الواح هخامنشی بخشی از هویت ملی و مدنیت ایرانیان است

منبع: همگردی

3

1402/7/5

16:39


ایسنا/ براساس آخرین خبرهای بدست رسیده، الواح هخامنشی بخشی از هویت ملی و مدنیت ایرانیان است.

تحقیقات و کاوشهای باستان شناسی نشان می دهد، ایران جایگاه مهمی در تاریخ و تمدن گذشته بشری دارد. واقع شدن ایران در حد فاصل تمدن هند در شرق و تمدنهای بین النهرین (سومر، اکد، بابل و آشور) در غرب فلات ایران، مسئله ارتباط بین این تمدن ها و تحولات فرهنگی و اقتصادی مهم منطقه در عهد باستان را به دنبال داشته است. تعدد و تنوع آثار و ابنیه و محوطه های باستانی در این محدوده جغرافیایی نشانگر عظمت و اقتدار تمدن و فرهنگ ایران زمین بوده است. دوران حکومتی هخامنشی یکی از مقاطع مهم دوران تاریخی ایران است. در این دوره امپراطوری هخامنشی، از شرق با سرزمین هند و از غرب تا نواحی شرق اروپا و شمال آفریقا گسترش داشت.

باستان شناسان دوران زندگی انسان پیش از تاریخ را در قالب «دوران سنگ» (حجر) و «دوران فلز» نامگذاری کرده اند. در دوران سنگ، انسانها از سنگ به عنوان ابزار استفاده کرده اند و چون دوران استفاده از سنگ «نتراشیده یا تراشیده» اعصار زیادی را در برگرفته، به دوره های دیگری تقسیم شده است. شرایط مساعد جغرافیایی، خاک حاصلخیز و رودهای پرآب عواملی بوده اند که این امکان را به منطقه داده تا بستر و مهد یکی از کهن ترین و درخشان ترین مراکز فرهنگ و تمدن ایران فراهم آید، تمدنی که بعدها توانست دستاوردهای خود را در زیباترین شکل آن به صورت شاهکارهای هنری قوم کاسی در قالب ذوب فلزات به جامعه بشری عرضه کند.

ورود ایلام به صحنه تاریخ، به اواخر هزاره چهارم و اوایل هزاره سوم قبل از میلاد بر میگردد؛ براساس بررسی های تاریخی و باستان شناسی ایلامی ها از اواخر هزاره چهام یا اوایل هزاره سوم قبل از میلاد (حدود 644 ق.م) در منطقه جنوب غرب ایران حکومت کرده اند. حدود 25 قرن سلسله های معروف ایلام (اوان، سیماش، اپارت، ایکهالکی، شوتروکها و ایلام نو) ضمن تشکیل اولین سلسله های حکومتی، حافظ تمدن و فرهنگ ایران زمین بوده اند. ایلام به عنوان بنیانگذار نخستین سلسله های شاهی در تاریخ نجد ایران، سهم عمده ای در شکل گیری تاریخ فرهنگ ایران داشته است. باستان شناسان آثار و شواهد زیادی متعلق به دوران ایلامیان در مناطق مختلف ایران از شرق رود دجله در بین النهرین تا حوزه هلیل رود در فلات مرکزی و شمال خلیج فارس کشف و شناسایی نموده اند.

تحولات تاریخی ایران را در دوره تاریخی با مهاجرت آریایی ها به فلات ایران و شکل گیری امپراطوری های ماد و هخامنشی مورد مطالعه و بررسی قرار می دهیم. در منابع تاریخی آمده که آریایی ها در نواحی غرب کشور (مادها)، جنوب (پارس ها) و شرق (پارت ها) سلسله های حکومتی قدرتمندی در دوران باستان تشکیل داده اند مهمترین یافته های باستان شناسی در دوره تاریخی بویژه در عصر هخامنشی کشف دهها هزار لوحه حاوی تحولات تاریخی وتمدنی قوم پارس در مجموعه تخت جمشید بوده است. الواح هخامنشی کشف شده و مطالعات انجام شده بر روی آنها از مهمترین رویداد های باستان شناختی ایران از منظر تمدن و فرهنگ دیرینه این سرزمین قلمداد می گردد.

دوره تاریخی شامل سلسله های حکومتی ماد، هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی می باشد. این نوشتار به تحولات تاریخی و باستان شناختی ایران در دوره هخامنشی اختصاص یافته است. مهاجرت اقوام آریایی به ایران در هزاره اول ق. م منجر به تشکیل حکومتهای مقتدری در ایران شد که یکی از آنها هخامنشیان بود. این قوم در محلی به نام پارسوماش در نزدیکی شوشتر سکنی گزیدند. اولین صحنه عرض اندام هخامنشیان در زمان حیات ایلامی ها صورت گرفت که فرمان روایی به نام «هخامنش» موقعیت حکومتی برای خود ایجاد نمود. بعد از هخامنش «چیش پیش» به تخت نشست. چیش پیش قلمرو خود را گسترش داد و فارس را ضمیمه خاک خود کرد و بخشی از سرزمینهای فتح شده را به فرزندش کورش داد.

