شعر جوانی کوتاه؛ اشعار احساسی و غم انگیز از دوره جوانی با عکس نوشته

شعر جوانی کوتاه؛ اشعار احساسی و غم انگیز از دوره جوانی با عکس نوشته


منبع: روزانه

5

1402/7/18

14:12


در این مطلب روزانه چند شعر جوانی کوتاه، اشعار درباره گذر عمر، روزهای جوانی و عکس نوشته های غم انگیز دوره جوانی را ارائه کرده ایم. مجموعه شعر جوانی کوتاه احساسی ای دل به عشقهای جوانی هوس مکن ترسم دوباره فسق و فساد آورد تراشهریار جوانی حسرتا بامن وداع جاودانی کرد وداع جاودانی حسرتا با […]

در این مطلب روزانه چند شعر جوانی کوتاه، اشعار درباره گذر عمر، روزهای جوانی و عکس نوشته های غم انگیز دوره جوانی را ارائه کرده ایم.

مجموعه شعر جوانی کوتاه احساسی

شعر جوانی کوتاه؛ اشعار احساسی و غم انگیز از دوره جوانی با عکس نوشته

ای دل به عشقهای جوانی هوس مکن

ترسم دوباره فسق و فساد آورد ترا
شهریار

جوانی حسرتا بامن وداع جاودانی کرد

وداع جاودانی حسرتا با من جوانی کرد
شهریار

مشو از باغ شبابت بشکفتن مغرور

کز پیش آفت پیری بود و پژمردن
شهریار

ز روزگار جوانی خبر چه می‌پرسی

چو برق آمد و چون ابر نو بهار گذشت
صائب تبریزی

جوانی به بر کرد رخت سفر

چــــو پیری رسید و عصا زد به در
شهریار

مطلب مشابه: شعر جوانی غمگین + اشعار غمگین و آموزنده برای گذر جوانی عمر

شعر جوانی کوتاه؛ اشعار احساسی و غم انگیز از دوره جوانی با عکس نوشته

فسانه بود جوانی، فریب بود امید

درون دام حقیقت قرار و تابم نیست
لعبت شیبانی

بهار عمر و گل زندگی جوانی بود

ولی دریـغ که من قدر آن ندانستم
خازن اتابکی

شباب عمر عجب با شتاب می‌گذرد

به دین شتاب خدایا شباب می‌گذرد
شباب و شاهد و گل مغتنم بود ساقی

شتاب کن که جهان با شتاب می‌کذرد
شهریار

هر چند به عشرت گذرد نوبت پیری

ایّام جـــوانی نتــوان کرد فراموش
نظیری نیشابوری

شعر جوانی کوتاه؛ اشعار احساسی و غم انگیز از دوره جوانی با عکس نوشته

جوانی چون سواری بود و بگذشت

به گلزاری بهاری بود و بگذشت
مهدی سهیلی

جوانی خوش بود گر بگذرانی

به وصـــــل دلبری از خود جوانتر
حبیب یغمائی

مطلب مشابه: دلنوشته نوجوانی با جملات زیبای حساسی درباره دوران نوجوانی

دریغا از جوانی ، صد دریغا

که آن هم روزگاری بود و بگذشت
