پیچشهای داستانی معمولا به منظور هرچه بیشتر همراه کردن بازیکن با روایت استفاده میشوند. در این مقاله به تعدادی از غافلگیرکنندهترین پیچشهای داستانی در بازی های ویدیویی خواهیم پرداخت.
امروزه، دیده میشود که بسیاری از عناوین مدرن به اشکال مختلف از این المان روایی نهایت بهره را میبرند. داستان بازیهای کنونی به ماجراجویی یک لولهکش و تلاش او برای نجات شاهزاده مورد علاقهاش از طریق پریدن روی سنگپارهها و سکوبازی مربوط نمیشود. روایت بازیهای ویدیویی در عصر حاضر، به صورت چند لایه و غیر قابل پیشبینی بوده و داستان آنها به صورت تدریجی برای گیمر هویدا میشود. در واقع، بدین ترتیب است که یک پیچش داستانی میتواند بیشترین تاثیر ممکن را روی بازیکن گذاشته و روایت بازی مورد نظر را اعتلا ببخشد. در این مقاله، به ۸ پیچش داستانی جذاب و غیرقابل پیشبینی خواهیم پرداخت؛ پیچشهایی که هرکدام از آنها موفق شدند تا تاثیر شگرفی روی بازیکنان از خود به جا گذاشته و آنها را غافلگیر نمایند.
هشدار: در صورتی که تاکنون به تجربه هرکدام از عناوین ذکر شده در این مقاله نپرداختهاید و قصد دارید تا به زودی به سراغ آنها بروید، لطفا از خواندن ادامه متن خودداری نمایید؛ در این مقاله، بخشهای مهمی از داستان هر بازی مورد بحث قرار خواهد گرفت.
هویت واقعی Tyr در God of War Ragnarok
در طول تجربه بازی God of War 2018، چندین بار نام تیر (Tyr) به عنوان فردی که در طی وقایع آخرالزمان نورس یا رگناروک نقش مهمی خواهد داشت، ذکر میشود. این موضوع خود منجر به این میشود تا آتریوس (Atreus) و کریتوس (Kratos) پس از فرا رسیدن زمستان سهمگین (Fimbulwinter)، به دنبال نجات او از بند راهی یک ماجراجویی پرمخاطره شوند. آنها در نهایت در سوارتالفهایم (Swartalfheim)، موفق به پیدا کردن و در ادامه آزاد نمودن تیر میشوند. با این وجود، بازیکنان خیلی زودی متوجه میشوند که تیر دیگر آن شخصیت وعده داده شده در حماسه نورس نبوده و مدت زیادی میشود که دست از جنگ و نزاع برداشته است. در واقع تیر دیگر تمایلی به برپا نمودن رگناروک از خود نشان نمیدهد. پس از اینکه ماجراجوییهای اتریوس و کریتوس از یک سرزمین به سرزمین دیگر ادامه پیدا میکند، تیر نیز با آنها همراه میشود. او در قامت یک مشاور عمل کرده و در عینحال تکتک حرکات آنها را از نزدیک مشاهده مینماید. داستان زمانی جذاب میشود که پس از تصمیم تیر برای شروع جنگ، براک (Brok) به او شک کرده و رفتارش را مورد پرسش قرار میدهد. در این زمان است که تیر پرده از هویت واقعی خود برداشته و براک را با بیرحمی تمام به قتل میرساند. سپس، تیر که در واقع تغییر شکل داده و کسی غیر از اودین (Odin) نیست، به سمت ازگارد (Asgard) فرار میکند. با اینحال، در پایان تلاشهای اودین بیفایده بوده و در زمان فرا رسیدن رگناروک کشته میشود. قسمت جالب ماجرا اینجاست که پس از به پایان رساندن بازی متوجه خواهید شد که تیر حقیقی کماکان در زندان به سر برده و از حوادثی که در این مدت پیش آمدهاند، کوچکترین اطلاعی ندارد.