قانون حکومتی کورش اولین اعلامیه حقوق بشر را ارائه نمود و به عنوان منجی و نجات دهنده یهود و جمع کننده کتاب تورات است. کورش به عقیده گیرشمن، بنیان گذار اولین امپراطوری تاریخ است که در جنگ با ماساژت ها کشته شد. در منابع تاریخی به لوح حقوق بشر کورش را از مهمترین الواح تاریخ قلمداد کرده اند که به سه موضوع پیرامون این شخصیت بزرگ تاریخ ایران اشاره نموده است. ایجاد دموکراسی در روش حکومتی، نبوغ خلاقه ویکتاپرستی کورش، سیاست و تدبیر برجسته این پادشاه هخامنشی است. لوح حقوق بشر کورش در سال 1285 در کاوش های باستان شناسی بابل بدست آمد. اعلامیه حقوق بشر کورش 40 سطر بوده که چند سطر آن از بین رفته است.

کاوش های مختلفی در مناطق مختلف ایران انجام شده که اطلاعات بیشتری راجع به تاریخ و هنر دوره هخامنشی به ما می دهد که براساس مقاله الواح هخامنشی بخشی از هویت ملی و مدنیت ایرانیان است، عبارتند از:

  • کاوش های پاسارگاد: هرتسفلد، علی سامی، استروناخ، رمی بوشازلا و...
  • کاوش های تخت جمشید: اریک اشمیت
  • کاوش های برازجان: اسماعیل یغمایی
  • کاوش های دهانه غلامان: پروفسور شراتو، دکتر سید سجادی
  • کاوش های شوش: دمورگان، لوفتوس، دیو لافوآ
  • کاوش های تخت سلیمان: گیرشمن و...
  • کتیبه بیستون

کتیبه بیستون به عنوان بزرگترین سنگ نبشه جهان یادگاری ارزشمند از سخنان داریوش بزرگ هخامنشی است که در مجموعه بیستون کرمانشاه قرار دارد. واژه «بیسْتون» در زمان هخامنشی و شاید پیش از آن به گونه بَگَستانَه/ بَغَستانَه و در زمانهای بعدی به گونه های «بِهیستان/ بیسْـتون/ بُستان» تغییر حرف و آوا داده است. آنگونه که از نوشته های «دیودور سیسیلی» تاریخ نویس یونانی بر می آید؛ در زبان یونانی آن را به شکل بَغیستان می شناخته اند. مطالعات وی در سال 1857 مورد توجه انجمن آسیایی پادشاهی لندن واقع شد و به این ترتیب راز کتیبه بیستون گشوده شد. کار راولینسون سبب شد تا این کتیبه مورد توجه دانشمندان زیادی از جمله پروفسور ویلیام جکسن از دانشگاه کلمبیا قرار گیرد. وی در سال 1903 از آنجا دیدن کرد و مطالعاتی روی کتیبه انجام داد که بیشتر تصحیح کار راولینسون بود.

کتیبه بیستون دارای سه نوع خط فارسی باستان، ایلامی نو، بابلی نو یا اکدی است و پس از رمزگشایی فارسی باستان فهمیده شد که تصاویر به داریوش و دو سردارش و ده شورشگر که در اوایل سلطنت او قیام کرده بودند، تعلق دارد و شرح سرکوب این یاغیان را نمایش می دهد. این کتیبه یکی از معتبرترین و مشهورترین سندهای تاریخی جهان است، زیرا مهمترین نوشته میخی زمان هخامنشی را در بر دارد. مجموع سطحی که این کتیبه در برگرفته به طول 5/ 20 متر (بیست متر و پنجاه سانتیمتر) و عرض 80/ 7 متر ( هفت متر و هشتاد سانتیمتر) است.

پاسارگاد مجموعه ای از آثار دوره هخامنشی است که در دشت مرغاب، در فاصله 130 کیلومتری شمال شرقی شیراز واقع شده است. این آثار با مجموعه تخت جمشید حدود 70 کیلومتر فاصله دارد. هخامنشیان بنا به گفته هرودوت از قبیله پاسارگاد هستند یکی از نجیب ترین قبایل پارسی. بنابراین منطقی است که نام پاسارگاد برگرفته از نام این قبیله باشد. در کنار اینها یک کتیبه سلوکی بدست آمده که به خط و زبان یونانی و آرامی بر روی آن نوشته شده است و در آن از محل پاسارگاد با عنوان پاسارگاد یاد کرده است. بنابراین احتمالاً نام پاسارگاد برگرفته از نام قبیله پاسارگادی است به معنای کسانی که گرز گران (سنگین) دارند.

پاسارگاد تقریباً در شمال غرب استان فارس واقع است. براساس مقاله الواح هخامنشی بخشی از هویت ملی و مدنیت ایرانیان است، باید بدانید که بناهای زیادی در این محوطه کاوش شده است (از جنوب به شمال) که آرامگاه کوروش معروفترین آن است. این بناها عبارتند از (1) آرامگاه کوروش (مشهد ما در سیلمان) (2) کاخ بارعام (3) کاخ دروازه (4) کاخ اختصاصی (کاخ نشیمن) (5) آرامگاه کمبوجیه (زندان سیلمان) (6) تل تخت (تخت سلیمان) (7) محوطه مقدس.