مهدی سهیلی

اشعار احساسی جوانی

سلامی ساقی از من عهد عیش و کامرانی را

که چون گل داده‌ام بر باد ایّام جوانی را
حالتی ترکمن

موی سپید ر ا فلکم رایگان نداد

این رشته را به نقد جوانی خریده‌ام
رهی معیّری

جوانی را تبه می‌سازد این اندوه ناکامی

بسان باد زهرآگین که می‌افتد به گلزاری
مفتون امینی

شعر جوانی کوتاه؛ اشعار احساسی و غم انگیز از دوره جوانی با عکس نوشته

من جلوه شباب ندیدم به عمر خویش

از دیگران حدیث جوانی شنیده‌ام
رهی معیّری

مطلب پیشنهادی: تعبیر خواب جوان شدن و تعابیر مختلف رویای جوانی از افراد معروف

ندانستم چو نیکو قدر ایّام جوانی را

دلم خون می‌شود چون بشنوم نام جوانی را
کاظم پزشکی

به روزگار جوانی درود باد درود

که دورة خوش من دورة جوانی بود
حبیب یغمایی

نه تنها از جوانی کام من شیرین نشد هرگز

که کردم تلخ از دیوانگی کام جوانی را
کاظم پزشکی

بر ساحل دریای جوانی چو نشینم

هر دم گذرد از سر من موج خیالی
مهدی سهیلی

شعر جوانی کوتاه؛ اشعار احساسی و غم انگیز از دوره جوانی با عکس نوشته

جوانی و پیری بهار است و دی

نه آن دی که باشد بهارش ز پی
سلمان ساوجی

خوشا جوانی و دور نشاط و عشق و امید

کنار سبزه لب جوی و زیر سابه بید
دکتر صدرات

خوشا نشاط جوانی، خوشا زمان شباب

که بی‌خیال، مرا روز و ماه و سال گذشت
پارسای تویسرکان

مطلب مشابه: اشعار جوانی + مجموعه شعر کوتاه و بلند بسیار زیبا در مورد جوانی و نوجوانی

عیش خوش و ایّام جوانی همه گوئی

چون بوی گلی بود که همراه صبا بود
وفای اصفهانی

شعر درباره دوره جوانی

سالها چیزی به نام زندگانی داشتم

عالمی آشفته با نام جوانی داشتم
پژمان بختیاری

شعر جوانی کوتاه؛ اشعار احساسی و غم انگیز از دوره جوانی با عکس نوشته

روزگارم نام داد و کامرانی را گرفت

تا زبانم داد، شوق همزبانی را گرفت
هیچ دانی روزگارحیله گربامن چه کرد

سالها عمر عبث داد و جوانی را گرفت
مهدی سهیلی

شکرانة زور آوری روز جوانی

آن است که قدر پدر پیر بدانی
سعدی

افسوس که ایّام جوانی بگذشت

دوران نشاط و کامرانی بگذشت
تشنه به کنار جوی چندان خفتم

کز جوی من آب زندگانی بگذشت
عراقی ـ ابوسعید

مطلب مشابه: شعر در مورد جوانی + مجموعه اشعار بلند، کوتاه، تک بیتی و دو بیتی درباره جوانی

