روزنامه اعتماد با «عاليه شكربيگي»، جامعهشناس، مدرس دانشگاه درباره مرگ خودخواسته دختري 12 ساله ایلامی گفتگو کرده است.
مرگ خودخواسته يك دختر 12 ساله چگونه قابل تحليل است؟ در حالي كه مرگ براي عدهاي از همسن و سالهاي اين دختر ميتواند همچنان موضوعي غيرقابل درك باشد، چطور ميشود كه دختري با اين سنوسال با مقوله مرگ همچون بزرگسالان برخورد كند و براي رهايي از وضعيت ناگوارش به زندگي خود خاتمه بدهد؟
ما در ايلام و كرمانشاه با جوامعي روبهرو هستيم كه در آنها استعداد و زمينه براي خودكشي وجود دارد. در واقع در اين مناطق خودكشي به جامعهپذيري رسيده و زنان وكودكان خودكشي را به چشم ميبينند. به همين دليل است كه در اين جوامع، خودكشي به عنوان يك گزينه مطرح است و در ذهن زنان و نوجوانان اين منطقه، فكر مرگ و خودكشي چندان دور از ذهن نيست و تجسم يافته است. اما عامل اصلي خودكشي، محروميت است. در بسياري از مواردي مثل اين داستان، فقر عامل رويش خودكشي است. فقر و محروميت از ابتداييترين مواهب زندگي و استمرار اين وضعيت، تاثير رواني ناگواري بر ساكنان اين مناطق ميگذارد.
از طرفي ديگر، يك دختر 12 ساله در اوج بحران دوران نوجواني به سر ميبرد. در چنين شرايطي هر گونه فشار و هرگونه ناديده گرفته شدن ميتواند به بحران منجر شود. براي يك دختر نوجوان، نداشتن لباس شب عيد به منزله ناديده گرفته شدن است، اينكه صداي او به گوش نميرسد و نيازها و خواستههايش بيپاسخ ميمانند. در اينجا فقر همراه با جامعهپذيري خودكشي منجر به اين مساله ميشود. علاوه بر آن در خردهفرهنگهاي روستايي، چشموهمچشمي نيز مزيد بر علت ميشود و در اوج فقر، بار اين چشموهمچشميها حتي بيش از پيش فشار رواني بر ساكنان وارد ميكند. خودكشي در چنين شرايطي ناشي از افسردگي نيست چون خود افسردگي نيز علت دارد و علت آن فقر است.
آيا اين گزاره درست است كه تاثير فقر و محروميت بيشتر در زنان نمود دارد و اگر صحيح است، چرا بار اصلي اين مشكلات در زنان بيشتر منجر به خودكشي ميشود؟
بله صحيح است؛ هر قدر فاصله از پايتخت در كشور ما بيشتر ميشود، محروميت خردهفرهنگها افزايش مييابد و فقر و محروميت بيشتر ميشود. در اين خردهفرهنگها از زنان انتظار ميرود كه تمام مسائل خانواده را به دوش بكشند، زنان در چنين خانوادههايي مسوول اصلي سامان دادن به وضعيت زندگي هستند و بايد با شرايطي كه دارند، وضعيت خانواده را مديريت كنند و بار اصلي فقر به دوش آنهاست. به همين دليل است كه آسيب اصلي بيشتر به زنان وارد ميشود و در مواردي اين بار چنان بر شانه آنها سنگيني ميكند كه زنان خودكشي و خودسوزي ميكنند. زنان در چنين شرايطي بيشتر احساس بيپناهي ميكنند و فشار مضاعف زندگي بر دوش آنها، نمود بيشتري پيدا ميكند. از طرفي ديگر اشاره كردم كه خودكشي و خودسوزي زنان در اين استانها جامعهپذيري دارد و اين زنان در ميان دوستان و آشنايان خود شاهد خودكشي زنان ديگر بودهاند.
البته اطلاعاتي كه رسانهها در اختيار دارند، نشانگر تصوير كامل وضعيت نيست، زيرا در اين مناطق ما شاهد تعداد بيشتري از آسيبهاي اجتماعي ناشي از فقر هستيم اما تمام آنها ثبت و رسانهاي نميشوند. آنچه ما در عمل شاهد آن هستيم، تصوير مطلوبي را نشان نميدهد و متاسفانه كمكهاي كميته امداد يا بهزيستي نيز در اين شرايط تاثير چشمگيري ندارد. زيرا اگر چنين بود، ميتوانستيم برگشت حداقل رفاه و آسايش را در اين خانوادهها ببينيم كه نميبينيم.
چه راهي بايد پيموده ميشد كه به قول شما ريشههاي فقر را درمان كند؟ گزارش بهزيستي در مورد مرگ اين دختر نوجوان نشان ميدهد كه اين خانواده از كمكهاي دولت محروم نبود، اما اعداد ارايه شده براي پوشش هزينههاي زندگي خانواده پنج نفري بسيار اندك و نارساست. آيا در اين مدتي كه شاهد چنين نمودهايي از فقر و محروميت بودهايم، كمكهاي بهزيستي و كميته امداد توانسته دردي دوا كند؟ يا براي حل اين مساله صدقه دادن دوا نيست؟
ما در كشور ثروتمندي زندگي ميكنيم، مردم ما روي ثروتهاي كلاني زندگي ميكنند اما اين ثروتها توزيع متوازني ندارند. بخشي از شهرها و جوامع ما در رفاه زندگي ميكنند و روزبهروز فربهتر ميشوند، بخشي ديگر نيز از اين ثروت محروم ميمانند و حتي به سادهترين امكانات يك زندگي دسترسي ندارند. علاوه بر آن توجه داشته باشيد كه فقر تنها در مناطق محروم نمود ندارد، ما در تهران نيز شاهد فقر و محروميت هستيم.
وقتي در جامعهاي، گروهي فربهتر ميشوند، گروه ديگري ضعيف و ضعيفتر ميشوند. افرادي كه به قول خودشان، آينده هفت نسل بعدشان را هم تامين كردهاند و از سفره ديگر افراد ميبرند. افزوده شدن ثروت اين افراد به معناي كاهش ثروت و دارايي عده ديگر است. وقتي تعادل به هم ميريزد، در جامعه شاهد همين وضعيت فعلي هستيم، وضعيتي كه 10 درصد مردم روي ثروت خوابيدهاند و ديگران در فقر به سر ميبرند. وضعيت كرونا نيز به اين مساله در آينده افزوده خواهد شد.