محوطه و آثار نقش رستم در حاجی آباد فارس و در فاصله 10 کیلومتری شمال غربی تخت جمشید واقع شده است. مهمترین اثر این محدوده باستانی، بنای معروف به کعبه زرتشت است .کعبه زرتشت بنایی سنگی به شکل مکعب مستطیل است که با سقف سنگی از دوره کورش یکم، پادشاه هخامنشی در مجموعه نقش رستم تخت جمشید باقی مانده است. چهار قطعه سنگ یک پارچه با ابعاد 90/1 × 60/7 متر پوشش این بنا را تشکیل می دهد. ساختمان از 20 ردیف سنگ سفید و بدون ملات ساخته شده و پایه بنا از دو قطعه سنگ چهارگوش تشکیل شده است. برخی از باستان شناسان کعبه زردشت را محل حفظ کتاب مقدس زرتشتیان (اوستا) می دانند. به نظر می رسد این اثر مهم باستانی استودان یا مقبره پادشاه هخامنشی بوده باشد.

بر روی دیوارهای سنگی این اثر چند کتیبه ایجاد شده است. کتیبه ها به خط پهلوی و زبان یونانی است. فلاندن در سال 1843 از کتیبه های کعبه زردشت رونوشت برداشته است. ترجمه این کتیبه ها به وسیله پروفسور اسپرینگلینگ صورت گرفته است. در ورودی کوچکی در دیوار شمالی است. در اول ساختمان یک اتاق خالی و بدون پنجره به ابعاد 2/3 × 4×7/4 متر وجود دارد.

آقای فرخ سعیدی در مورد سبک معماری کعبه زردشت می نویسد: «طرح ساختمانی کعبه زردشت، نفوذ معماری فرهنگ اورارتو یا مادی را می رساند. کاردانی معماری با ذوق هنری هخامنشی درآمیخته و بنایی به وجود آورده که در عین سادگی و استحکام، از زیبایی خاص برخوردار است.» نمونه ی این اثر در پاسارگاد نیز از دوره هخامنشی باقی مانده است. سایر آثار این مکان باستانی نقوشی است که بر روی صخره با ظرافت خاصی حجاری شده است.

سرزمین پارس به دلیل شرایط مطلوب جغرافیایی، از دوران کهن دارای استقرار بوده است. بعد از دوره ایلامیان، مهاجران آریایی به تدریج وارد ایران شده و در نواحی جنوبی ایران استقرار یافته اند. یکی از قبایل معروف آریایی ها، پارس ها هستند که سلسله های مقتدر هخامنشی و ساسانی از این قوم برخاسته اند. مجموعه آثار تخت جمشید متعلق به دوره امپراطوری پارس هاست که در دامنه کوه رحمت قرار گرفته است. این آثار که شامل مجموعه ای از کاخ ها، تالارها و مجموعه تأسیسات پایتخت هخامنشی (پرسپولیس) است، در فاصله 64 کیلومتری شمال شرقی شهر شیراز و در مرودشت فارس واقع شده است.

مجموعه بناهای تخت جمشید توسط داریوش ساخته شده است. براساس مقاله الواح هخامنشی بخشی از هویت ملی و مدنیت ایرانیان است، باید بدانید که نام اصلی تخت جمشید شهر پارسه است. آنچه امروزه از پارسه باقی مانده است ارگ شهر است که به تخت جمشید مشهور است. به گواه کتیبه خشایار شاه در دروازه ملل احتمالاً در سال 518 ق.م در عهد داریوش ساخته شده است.

کوروش، مؤسس سلسله هخامنشی نام این سلسله را به احترام جدش هخامنش، هخامنشی نام نهاده است. هخامنشیان در مدت حدود 220 سال حکومت خود، بزرگترین امپراطوری دوران باستان را در مشرق زمین ایجاد نمودند. از این دوره آثار متعددی در پهنه فلات ایران و سرزمینهای پیرامونی تحت سلطه به جای مانده است که مهمترین آنها مجموعه کاخ ها و بناهای تخت جمشید می باشد که از شاهکارهای معماری دنیای باستان محسوب می گردد.

بناهای ایجاد شده بر روی صفه تخت جمشید حدود 135000 متر مربع وسعت دارد. بسیاری از باستان شناسان در طول قرون گذشته آثار تخت جمشید را مورد بازدید قرار داده و یا مطالعه، بررسی و انجام کاوش های علمی باستان شناسی این اثر ارزشمند پرداخته اند که از میان آنها میتوان به پیترو دلاواله، هرتسفلد، اشمیت، علی سامی، فردریک کرفتر، جرج کامرون، سرفراز و...اشاره نمود.

حدود 30 هزار لوح گلی از دخمه های اردشیر دوم و سوم، دخمه ناتمام داریوش سوم کشف شده است که در دوره حکومت رضاخان جهت خواندن در اختیار دانشگاه شیکاگو آمریکا قرار داده شد. الواح طلا و نقره مکشوفه از تخت جمشید با نبشته هایی به خط میخی و به سه زبان فارسی باستان، ایلامی و بابلی و متعلق به دوره حکومت داریوش بزرگ هخامنشی است. داریوش در این نبشته، محدوده حکومت هخامنشی را ذکر نموده است. براساس نوشته این الواح که پروفسور کرفتر عضو هیات باستان شناسی تخت جمشید آن را در سال 1312 کشف نموده است، کشور ایران از مشرق تا سفر و هند و از غرب تا حبشه در آفریقا و سارد و لیدی در غرب آسیای صغیر وسعت داشته است.