بهره از روز جوانی ببرد آن پسری که ز جان گوش به پند پدر پیر کند
خسرو خراسانی

شادی کنید ای دوستان من شادم و آسوده‌ام

بوی جوانی بشنوید از پیکر فرسوده‌ام
ابوالحسن ورزی

شبهای بهار و عشق و مهتاب

مخصوص عوالم جوانی
احد بختیاری

ای سرو که اسباب جوانی همه داری

با ما به جفا پنجه مینداز که پیریم
اوحدی

شعر جوانی کوتاه؛ اشعار احساسی و غم انگیز از دوره جوانی با عکس نوشته

عکس نوشته غم انگیز دوره جوانی

چشم من در زندگی نقش جوانی را ندید

این دروغ فاش پنهان آمد و پنهان گذشت
مهدی سهیلی

ایّام جوانی که ز دستم بگریخت

گل بود و به همراه نسیم آمد و رفت
مهدی سهیلی

چهار است سرمایه کامرانی

جوانی، جوانی، جوانی، جوانی
ناصح تبریزی

مطلب مشابه: متن کوتاه شکایت از روزگار؛ 30 جملات تلخ درباره بالا و پایین روزگار

مرا ز هجر تو امید زندگانی کو ؟

در آرزوی توام ، لذّت جوانی کو؟
خواجوی کرمانی

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم

به دنبـــــال جوانی کوره راه زندگانی را
شهریار

از زندگانیم گله دارد جوانیم

شرمندة جوانی از این زندگانیم
شهریار

درگلستانی که گیرد دست هر پیری جوانی

ای جوان سروبالا دستگیری کن که پیرم
فروغی بسطامی

مخسب آسوده‌ ای برناکه اندرنوبت پیری

به حسرت یاد خواهی کرد ایّام جوانی را
پروین اعتصامی

مطلب مشابه: متن حقیقت تلخ روزگار و جملات سنگین و تلخ درباره آدمها

در جوانی به طرب کوش که این موی سیاه

شب تار است به افسانه به سر باید برد
غنی کشمیری

شعر جوانی کوتاه؛ اشعار احساسی و غم انگیز از دوره جوانی با عکس نوشته

مرا با یاد ایّام جوانی

به سر سودای یاری مهوش آمد
شهریار

تعلّقم به حیات است وقت پیری پیش

که مفت باخته‌ام موسم جوانی را
کلیم کاشانی

جوانی خود مرا تنها امید زندگانی بود

دگر من با چه امیدی توانم زندگانی کرد
شهریار

جوانی گفت پیری را چه تدبیر

که یار از من گریزد چون شوم پیر
جوابش داد پیـــــر نغــز گفتار

که در پیری تو خود بگریزی از یار
نظامی

خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست

به زندگانی من فرصت جوانی نیست
شهریار

مطلب مشابه: متن درباره زمانه؛ جملات تلخ و شیرین درباره روزگار و زمانه

از همه افسردگیهای جوانی یاد آرم

هرکجا بینم گل پژمرده‌ای بر شاخساری
ابوالحسن ورزی

بار دیگر گر فرود آری سری با ما جوانی

داستانها دارم از بیداد پیری با جوانی
شهریار

دیدم به دست باد، گلی نو شکفته را

گفتم : ببین جوانی بر باد رفته را
پژمان بختیاری

نه وصلت دیده بودم کاشکی ای‌گل نه هجرانت

که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت
شهریار

خمیده پشت از آن گشتند پیران جهاندیده

که اندر خاک می‌جویند ایّام جوانی را
مکتبی شیرازی

آری آری نوجوانی می‌توان از سر گرفتن

گر توان با نوجوانان ریخت طرح زندگانی
شهریار

مطلب مشابه: دکلمه بی وفایی دنیا با جملات سنگین و غمگین از روزگار تلخ

سحرگه به راهی یکی پیـــــر دیــدم

سوی خاک خم گشته از ناتوانی
بگفتم : چه گم کرده‌ای اندرین راه؟

بگفتا: جــوانی، جـوانی، جــوانی
بهار

از شبابم آتشی افروخت در کانون دل

هم در آن آتش خدایا خود شباب آمد کباب
شهریار

جوانی در درون دل نهفــته است

جوانی در نشاط و شور خفته‌است
چو گم شد از دلت عشق هوسباز

همـــانــا شــــام پیری گشته آغاز
حسین مسرور

تا جـــــــوانی ز فقر شکوه مکـــن

ثــــــروتی بهتـــــــر از جوانی نیست
شهریار

تبه کردم جوانی تاکنم خوش زندگانی را

چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را
حبیب یغمایی

جوانی ای بهار رفته از دست
شمیمت در دوبیتی های من هست

اگرچه ناتوانی خاص پیریست
ندارد زندگی با عشق بن بست

محمدعلی ساکی

ز دامنگیری پیری اگر آگاه می‌گشتم

به دست غم نمی‌دادم گریبان جوانی را
مهری هراتی

خوشا نو بهاران و فصل جوانی

که بگذشت با دوستان زندگانی

نظام وفا

همه کس را تن و اندام و جمال است و جوانی

وین همه لطف ندارد تو مگر سرو روانی؟
سعدی

افسوس که ایّام جوانـــــــی بگذشت

هنگام نشاط و شادمانی بگذشت
تا چشم گشودیم در این باغ، چو گل

هفتاد و دو سال زندگانی بگذشت
محتشم کاشانی

مطلب مشابه: اشعار بازی روزگار و مجموعه شعر سنگین کوتاه و بلند درباره چرخ روزگار

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو