مغزهای کوچک زنگ زده پنجمین فیلم بلند هومن سیدی در مقام کارگردان است. فیلمی که با اثر پیشین او یعنی خشم و هیاهو تفاوت های بسیاری دارد اما در امتداد دو اثر پیشین وی اعترافات ذهن خطرناک من قرار می گیرد.
مغزهای کوچک زنگ زده پنجمین فیلم بلند هومن سیدی در مقام کارگردان است. فیلمی که با اثر پیشین او یعنی خشم و هیاهو تفاوتهای بسیاری دارد اما در امتداد دو اثر پیشین وی اعترافات ذهن خطرناک من قرار میگیرد. اگر در “خشم و هیاهو” بیشتر لوکیشنها داخلی هستند و دوربین پیمان شادمانفر با صبر و حوصله قاب هایی عموما ایستا و نماهای بلند بدون کات را قاب میگیرد، این بار بیشتر لوکیشنها خارجی و در جایی ناکجاآباد هستند و دوربین او بیشتر روی دست نماهای بی نظم و کوتاه را قاب میگیرد که خب البته این امر بسیار در خدمت فضا و داستان ملتهب آن میباشد. در ادامه با معرفی فیلم مغزهای کوچک زنگ زده با نت نوشت همراه باشید.
بیشتر بخوانید: تحلیل فیلم مغزهای کوچک زنگ زده کاری از هومن سیدی ؛ کلی گویی و بی حاصلی
فیلم مغزهای کوچک زنگ زده از هومن سیدی
فیلمبرداری که به اعترافات ذهن خطرناک من کم شباهت نیست. تفاوت فیلمها حتی خود را در چهره پردازی بازیگران نیز نشان داده است. اگر در “خشم و هیاهو” با چهرههای عادی تری رو به رو هستیم، در مغزهای کوچک زنگ زده همانند “اعترافات ذهن خطرناک من” (البته این بار اگزجره تر) با چهرههای دفرمه و بدنهای نامتناسب برخورد میکنیم. گرچه از “آفریقا”، نخستین فیلم هومن سیدی تا همین “مغزهای کوچک زنگ زده”، با یک مفهوم مشترک که نخ ارتباطی تمام این پنج فیلم هستند رو به رو میشویم.
بزهکاری و پلیدی و تاریکی انسان معاصر. دیگر نکتهی اشتراک تمام این فیلم ها، وجود شخصیتی با ظاهر بی اندازه چاق میباشد که نماد شهوت، عصبیت، خشونت و خوی غریزی و غیر انسانی است. در مغزهای کوچک زنگ زده، شخصیت شکور (فرهاد اصلانی) در چنین شمایلی قرار میگیرد که نسبت به فیلمهای پیشین نقش پررنگ تری را دارد. که اوج این مفاهیم را در سکانس خفه شدن شهره (لادن ژاوه وند) میبینیم که در حالی که شام میخورد (رفتاری غریزی) بی هیچ واکنشی از او اتفاق میافتد.
بیشتر بخوانید: مروری بر زندگینامه و آثار هومن سیدی؛ سیر تکاملی یک کارگردان
اما بیایم از اشتراکات عبور کنیم و به خود مغزهای کوچک زنگ زده بپردازیم. فیلم در فضایی میگذرد که چندان شباهتی به فضاهای آشنای شهری نیست و بیشتر به حلبی آبادی مالیخولیایی شباهت دارد و بسیار بدوی است. ساکنینش هر یک نقصی در جسم خود دارند. روی پیشانی شاهین (نوید محمدزاده) فرورفتگی است. مادربزرگ توان راه رفتن ندارد و چهار دست و پا حرکت میکند. پدر (فرید سجادی حسینی) نیز از فرط اعتیاد در گنداب است و از ریخت افتاده. مادر با نحوه حرکت کند و چشمان از حدقه درآمدهاش چندان انسانی نمینماید و به عجوزهای مانند است. در صورت و بدن شهروز اثرات ضربات چاقو دیده میشود. درباره ظاهر شکور هم که پیشتر در سطور بالا گفته شد. گویی در این فضای دوزخی هر یک داغ نشانی را بر خود دارند. تنها کسانی که چهره انسانی تر و عادی تری نسبت به بقیه دارند شهره و مسعود (هومن سیدی) هستند و همین دو نفر هم هستند که در انتها از این بدویت فرار میکنند (فراری داده میشوند).
این دفرمگی و غیر انسانی بودن ظاهر شخصیتها بسیار هماهنگ با فضای خودساخته فیلم برای این ساکنین با خانهها و کویهای خرابه و پوسیدهاش میباشد و یک مجموعه خراب را که در جای جایش خلاف جریان دارد میباشد. گرچه در این جامعه بدوی ظواهر مدرن مثل موبایل وجود دارد اما تفکراتشان همن قدر عقب مانده و زنگ زده است که شهره را برای رنگ موی هفت رنگش تا مرز نابودی میبرند.
بیشتر بخوانید: فیلم خشم و هیاهو از هومن سیدی؛ ترازوی خیانت و عشق
تمام آدمهای فیلم مغزهای کوچک زنگ زده نیز بی پدر و مادر (خانواده) میباشند که از کودکی تحت سرپرستی شکور و برای بزهکاری تربیت شده اند. پدر و مادر (خانواده) نماد هویت هر فرد و جامعهای است. جامعهای که در آن خانواده پایه و اوضاع درستی نداشته باشد رو به زوال و نابودی میرود. درست مانند وضعیت جامعه نمایش داده شده در فیلم. چرا که خانواده مهمترین رکن هر جامعهای است و نابودیاش مرگ جامعه را در پی دارد. در فیلم هر کس که در نهایت خانواده خویش را مییابد حالی بهتر از وضعیت پیشینش دارد.
مانند امیر که پس از یافتن پدرش آرام تر میشود. اما شاهین که یکی از همین بی هویت هاست با اینکه در انتها تصمیم به بهبود بخشیدن اوضاع میکند اما در انتها در میان آن جماعت گله وار و در مواجهه با شهروز که جانشین شکور است با مونولوگی که در شروع فیلم هم مبنی بر گوسفند بودن مردم و نیاز به چوپان داشتن این بار روی چهره شهروز نمیتواند کاری از پیش ببرد و این چرخه مریض و زنگ زده کماکان ادامه مییابد. مغزهای کوچک زنگ زده داستان آدمهای بی هویتی است که گله وار پیش میروند تا به نابودی برسند و راه نجاتشان آگاهی و هویت دار شدنشان میباشد.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم به وقت شام از ابراهیم حاتمی کیا، ارتفاع قرمز و مرثیهای برای پالمیرا