بنای پلکان شرقی کاخ آپادانا و مجموعه ی نقوش آن از جمله آثار ماندگار تاریخ ایران باستان است که مجموعاً 124 پله در چهار ردیف برای ارتباط با کاخ ایجاد شده است. نقشها عمدتاً بر روی دیوار پلکان شرقی ایجاد شده و نقوش حجاری شده مجالس را نشان می دهد که بیشتر به هیئت های نمایندگی کشورها و ممالک تابعه ی دولت هخامنشی و هدایای آنها اختصاص یافته است. لازم به ذکر است در کتیبه بیستون نام 23 کشور یا ایالت تابعه دولت هخامنشی ذکر شده است و در مجالس منقوش دیوار پلکان شرقی نیز هیئت های 23 کشور و ایالت حجاری شده است.

براساس مقاله الواح هخامنشی بخشی از هویت ملی و مدنیت ایرانیان است، باید بدانید که تالار کاخ آپادانا حدود 3600 متر مربع مساحت دارد که دارای 36 ستون سنگی است و ارتفاع ستون ها 18 متر می باشد. تالار کاخ آپادانا دارای شش در ورودی است. تحقیقات باستان شناسی نشان می دهد که نمای داخلی تالار کاخ آپادانا با کاشی های رنگین منقوش تزیین شده است.

از بزرگترین کاخ های مجموعه تخت جمشید، کاخ پذیرایی خشایارشاه معروف به تالار صد ستون می باشد. فضای داخلی تالار با استفاده از ده ردیف ستون ده تایی یعنی صد ستون تشکیل شده است.

کاخ مرکزی در بخش جنوب شرقی آپادانا به صورت چهار گوش ایجاد شده است و به قصر سه دروازه نیز معروف است.

کاخ هدیش بنایی مجلل و زیباست که متعلق به خشایار شاه می باشد. تالار مرکزی این کاخ دارای 37 ستون گرد بوده و بنا دارای متعلقات دیگری است.

کاخ تچر که به کاخ آیینه نیز مشهور است، در جنوب کاخ آپادانا واقع شده است. تالار مرکزی آن دارای 12 ستون سنگی است. در حجاری سنگهای بنا ظرافت بکار رفته است.

در مجموعه تخت جمشید، آثار ساختمان های دیگری نیز کشف شده که میتوان به خزانه داریوش، چاه سنگی، اتاق نگهبانان، آرامگاه اردشیر دوم و سوم و استخر سنگی اشاره نمود.

در پاییز سال 1922 (1301 ش.) سردار سپه در سفر خود به بوشهر برای اولین بار از تخت جمشید بازدید کرد و از وضعیت حفاظتی بسیار بد آن آن متأثر شد. ارنست هرتسفلد باستان شناس شهیر آلمانی پس از بازدید رضا خان از محل بنا به درخواست دولت و تمایل شخصی خود و با حمایت فیزوز میرزا نصرت الدوله، حکمران وقت فارس، موفق به بررسی در تخت جمشید گشت. این تحقیق که به منظور شناسایی و برآورد وضع حفاظتی محوطه در سالهای 1923، 1924 به مدت شش هفته انجام شد، مبنای طرح بزرگ او برای کاوش در تخت جمشید و مرمت آن بود. هرتسفلد گزارش این تحقیق را به همراه عکسهای قابل توجهی در سال 1328 به چاپ رسانید.

ارنست هرتسفلد باستان شناس و ایران شناس آلمانی نخستین بار در سال 1284 به ایران آمد و در تخت جمشید و پاسارگاد دست به تحقیق و پژوهش زد. او یکی از نخستین کسانی است که مجموعه تاریخی پاسارگاد و تخت جمشید در ایران را مورد کاوش قرار داد و به این خاطر در تاریخ باستان شناسی ایران و جهان چهره مهمی به شمار می رود. با این حال سفر دیگر او در سال 1301 شمسی به ایران اهمیت ویژه ای یافت، چرا که او در این سفر گزارشی جامعی از تخت جمشید و پاسارگاد به دولت وقت ایران ارائه کرد؛ این تحقیقات بنای یک حفاری بزرگ در این منطقه بود.

پروفسور هرتسفلد تلاش کرد ضمن تربیت جمعی از دانشجویان ایرانی و جلب حمایت دولت همراه با پروفسور "آرتور آپهام پوپ" آمریکایی انجمن آثار ملی را در سال 1302 تاسیس کند و از این راه انحصار فرانسوی ها در حفاری آثار تاریخی ایران را از بین ببرد. این دانشمند آلمانی موفق شد در سال 1306 شمسی رسماً به عنوان متخصص مطالعات شرقی به استخدام دولت ایران درآید و در فروردین 1307 برای نخستین بار در پاسارگاد دست به حفاری بزند. بعد از او "اریک فردریش اشمیت" دیگر باستان شناس آلمانی جای او را گرفت. هرتسفلد در مدت کاوش در تخت جمشید و پاسارگاد 30 هزار لوحه خشتی که آنها را "حافظه تاریخی ایرانیان" میدانست از خاک بیرون کشید و تاثیر قابل توجهی در پژوهش های باستان شناسان در تاریخ ایران گذاشت.

