زدم

و خواستم تا یاری ام کنی،

من گدای در خانه ات هستم. نکند این گدا را رها کنی، یا امام رضا با دلم به سویت آمدم، آقا مرا میخری…؟

و اما از کاسه های طلایی سقا خانه ات که وجود مان را شاداب می کند،

آبش، دل ما را جلا می دهد. مولای من، سرور من حرف های مرا می شنوی؟

هر بار که حرمت آمدم اذن دخولم باب الجواد بود ،

جان مادرت زهرا دستم را بگیر، مرا کربلایی کن، عاشق و شیدای حسین کن.

اذن ورود کربلا با امضای تو صادر می شود، رضا جان، عزیز دل زهرا بیا ضامن ما شو، ای ضامن آهو.

چقدر زیبا گفتی به شکارچی: اجازه بده که این آهو برود او مادر است بچه هایش منتظر هستند،

من ضامن او می شوم. شکارچی سرش را پایین انداخت و گفت آقاجان مرا شرمنده نکنید

من که هستم که شما از من مهلت می خواهید من او را به حق شما آزاد می کنم.

ای خورشید خراسان بتاب، که از تابیدنت دلمان روشن شود.

دلم را به پنجره ات، آقا ببین گره زدم، مولا نذار دست خالی از در خانه ات بروم.

تو را قسم می دهم به وفای کفترای حرمت، همان کفترایی که هر روز دور حرمت می چرخند

و بال هایشان را به گنبدت می چسبانند، منم می خواهم کفتری باشم که تو من وهوا کنی.

امام رضا اگر در نامه ی این حقیر خطایی دیدی خودت عفو کن.

این نامه را از طرف همه ی زائرهای عاشقت که دلشان برای دیدن حرمت پر می زد نوشتم،

چقدر دلمان می خواست این روزها خراسان بودیم کنا پنجره فولادت تا صبح ذکر رضا میگرفتیم.

انشا در مورد امام رضا

انشا در مورد امام رضا (۴)

تحقیق و انشا در مورد امام رضا علیه السلام– شماره ۳

موضوع :  زندگی نامه امام رضا علیه السلام به طور مفصل

انشا در مورد امام رضا

مقدمه:

امام علی ‌بن موسی‌الرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند.

ایشان در سن ۳۵ سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن ۵۵ سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می‌نماییم.

نام، لقب و کنیه امام:

نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان “رضا” به معنای “خشنودی” می‌باشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند: “خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده‌اند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند.”

پدر و مادر امام:

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال ۱۸۳ ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان “نجمه” نام داشت.

تولد امام:

حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال ۱۴۸ هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: “هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر “لااله‌الاالله” را از شکم خود می‌شنیدم، اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی‌رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت.”

زندگی امام در مدینه:

حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می‌پرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می‌داشتند

و به ایشان همچون پدری مهربان می‌نگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

امامت حضرت رضا (علیه السلام):

امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند

یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) می‌گوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: “آیا می‌دانید من کیستم؟” گفتم: “تو آقا و بزرگ ما هستی.” فرمود: “نام و لقب من را بگویید.” گفتم: “شما موسی بن جعفر بن محمد هستید.” فرمود: “این که با من است کیست؟”

گفتم: “علی بن موسی بن جعفر.” فرمود: “پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می‌باشد.”»

ولایت عهدی:

باری، چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: “همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم.”

پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: “تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم.” حضرت فرمودند: “اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی.

علت قبول ولایتعهدی مامون

” مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند:‌ “هرگز قبول نخواهم کرد.” وقتی مأمون مأیوس شد گفت: “پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید.”

حضرت فرمودند: “اینک که مجبورم، قبول می‌کنم

به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم.” مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: “خداوندا! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛

خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی.”

جنبه علمی امام:

مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بی‌همتای امام را در میان ایشان می‌دید می‌خواست تا این قداست و اعتبار را خدشه‌دار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظره‌ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که همگی شکست خورده ند .

مختصری از کلمات حکمت‌آمیز امام:

امام فرمودند: “دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است.”

امام فرمودند: “علم و دانش همانند گنجی می‌ماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر می‌باشند: ۱- سؤال کننده ۲- آموزنده ۳- شنونده ۴- پاسخ دهنده.”

امام فرمودند: “مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است.”

امام فرمودند: “چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است.”

امام فرمودند: “نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است.”

شهادت امام:

در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخن‌هایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد.

مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند.

بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز ۲۹ صفر سال ۲۰۳ هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند.