هویت پدر و مادر ایلوی در Horizon Zero Dawn
در این بازی شما با یک داستان درگیرکننده در دنیایی مملوء از رمز و راز مواجه خواهید شد و با انجام فعالیتهای جانبی مختلف، میتوانید درک و اطلاعات خود را راجع به دنیای Horizon Zero Dawn افزایش دهید. با این وجود، برگ برنده این بازی به طرح داستان اصلی مربوط میشود؛ چرا که پیچشهای داستانی متعدد، باعث میشوند تا نتوانید وقایعی را که در ادامه رخ میدهند، به گونه درست پیشبینی کنید. در ابتدای بازی خواهید دید که شخصی به نام راس (Ross) وظیفه پرورش دادن و بزرگ کردن ایلوی (Aloy) را برعهده دارد. او قصد دارد تا ایلوی را که پدر و مادرش را از دست داده، به یک جنگجوی تمام و کمال تبدیل کند. این در حالیست که ایلوی مربوط به قبایلی میشود که مردم دیگر نسبت به آن روی خوش نشان نداده و داشتن ارتباط و داد و ستد با آنها را یک گناه تلقی مینمایند. ایلوی به دلیل فقدان پدر و مادر خود، احساس رنج و در عین حال تنهایی بسیاری کرده و در سرتاسر بازی به دنبال کشف حقیقت پیرامون هویت واقعی خود است. ایلوی در پایان در مییابد که او دختر بیولوژیکی الیزابت سوبک (Elisabeth Sobeck) بوده و ژنهای این شخص از طریق مهندسی ژنتیک به وجودش تزریق شده است. به طور دقیقتر اگر بخواهیم راجع به هویت الیزابت کوی صحبت کنیم، باید بگوییم که ایلوی در واقع کلون (Clone) او محسوب میشود. در عین حال، باید بدانید که الیزابت خالق پروژه Zero Dawn محسوب میشود؛ پروژهای که قصد دارد تا یک بار دیگر زندگی را در سرزمین فراموش شده بازی جاری کرده و باعث بقای نسل انسانها شود. علاوه بر این، مشخص میشود که DNA سوبک توسط یک هوش مصنوعی به نام GAIA بازیابی شده و سپس برای ایجاد ایلوی مورد استفاده قرار گرفته است.
خیانت Mona در Max Payne 2
بازی Max Payne 2 دارای یک روایت پیچیده و در عین حال لایهلایه بوده و بازیکن با پیشرفت در بازی متوجه حقایق بیشتری راجع به Inner Circle میشود. Max Payne 2 در عین حال که به توطئهی سازمانی در ابعاد گسترده میپردازد، داستان عاشقانه مکس و مونا را نیز روایت میکند. دو نفری که به کمک یکدیگر موفق میشوند تا وارد ادارهی آلفرد وودن (Alfred Wooden) در پایان بازی شوند. مونا و مکس پس از به قتل رساندن تعداد زیادی از محافظین آلفرد، با او مواجه میشوند. در این زمان و در کمال ناباوری، مکس توسط مونا خلع سلاح میشود. در ادامه، مونا با اسلحهی خود به سمت مکس نشانه میرود. در این زمان بازیکنان متوجه این حقیقت باورنکردنی میشوند که مونا و وودن همدست یکدیگر هستند. با این وجود، علاقهای که در وجود مونا در طی بازی نسبت به مکس پین ایجاد شده، باعث میشود تا او نتواند ماشهی اسلحهاش را بکشد. در ادامه، ولادیمر (Vladimir) ناگهان ظاهر شده و سعی میکند تا مکس و مونا را به قتل برساند. به خاطر داشته باشید که پایان عشق همواره تلخ است.
جوکر واقعی در Batman: Arkham City
در این بازی، بزرگترین کاراگاه جهان سعی میکند تا برای بیماری مهلک منتشر شده در گاتهام (Gotham) علاجی پیدا کند. در عین حال باید بدانید که جوکر نیز گرفتار این آفت شده است. پس از تحمل سختیها و مشقتهای زیاد، بتمن موفق میشود تا برای این بیماری مهلک علاجی پیدا نماید. او نصف دوز درمانی را برای استفاده توسط جوکر نگه میدارد. اما در این زمان، جوکر واقعی از راه رسیده و با خنجر از پشت به بتمن حمله کرده و باعث میشود تا شیشۀ دارو به زمین افتاده و بشکند. راز دیگری که در ادامه متوجه آن میشوید، این است که فردی که تصور میکردید جوکر بوده، در واقع کلیفیس (Clayface) نام دارد. بتمن در ادامه به جوکر میگوید که او واقعا قصد داشته تا دارو را به او بدهد و خود جوکر مسبب مرگش شده است.