در سال 1309، اجازه کاوش در تخت جمشید را به مؤسسه دانشگاه شیکاگو داده شد و بدین ترتیب هرتسفلد کلنگ حفاری در تخت جمشید را در سال 1310 به زمین زد. وی از سوی موسسه شرق شناسی دانشگاه شیکاگو به عنوان مدیر هیات کاوش به تخت جمشید فرستاده شد تا برای نخستین بار بخش هایی از این منطقه باستانی را حفاری و مرمت کند. ترتیب کارگاه های حفاری و انجام خاکبرداری به وسیله هیأت علمی تخت جمشید در بهار سال 1310 به وسیله ارنست هرتسفلد پی ریزی گشت.

آنچه از ظاهر امر بر می آید، هرتسفلد نخستین فصل کاوش را تقریباً یکجا صرف خاکبرداری جناح اصلی حرم خشایارشا کرد و ضمناً دست بکار تعمیر و تجدید بنای قسمتهایی از آن زد. در زمان او تجدید بنای ساختمان، به منظور استفاده از آن جهت مرکز عملیات هیأت به وسیله فریدریش کرفتر (Friedrich Krefter) معمار هیأت انجام گرفت.

در آبان 1311 هرتسفلد پلکان سنگی بزرگ جبهه شرقی آپادانا و پلکان شمالی کاخ سه دروازه را که هر دو آنها دارای نقوش برجسته و حجاری های ممتاز است، کشف کرد. در سال 1312 مجمسه عظیم گاو که متعلق به پایه های سنگی طرفین ایوان ورودی تالار تختگاه بود ظاهر گشت. در قسمت شرقی همان کاخ هیأت علمی موفق به کشف پلکان سنگی که به آب روهای زیر زمینی منتهی می شد، گردید. در هنگام احداث راه به منظور عبور واگن در گوشه شمال شرقی تختگاه، هرتسفلد تعداد زیادی الواح گلی کشف نمود.

براساس مقاله الواح هخامنشی بخشی از هویت ملی و مدنیت ایرانیان است، باید بدانید که سرانجام در اواخر سال 1313، هرتسفلد از کار برکنار شد و به جای او اریک اشمیت سرپرستی هیأت باستان شناسی را به عهده گرفت.

در بهار سال 1315 سایر بخشهای خزانه تخت جمشید ادامه کاویده شد. از جمله کشفیات مهم این فصل نقش برجسته بارعام داریوش اول بود. در اتاقهای نزدیگ نقش مزبور صد لوح گلی به خط میخی بدست آمد. در سال 1316 یکی از تالارهای وسیع خزانه، ایوان صد ستون و جبهه شمالی کاخ آپادانا از انبوه خاک پاک گردید.

در سال 1317 کاوشهای علمی در تختگاه تخت جمشید منحصر به خاکبرداری خزانه تخت جمشید شد. در سال 1318 قسمت جنوبی آپادانا و در گوشه جنوب غربی تختگاه، جناح غربی حرم سرا کاوش شد.

پس از عزیمت هیأت علمی آمریکایی، وزارت فرهنگ وقت و اداره کل باستان شناسی مستقیماً امور حفاری و خاکبرداری آثار بوسیله بنگاه علمی تخت جشمید را زیر نظر گرفت. در سال 1318، ابتدا به مدت چهار ماه حسین روان بد روی تختگاه تخت جمشید کاوش کرد. پس ازآن از اوایل دی 1318 تا اواسط تیر 1319 حدود شش ماه عیسی بهنام ادامه کار را پیگیری نمود. در اواخر سال 1319 تا اواسط 1321 محمود راد بازرس فنی اداره کل باستان شناسی کاوش تخت جمشید را دنبال نمود و پس از آن تا سال 1340 سرپرستی کاوشها به عهده علی سامی، مدیر بنگاه علمی تخت جمشید بود.

تأسیس موزه و کتابخانه تخت جمشید و ماکت نمونه تخت جمشید و بنا و آثار از دیگر فعالیتهای بنگاه علمی تخت جمشید به سرپرستی علی سامی بود. پس از وقفه ای چند ساله در حفریات و کاوشهای علمی در تخت جمشید، از سال 1347 تا 1352 هیأت های ایرانی با چند فصل کاوش موفق به کشف بخشهای دیگری از مجموعه تخت جمشید شدند.

طی حفاری های قانونی مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو از سال 1930 تا 1934 تحت سرپرستی ارنست هرتسفلد و از 1934 تا 1939 به دست اریک اشمیت مجموعه بزرگی از بایگانی های اداری حک شده بر روی الواح گلی کشف شده است. سقوط تخت جمشید به دست اسکندر مقدونی و آتش سوزی و نامسکونی شدن آن سبب شده که الواح بایگانی اداری آن در طول سده ها حفظ شوند. طبق شواهد بدست آمده، آتش سوزی تخت جمشید بر این الواح آسیبی نرسانده و تنها باعث فروپاشی دیوار شمالی محافظ آنها شده که این دیوار تا زمان کشف الواح بر روی آنها باقی مانده و از آنها حفاظت کرده است.