تدفین امام:

به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.

انشا در مورد امام رضا

انشا در مورد امام رضا (۲)

انشا در مورد امام رضا علیه السلام – شماره ۴ 

موضوع انشا : اخلاق ،منش و سیره امام رضا علیه السلام

انشا در مورد امام رضا

خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه‌ای بود

که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود.

با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می‌کرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمی‌نمود.

خصوصیات امام از زبان یاران امام

یکی از یاران امام می‌گوید:

  • هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد
  • و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند.
  • هرگز نیازمندی را که می‌توانست نیازش را برآورده سازد رد نمی‌کرد
  • در حضور دیگری پایش را دراز نمی‌فرمود.
  • هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند.
  • خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم می‌فرمود.
  • چون سفره غذا به میان می‌آمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش می‌نشاند
  • و آنان همراه با امام غذا می‌خوردند.
  • شبها کم می‌خوابید و بسیاری از شبها را به عبادت می‌گذراند.
  • بسیار روزه می‌گرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمی‌کرد.
  • کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت.
  • بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک می‌کرد.
  • یکی دیگر از یاران ایشان می‌گوید: “فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود.
  • لباس او در خانه درشت و خشن بود،
  • اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می‌کرد، خود را می‌آراست (لباسهای خوب و متعارف می‌پوشید).
انشا در مورد امام رضا

خصوصیات امام رضا ( ع) از زبان یاران و نزدیکان حضرت

شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد،

میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند،

اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود:

“ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی‌گیریم.”

شخصی به امام عرض کرد: “به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمی‌رسد.”

امام فرمودند:” تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت.”

مردی از اهالی بلخ می‌گوید: “در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم.

روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند.

من به امام عرض کردم: “فدایت شوم بهتر است اینان بر سفره‌ای جداگانه بنشینند.”

امام فرمود:

“ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است.”

یاسر، خادم حضرت می‌گوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود:

“اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود.

به همین جهت بسیار اتفاق می‌افتاد که امام ما را صدا می‌کرد

و در پاسخ او می‌گفتند: “به غذا خوردن مشغولند.” و آن گرامی می‌فرمود: “بگذارید غذایشان تمام شود.”»

یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت:

“من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم.

از حج بازگشته‌ام و خرجی راه را تمام کرده‌ام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم

و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده‌ام.

” امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود:

“این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی.”

آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت.

از امام پرسیدند: “چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟”

فرمود: “تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم.

یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) می‌گوید:

«روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند.

امام در میان آنها غریبه‌ای دید و پرسید: “این کیست؟” عرض کردند:

“به ما کمک می‌کند و به او دستمزدی خواهیم داد.” امام فرمود: “مزدش را تعیین کرده‌اید؟”

گفتند: “نه هر چه بدهیم می‌پذیرد.” امام برآشفت و به من فرمود:

“من بارها به اینها گفته‌ام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید.

کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام می‌دهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می‌کند مزدش را کم داده‌ای

ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود

که طبق قرار عمل کرده‌ای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی،

هر چند کم و ناچیز باشد؛ می‌فهمد که بیشتر پرداخته‌ای و سپاسگزار خواهد بود.”»

خادم حضرت می‌گوید:

«روزی خدمتکاران میوه‌ای می‌خوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند.

حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود:

“سبحان الله اگر شما از آن بی‌نیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید.”»

 امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمی‌کردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول می‌داشتند.

انشا در مورد امام رضا

انشا در مورد امام رضا (۳)

انشا در مورد امام رضاعلیه السلام– شماره ۵ 

موضوع انشا : شهادت امام رضا (ع)

انشا در مورد امام رضا

قصه پر غصه شهادت امام رضا علیه السلام از زبان اباصلت هروی یار نزدیک امام رضا ( ع) می شنویم .

اباصلت هروی می گوید:

من در خدمت حضرت رضا علیه السلام بودم.

به من فرمود:« ای اباصلت! داخل این قبّه ای که قبر هارون است، برو و از چهار طرف آن کمی خاک بردار و بیاور.»

من رفتم و خاک ها را آوردم.

امام خاک‌ها را بویید و فرمود:« می‌خواهند مرا پشت سر هارون دفن کنند،

ولی در آنجا سنگی ظاهر می شود که اگر همه کلنگ‌های خراسان را بیاورند، نمی توانند آن را بکَنند.»

و این سخن را در مورد بالای سر و پایین پای هارون فرمود.