حقیقت پشت پردهی The Institute در Fallout 4
در این بازی، شما به عنوان شخصیت اصلی از یک خواب طولانی بیدار شده و سعی میکنید تا تنها فرزند خود را به هر قیمت پیدا نمایید. در حین جستوجو در دنیای پسا آخرالزمانی، متوجه میشوید که موسسهای راجع به موقعیت فرزند شما که شان (Shaun) نام دارد، مطلع است. در این زمان و پس از انجام برخی از ماموریتها، شما وارد موسسه شده و با یک حقیقت غافلگیر کننده روبهرو میشوید. شما در مییابید که رئیس موسسه کسی به جز شان نبوده و او در پشت پرده همهی اتفاقات قرار داشته استشما در واقع با بزرگترین شرور بازی ارتباط خونی دارید. او که ظاهراً هیچ احساسی نسبت به والدین خود ندارد، پس از مواجه شدن با شما اعلام میکند که تحت هیچ شرایطی حاضر نیست تا از اهداف و برنامههای جنایتکارانهاش دست بردارد. در این زمان شما باید تصمیم بگیرید که قصد دارید تا به او ملحق شوید و یا در برابر او ایستاده و با فرزند خود مقابله نمایید.
حقهی Dylan در بازی Control
عنوان Control، روایتگر تلاش فردی به نام جسی (Jesse) برای پیدا نمودن و نجات دیلن است؛ در نتیجه این حقیقت که پیچش داستانی این بازی در انتها به این دو شخصیت مربوط میشود، یک غافلگیری چندان دور از انتظار محسوب نمیشود. در ابتدای بازی یکی از مامورین بلندرتبه و سابق FBC به نام ترنچ (Trench)، نیرویی به نام هیس (Hiss) را در اداره آزاد میکند. در این زمان، جسی وظیفه پیدا میکند تا به عنوان مسئول جدید، جلوی فساد را گرفته و با آن مقابله کند. داستان بازی Control شما را به مکانهای مختلفی میبرد. در طی ماجراجوییهای جسی، در مییابید که رفتار مامورین FBC با دیلن چگونه بوده و چرا او نسبت به این سازمان احساس تنفر شدیدی دارد. در واقع، این دیلن بوده که پیش از انزوا اختیار نمودن، ترنچ را متقاعد میکند تا هیس را آزاد نموده و سپس خودش دست به خودکشی بزند. دریافتن اینکه دیلن باعث شده تا شما به عنوان مسئول جدید سازمان انتخاب شوید، یکی از حقایق غافلگیرکننده و دور از انتظار در بازی Control محسوب میشود.
پیچش داستانی بزرگ در Metal Gear Solid 2
داستان این بازی به خطرهایی مرتبط میشود که در عصر فراگیر شدن اطلاعات وجود دارند. در طول بازی ما بارها متوجه این حقیقت میشویم که انتشار اطلاعات نادرست، تا چه اندازه میتواند روی اتفاقاتی که در دنیا رخ میدهند، تاثیرگذار باشد. Metal Gear Solid 2 دارای پیچشهای داستانی متعدد است. با این وجود، بزرگترین توییست بازی موجب میشود تا برای لحظاتی، سر خود را با بهت و شگفتزدگی شدید بخارانید. شما در پایان بازی متوجه میشوید که ماجراجوییهای پرخطر شما در عالم حقیقی رخ ندادهاند. در واقع همهی آنچه که تجربه کردهاید بخشی از یک برنامه شبیهسازی شده توسط سازمان پِتریوتس (Patriots) بوده است.
حقیقت راجع به داچ در Red Dead Redemption 2
این بازی دارای یک داستان جذاب و بزرگ پیرامون شخصیتهای متعدد است. RDR 2 شخصیتهای چندلایه بسیاری دارد؛ با اینحال، هیچکدام از آنها از نظر پیچیدگی قابل قیاس با آنتاگونیست اصلی بازی یعنی داچ (Dutch) نیستند. داچ دارای یک زبان چرب و نرم بوده و میتواند دیگران را با جادوی کلمات، تحت کنترل خود در آورد. با این وجود، جدا از داشتن یک شخصیت کاریزماتیک، داچ یک فرد خودخواه است و برای رسیدن به اهدافش دیگران را به سادگی قربانی میکند. در طول RDR 2 شاهد خیانتهای متعدد از سوی افراد مختلف هستیم؛ با اینحال، بزرگترین آنها در جریان ماموریت مرتبط با سرقت اوراق بانکی روی میدهد. در جریان این مرحله، آرتور (Arthur) و داچ پس از سرقت اوراق، در کمین دشمنان خود گرفتار میشوند. داچ به نحوی موفق میشود تا از تلهی دشمن فرار کند. با اینحال، او به راحتی آرتور را تنها گذاشته و مسیر خود را پیش میگیرد. این یکی از لحظات غافلگیر کننده Red Dead Redemption 2 محسوب میشود.
شما در مورد این فهرست چه فکر میکنید؟ غافلگیرکنندهترین و غیر قابل پیشبینیترین پیچشهای داستانی که با آنها مواجه شدهاید، کدامها بودهاند؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.