حرارت این آتش سوزی خود لوح های گلی را پخته کرد که سبب استحکام بیشتر و حفظ آنها شد. هزاران لوح گلی و قطعات شکسته برخی آنها بخشی از یک سامانه اداری هستند که اسناد بیش از پنجاه سال فعالیت حکومتی را در خود گرد آورده اند. این مدارک درباره شرایط جغرافیایی، اقتصادی، مدیریتی، دینی و اجتماعی حاکم بر منطقه تخت جمشید که قلب سرزمین پارسیان بود اطلاعات بسیار گسترده ای در اختیار پژوهشگران گذاشته اند.

بایگانی های اداری تخت جمشید، تنها منبع دست اول مهم برای درک سازوکار داخلی پادشاهی هخامنشیان است و با وجود باستان شناسان بسیاری که بر این مجموعه کار کرده اند هنوز جای کار بسیاری باقی است.

در حفاری هایی که ارنست هرتسفلد در تخت جمشید میان سالهای 1933 و 1934 برای مؤسسه شرق شناسی انجام داد، ده ها هزار لوح سفالی پخته نشده، قطعات شکسته و…کشف شدند. هرتسفلد پیش از آنکه گذرگاهی برای حفاران بکند تصمیم گرفت ابتدا تراس تخت جمشید را حفاری کند تا به چیزی آسیب نرسد. او در این کنده کاری، دو اتاق پُر از لوح های گِلی یافت که به ترتیب مانند یک کتابخانه چیده شده بودند. این قطعات پاک نشده با موم پوشانده شدند و پس از خشک شدن، آنها را در پنبه پیچیدند و در 2353 جعبه شماره گذاری شده برای حمل و نقل بسته بندی کردند.

در آن زمان، هرتسفلد تخمین زد که این یافته شامل حدود 30,000 لوح و قطعات نوشته دار یا بیشتر است. هرچند خودش یادداشت های دقیقی از خود به جای نگذاشت و هرگز گزارش باستان شناسی مناسبی منتشر نکرد. بررسی ها و گزارش های باستان شناسی نشان می دهد در سال 1950، 153 لوح به همراه 30.000 قطعه شکسته از الواح و تعداد نامشخصی از الواح نوشته نشده به ایران بازگردانده شد. در سال 2010، بین 20.000 تا 25000 لوح و نیز قطعاتی از آنها که متعلق به 15 تا 18 هزار سند هستند، در مؤسسه خاورشناسی باقی مانده اند.

شمارگان اصلی این الواح در زمان خود احتمالاً بیش از 100.000 لوح ایلامی بوده اند که مقدار باقی مانده سالم آنها امروزه تنها به زحمت به 5 درصد بایگانی اصلی هخامنشیان می رسد. طبق تخمین ها، اندازه بایگانی اسناد توزیع غذا در منطقه تحت حکومت داریوش بزرگ از 522 تا 486 پیش از میلاد به تنهایی بیش از 200.000 لوح بوده است.

بنابراین مقامات ایرانی در 1935، الواح باروی تخت جمشید را برای پژوهش و انتشار به موسسه شرق شناسی سپردند بایگانی ها در 1936 به شیکاگو رسیدند و از سال 1937 مطالعه بر روی آنان آغاز شده در 1969 بود که ریچارد هلک اثر خود «2078 لوح عیلامی باروی تخت جمشید» را منتشر کرد و موجب رنسانسی در هخامنشیان شناسی دهه 1970 شد. این پروژه که هفت دهه را پشت سر گذرانده، هنوز تا کامل شدن فاصله دارد. الواح بارو، از نظر اطلاعاتی که میتوان از محتویات محدودشان که تنها معاملات حکومتی هخامنشیان پیرامون مواد غذایی را ثبت کرده اند استنباط کرد باید مورد توجه قرار گیرند.

اریک اشمیت از 1934 تا 1939 طی یکسری از خاکبرداری ها موفق به کشف دومین مجموعه از بایگانی های الواح شد که با نام بایگانی خزانه داری تخت جمشید یا PTA [2] و PTT [3] شناخته می شود. برای انتقال این الواح به تهران، آنها را در جعبه های کوچک فلزی و در میان خاک اره قرار دادند.محتویات این الواح بیشتر به پرداخت پول نقره در عوض کالاهایی چون گوسفند، شراب یا غلات و نیز پرداخت دستمزد کارگران و صنعتگران تخت جمشید و مناطق اطراف می پردازد. برخی از این الواح، نامه های اداری هستند که دستور به پرداخت دستمزدهای گروهی از کارگران داده اند یا اینکه تاییدیه هایی هستند که وصول و پرداخت دستمزد به کارگران را تأیید می کنند.

در این مرحله از فعالیتهای باستان شناسی، کاوشگران در جمع تعداد 746 لوح و قطعات آنها را گزارش کرده اند. 46 لوح به مؤسسه خاورشناسی داده شد و بقیه به موزه ایران باستان در تهران فرستاده شد. برخی از این الواح را از سال 1988 در تالار الواح موزه ملی ایران نگه داشته اند. 199 لوح مهر شده بدون متن نیز در این کاوش ها پیدا شدند. که در آن تمامی این بایگانی (عیلامی، آرامی، گلیفی و دیگر زبان ها) را میتوان دید یا در آن جستجو کرد. از جهتی در تارنمای دانشگاه کالیفرنیای جنوبی با هماهنگی مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو میتوان به مجموعه ای از تصاویر با کیفیت این الواح دسترسی داشت و آنها را از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار داد.

آمریکایی ها ضمن کاوش در تخت جمشید به بایگانی راکد هخامنشیان دست یافتند؛ مجموعه ای از الواح گلی که روی آنها، مستندات و مدارک مربوط به امور اداری، نظامی و...این دوره حک شده بود و احتمالاً در زیرزمین قصر رویایی شاهان هخامنشی نگهداری میشد. این کشف یک اتفاق بزرگ بود که میتوانست پرده های تردید و جهل را درباره تاریخ ایران باستان و بلکه خاورمیانه کهن کنار بزند و حقایق فراوانی را روشن کند. بخش عمده این الواح به زبان عیلامی بود که در این دوره به عنوان زبان اداری به کار گرفته میشد.

لوحه های کشف شده ای که آمار آنها در اختیار دولت ایران قرار گرفت، حدود 30 هزار برآورد میشد اما هیچ کس نمیتواند این آمار را آماری درست و قطعی بداند. کاوشگران آمریکایی مؤسسه شرق شناسی دانشگاه شیکاگو در ثبت و ضبط اشیای بدست آمده، مستقل عمل می کردند و دولت ایران نظارت چندانی بر آنها نداشت. این اتفاق درست زمانی روی داد که ساختمان موزه ایران باستان، در تهران با معماری آندره گدار، مهندس فرانسوی به پایان رسیده بود و باور نخبگان آن روزگار این بود که احتمالاً الواح کشف شده، برای نگهداری به موزه مذکور منتقل می شود اما چنین نشد.

با اجازه دولت وقت، اشیای کشف شده که در برگیرنده بیش از 30 هزار لوحه گلی بود، به عنوان امانت در اختیار آمریکایی ها قرار گرفت تا به کشورشان ببرند و روی آنها مطالعه و تحقیق کنند؛ یک کار مشترک علمی که به نظر می رسید مو لای درز آن نمی رود.

الواح هخامنشی از جمله آثاری است که حدود 90 سال پیش با موافقت دولت وقت ایران از کشور، خارج و برای مطالعه و بررسی به دانشگاه شیکاگو «امانت» سپرده شد. باستان شناسان الواح را سال 1313 شمسی در تخت جمشید کشف کردند و با موافقت دولت وقتِ ایران برای مطالعه و بررسی به دانشگاه شیکاگو امانت دادند. الواح در 50 صندوق چوبی شامل حدود دو هزار جعبه مقوایی و چند پیت نفتی که در تخت جمشید (پارسه، پرسپولیس) به پارافین آب شده آغشته شده بودند، از راه بوشهر به آمریکا فرستاده شدند.

قرار بود این الواح سه سال پس از مطالعه به ایران برگردانده شوند. در اواخر سال 1936 یا 1937 میلادی برای حدود دو یا سه ماه، گل نوشته ها را پارافین زدایی کردند تا سال 1937 میلادی برای مطالعه آماده شدند. چهار کارشناس روی لوح های گلی تخت جمشید کار می کردند. یک استاد بزرگ سومرشناسی به نام آرنولد پوبل (poebel) و دو شاگرد او که یکی «جورج کامرون» و دیگری «ریچارد هلک» بودند ابتدا لوح ها را که به خط میخی بودند، رمزگشایی کردند تا زبان آنها مشخص شود.

وقتی دریافتند که گل نبشته ها ایلامی هستند، روی آنها کار کردند. اما چون در آن زمان، آگاهی ها از دوره ی ایلامی هخامنشی فقط سنگ نوشته های پادشاهان هخامنشی بود، کار به کندی پیش می رفت. آنها در ابتدای کار نمی دانستند که گل نوشته ها به کدام پادشاه هخامنشی تعلق دارند. ابتدا گمان می کردند که به خشایارشاه یا اردشیر اول مربوط است، تا سرانجام به گل نبشته ای متعلق به سال بیست و دوم پادشاهی برخوردند. با توجه به اینکه در آن گل نبشته ماه سیزدهم بود، فهمیدند که گل نبشته ها سال کبیسه را نشان می دهند و بر این اساس دریافتند که متعلق به داریوش بزرگ هستند.

پس از مدتی یک گل نوشته دیگر را خواندند که نام داریوش به عنوان پادشاه در آن آمده بود. مطالعه گل نوشته ها در دانشگاه شیکاگو با شروع جنگ جهانی متوقف و پس از پایان جنگ در سال 1945 میلادی دوباره آغاز شد. در آن دوره، مرحوم کامرون و هلک مطالعه گل نوشته ها را آغاز کردند که گل نبشته های خزانه تخت جمشید نیز به دانشگاه رسیدند. مرحوم کامرون پس از اینکه 150 گل نوشته را خواند، توجه خود را به خواندن گل نوشته های خزانه تخت جمشید معطوف کرد و سرانجام کتاب آن در سال 1948 میلادی چاپ شد.