بعد وقتی خاک پیش روی هارون یعنی طرف قبله هارون را بویید،

فرمود:« این خاک، جایگاه قبر من است. »

سپس فرمود:« ای اباصلت! من فردا نزد این مرد فاجر و تبهکار می روم.

وقتی از نزد او خارج شدم، اگر سرم با عبایم پوشانده بودم، دیگر با من حرف نزن و بدان که مرا مسموم کرده است.»

فردا صبح، امام در محراب خود به انتظار نشست.

بعد از مدتی مأمون غلامش را فرستاد که امام را نزد او ببرد.

امام به مجلس مأمون رفت و من هم به دنبالش بودم.

در جلوی او طبقی از خرما و انواع میوه بود. خود مأمون خوشه ای از انگور به دست داشت

که تعدادی از آن را خورده و مقداری باقی مانده بود.

با دیدن امام، برخاست و او را در آغوش کشید و پیشانی اش را بوسید و کنار خود نشاند.

سپس آن خوشه انگور را به امام تعارف کرد و

گفت:« من از این انگور بهتر ندیده ام.»

امام فرمود:« چه بسا انگورهای بهشتی بهتر باشد.»

مأمون گفت:« از این انگور میل کنید.»

امام فرمود:« مرا معذور بدار.»

مأمون گفت:« هیچ چاره ای ندارید. مگر می خواهید ما را متهم کنید؟ نه. حتماً بخورید.»

سپس خودش خوشه انگور را برداشت و از آن خورد و آن را به دست امام داد.

امام سه دانه خورد و بقیه اش را زمین گذاشت و فوراً برخاست.

مأمون پرسید:« کجا می روید؟»

فرمود:« همان جا که مرا فرستادی.»

سپس عبایش را به سر انداخت و به خانه رفت و به من فرمود:« در را ببند.»

سپس در بستر افتاد.

انشا در مورد امام رضا

حضور امام جواد بر بالین پدر در لحظه شهادت

من در وسط خانه محزون و ناراحت ایستاده بودم که ناگهان دیدم جوانی بسیار زیبا پیش رویم ایستاده

که شبیه ترین کس به حضرت رضا علیه السلام است.

جلو رفتم و عرض کردم:« از کجا داخل شدید؟ درها که بسته بود.»

فرمود:« آن کس که مرا از مدینه تا اینجا آورد، از در بسته هم وارد کرد.»

پرسیدم:« شما کیستید؟»

فرمود:« من حجّت خدا بر تو هستم، ای اباصلت! من محمد بن علی الجواد هستم.»

سپس به طرف پدر گرامیش رفت و فرمود:« تو هم داخل شو!»

تا چشم مبارک حضرت رضا علیه السلام به فرزندش افتاد، او را در آغوش کشید و پیشانی‌اش را بوسید.

حضرت جواد علیه السلام خود را روی بدن امام رضا انداخت و او را بوسید.

سپس آهسته شروع کردند به گفتگو که من چیزی نشنیدم.

اسراری بین آن پدر و پسر گذشت تا زمانی که روح ملکوتی امام رضا علیه السلام به عالم قدس پر کشید.

انشا در مورد امام رضا

در پایان نظر شما را به کلیپی زیبا در مدح امام رضا (ع) با شروعی کودکانه جلب میکنم .

در صورتی که نیاز به مطالعه یا تحقیق بیشتری راجع به امام رضا و شخصیت و زندگی نامه ایشان داشتید من پیشنهاد میکنم سری به سایت تبیان بزنید و در مورد امام رضا علیه السلام بیشتر مطالعه کنید .

انشا در مورد امام رضا ضامن آهو 

همچنین بخوانید:

رنگ آمیزی درباره امام رضا | ۲۰ نقاشی برای رنگ آمیزی در مورد امام رضا (ع)

نقاشی درباره امام رضا | ۵۰ نقاشی کودکانه درباره امام رضا (ع) و حرم ضامن آهو

عکس نوشته امام رضا علیه السلام | ۴۴ عکس پروفایل عاشقانه برای امام رئوف

عکس تولد امام رضا | ۳۳ عکس پروفایل تولد ضامن آهو امام رضا علیه السلام

پروفایل امام رضا | ۵۰ عکس زیبا از حرم + عکس نوشته دلتنگی امام رضا (ع) 

پروفایل دخترونه امام رضا | ۵۰ عکس نوشته عاشقانه با علی بن موسی الرضا

شهادت امام رضا | ۳۳ متن ویژه و زیبا به مناسبت تسلیت شهادت امام رضا (ع)

انشا در مورد امام رضا ، تحقیق در مورد امام رضا