هلک از حدود سال 1945 میلادی بار دیگر کار خود را روی این گل نوشته ها آغاز و بخشهایی از آنها را هم چاپ کرد. در کتاب اصلی او 2087 کتیبه جا داده شد که دانشگاه شیکاگو آن را در سال 1969 میلادی به چاپ رساند. از سوی دیگر عبدالمجید ارفعی از حدود سال 1966 میلادی به مدت هشت سال شاگرد هلک بود تا زمانی که او در شیکاگو بود حدود 2400 گل نوشته دیگر نیز خوانده شد. هلک تا زمان فوت، 2586 گل نوشته را خوانده بود و از آن تعداد، متن و ترجمه مربوط به 33 گل نوشته را در مجله فرانسوی« DAF 18 » چاپ کرد. بعد از فوت هلک، در سه مرحله بخش های کوچکی از الواح به کشور برگردانده شد.

سال 1327 (179 قطعه) به کشور برگردانده شد، سال 1329 (37 هزار قطعه) در اختیار ایران قرار گرفت و سال 1383 نیز (300 قطعه) به سرزمین مادری مسترد شد. بعد از مطالعه و انتشار نتایج مطالعات در قالب چند کتاب، استرداد الواح آغاز شد، که در سه مرحله بخش کوچکی از آنها به کشور برگردانده شد؛ 179 قطعه در نخستین محموله ارسالی در سال 1327 به تهران رسید. دومین محموله شامل 37 هزار قطعه بود که در سال 1329 به ایران بازگردانده شد و در سال 1383 سومین محموله یعنی 300 قطعه لوح به ایران تحویل داده شد.

برای بازگشت بخش چهارم الواح به کشور، یک شکایت اما ورق را برگرداند. پرونده معروف «جنی روبین» علیه ایران تشکیل شد. رویترز در اسفند 1396 آن را بررسی کرد و درباره آن نوشت: «سه سال پیش دادگاهی در آمریکا حکم داد، آثار تاریخی ایران که امانت در دانشگاه شیکاگو بودند، مصادره شوند و غرامت 71 میلیون و 500 هزار دلاری حاصل از فروش آن به قربانیان آمریکایی که در انفجار انتحاری در بیت المقدس بودند، پرداخت شود. در نتیجه دادگاه آمریکایی حکم مصادره این اشیاء تاریخی را صادر کرد و دستور فروش الواح را داد، اما در بررسی نهایی قضات دیوان عالی در دادگاهی که دوم اسفند 1396 برگزار شد، حکم مصادره و فروش الواح هخامنشی ایرانی لغو شد.

پس از این مرحله، مجوز خروج را اوفک (دفتر کنترل دارایی های خارجی آمریکا) باید صادر میکرد و سرانجام سال 1398 پس از 84 سال، چهارمین محموله از الواح که شامل 1780 قطعه لوح هخامنشی بود به ایران بازگشت. درحال حاضر 17 هزار قطعه از الواح هخامنشی همچنان در اختیار مؤسسه شیکاگو است که وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی پیگیر بازگرداندن این آثار ارزشمند هستند.

تا سال 1329، مؤسسه شرق شناسی شیکاگو عملاً امانت را به صاحبش برنگرداند. در این سال، با پافشاری دولت ایران بخشی از الواح به ایران بازگردانده شد اما وقتی محموله را تحویل گرفتند، فهمیدند که تقریباً همه الواح پس فرستاده شده، شکسته، ناقص و غیرقابل استفاده است. از سال 1332 و پس از کودتای 28 مرداد تا سال 1357 و پیروزی انقلاب اسلامی تقریباً لوحی به ایران بازنگشت و آمریکایی ها، هر بار به بهانه های مختلف از زیر بار مسئولیتی که برعهده داشتند، شانه خالی کردند.

با پیروزی انقلاب اسلامی و قطع دست آمریکایی ها از منابع مادی و معنوی ایران، لوحه های هخامنشی این بار به ابزاری برای تهدید منافع کشورمان تبدیل شد. آمریکایی ها در سال 2014، به بهانه آسیب دیدن تعدادی از شهروندانشان در عملیات گردان های عزالدین قسام در فلسطین که علیه رژیم صهیونیستی انجام شده بود، تصمیم به حراج الواح و پرداخت غرامت به آسیب دیدگان گرفتند؛ موضوعی که از منظر حقوق بین الملل و براساس قرارداد میان مؤسسه شرق شناسی دانشگاه شیکاگو و دولت وقت ایران اصلاً قابل قبول نبود.

از آن سال، تلاشهای دامنه دار دیپلماتیک و حقوقی برای بازگرداندن میراث فرهنگی ملت ایران ادامه داشته و آنچه امروز شاهد آن هستیم، در واقع بازگشت بخشی از این ثروت عظیم مادی و معنوی ایران به میهن است.

نویسنده: دکتر حبیب الله محمودیان، دکترای باستان شناسی و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی ایلام

الواح هخامنشی بخشی از هویت ملی و مدنیت ایرانیان است

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو