دیوید هیوم فیلسوف بزرگ شک گرا اسکاتلندی بود که بسیاری او را یکی از نوابغ تاریخ فلسفه میدانند که متاسفانه آنچنان که باید مورد توجه توده مردم قرار نگرفته است. ما امروز در مجله اینترنتی روزانه قصد داریم تا بخشهایی از جملات این فیلسوف بزرگ را برای شما عزیزان بنویسیم تا کمی با تفکر او آشنا شوید.
فهرست موضوعات این مطلب
بیشتر درباره دیوید هیوم بدانیم
دیوید هیوم با نگارش کتاب رساله درباره طبیعت آدمی تلاش کرد تا شناختی طبیعتگرایانه از انسان به دست آورد.
تا از رهگذر آن مبنای روانی طبیعت انسان را ارزیابی کند. دیوید هیوم مخالف وجود فطرت بود. وی معتقد بود که تمام دانش انسانی تنها از تجربه سرچشمه میگیرد این اعتقاد او را به عنوان یک فیلسوف تجربهگرا در کنار فلاسفهای مانند فرانسیس بیکن، توماس هابز، جان لاک و جرج بارکلی، فیلسوفان تجربهگرا قرار میدهد.
یکی از مهمترین و ماندگارترین مسائل مورد پژوهش وی، مسئله استقرا در علم منطق است. استقرا به این معنی است که نتیجهگیری وجود یک رابطه علّی است که از قیاس مقدمات بحث و یا کنکاش در تجربیات گذشته، مستلزم آن است که فرض کنیم آینده چیزی شبیه گذشته خواهد بود فرضی که خود نمیتواند مبتنی بر تجربیات گذشته باشد.
جملات فلسفی از دیوید هیوم
در ادامه متن جملات عمیقی را از این فیلسوف را برای شما عزیزان گردآوره کردهایم که امیدواریم از خواندن آنا لذت ببرید.
خوشاِقبالیِ من این است که چون عقل نمیتواند اَبرها را کنار بزند، طبیعت خود برای این کار کافی است و میتواند مرا از این رنج و مالیخولیای ذهنی و فلسفی رها سازد؛ من ناهار تناول میکنم، شطرنج بازی میکنم، گفتگو میکنم و با دوستانم میخندم. امّا وقتی پس از چند ساعت تفریح به این نظرورزیها بازمیگردم، آنها را چنان سرد، سخت و بیمعنا مییابم که در درون خود دیگر تمایلی برای وارد شدن بدانها نمییابم.
رسالهای در باب طبیعت آدمی
دیوید هیوم
هر کمالی که در خیال خود به خدایان نسبت دهید ، باز خدای شما لایق پرستش و ستایش نیستند. خدایان شما کاملاً خنثی و بی فایده اند؛ حتی مصریان که چنین مورد تمسخر شما قرار دارند ، جانورانی را نمی پرستند ، مگر به خاطر سودمندی آن …
#اپیکور (فیلسوف یونانی)
به نقل از دیوید هیوم در کتاب جستاری در باب اصول اخلاق
بسیاری از مباحث فلسفی از دیرباز صرف مفاهیم انتزاعی مانند جوهر و استفاده ناروا از آنها شده است»
«دیوید هیوم/نقل به مضمون و با تخلص»
مطلب مشابه: سخنان فلسفی از هگل؛ جملات آموزنده فیلسوفانه از فیلسوف معروف آلمانی
«ما به هر عمل غیرمعمول و دلخواهی هم که دست زنیم مادام که تنها انگیزه انجام آن خواست نشان دادن آزادیمان است، هرگز نمیتوانیم خود را از بندهای ضرورت برهانیم. ما میتوانیم تصور کنیم که در درون خود آزادی را حس میکنیم، اما یک ناظر بیرونی به طور معمول میتواند بر مبنای انگیزهها و شخصیت ما اعمالمان را نتیجهگیری کند.»
دیوید هیوم/رسالهای درباره طبیعت انسان، کتاب دوم: درباره احساسها/ترجمه انسیه گویا/درباره اراده و احساسهای بیواسطه
هر قدر هم بتوانیم تصور کنیم که آزادی را در درون خود احساس میکنیم، معمولاً یک تماشاگر میتواند اعمالمان را از انگیزهها و شخصیتمان استنتاج کند و حتی در جایی که نتواند، در حالت کلی به این نتیجه میرسد که میتوانست، اگر که آشنایی بیعیب و نقصی میداشت با هر یک از اوضاع و احوال وضعیت و خلقمان، و با نهانیترین سرچشمههای ساختار ذهن و تمایلمان. اما، مطابق آموزه پیشگفته، این خود ذات ضرورت است.»
دیوید هیوم/کاوشی در خصوص فهم بشری/ترجمه کاوه لاجوردی/در باب آزادی و ضرورت
خرافات بی معنی و بی فایده اند باری اضافه بردوش انسان می گذارند و چیزی به معرفت ما اضافه نمی کنند.
دیوید هیوم
اما به این تیرگی فلسفه عمیق و مجرد اعتراض میشود، نه چونان امری دردناک و خستهکننده، بلکه چونان منبع اجتنابناپذیر خطا و عدمقطعیت. صحیحترین و معقولترین اعتراض بر ضد بخش معتنابهی از مابعدالطبیعه فیالواقع در اینجا قرار دارد که اینها به معنای دقیق کلمه علم نیستند؛ بلکه یا از تلاشهای بیثمر نخوت بشری پدید میآیند که میخواهد به موضوعاتی راه برد به کلی خارج از دسترس فهم، یا از خدعهی خرافههای رایج پدید میآیند که ناتوان از دفاع از خودشان در کارزاری منصفانه، این خاربنهای پرمخمصه را برمیآورند تا ضعفشان را بپوشانند و از آن حفاظت کنند. تعقیب شده در دشت باز، دزدان به درون جنگل میگریزند و کمین میکنند تا به هر شارع محافظتنشده ذهن وارد شوند و با پیشداوریها و ترسهای مذهبی مغلوباش کنند. تنومندترین رقیب، لحظهای اگر از مراقبتاش بکاهد، منکوب میشود و بسیاری به واسطه جبن و بلاهت، دروازهها را به روی دشمنان میگشایند و با تکریم و تسلیم، آنان را چونان حاکمان قانونیشان پذیرا میشوند.
«دیوید هیوم/کاوشی در خصوص فهم بشری/ترجمه کاوه لاجوردی/در باب گونههای متفاوت فلسفه»
مطلب مشابه: سخنان جان لاک فیلسوف معروف؛ جملات ناب فلسفی از پدر لیبرالیسم
«به آسانی میتوان دید که چرا فلاسفه چنین مجذوب این فکر در باب برخی از ادراکات انتزاعی و پالایش شده هستند؛ زیرا آنها به کمک این ابزار بسیاری از سخنان پوچ خود را پنهان میسازند و میتوانند از طریق توسل به چنان تصورات پوچ و غیر یقینی از داوریهای تصورات روشن بگریزند. اما برای از بین بردن این حیله به چیزی جز تامل روی اصلی که فراوان روی آن تاکید کردیم نیاز نداریم، یعنی این اصل که همه تصورات آدمی روگرفت انطباعات اویند. زیرا از این اصل بلافاصله میتوان نتیجه گرفت که چون همه انطباعات ما واضح و دقیقند تصوراتی که روگرفت آنها هستند باید واجد همان ماهیت باشند و هیچ چیز نمیتواند چنان تاریک و مبهم باشد مگر تقصیر آن ابهام و تاریکی بر گردن خود ما باشد. تصور به اقتضای ذات خویش ضعیفتر و خفیفتر از انطباع است؛ اما با فرض یکسان بودن از سایر جهات، این ضعف نمیتواند بر هیچ ابهام عظیمی دلالت داشته باشد. اگر ضعف تصور به مبهم شدن آن منجر شود وظیفه ماست که با روشن و دقیقتر کردن تصور در حد ممکن این نقص را برطرف سازیم و تا زمانی که چنین نکردهایم ادعای استدلال و فلسفه، پوچ و بیهوده خواهد بود.»
«دیوید هیوم/رسالهای در باب طبیعت آدمی، در باب فهم/ترجمه جلال پیکانی/درباره معرفت و احتمال»
«فلاسفه اغلب از روی حرص و طمع به هر آن چیزی توجه میکنند که متناقضنما و در تقابل با مفاهیم اولیه و بیطرفانه آدمی است تا از این طریق تفوق دانششان را نشان دهند و این امر به کشف دیدگاههای به غایت دور از دریافت عامیانه منجر میشود. از سوی دیگر، هر آن چیزی که به ما عرضه میشود و تعجب و تحسین ما را برمیانگیزد چنان رضایتی برای ذهن به بار میآورد که ذهن خود را به آن عواطف مطبوع تسلیم میکند و هرگز قانع نخواهد شد که آن لذت به کلی بیبنیاد است. از این تمایل موجود میان فلاسفه و شاگردان آنها تبعیت دوجانبه به وجود میآید؛ بدین صورت که فلاسفه دیدگاههای عجیب و نامانوس بسیاری عرضه میدارند و شاگردانشان نیز به سرعت بدانها باور پیدا میکنند.»
«دیوید هیوم/رسالهای در باب طبیعت آدمی/ترجمه جلال پیکانی/تصورات زمان و مکان»
مطلب مشابه: سخنان فرانسوا ولتر فیلسوف معروف؛ 50 جمله آموزنده فلسفی زندگی از ولتر
آیا وقتـی بـرای نمونه، یـک تـوپ بیلیارد را میبینـم کـه بـه خـطِ راست به سـوی تـوپِ دیگری می رود، حتـا اگـر حـرکـتِ تـوپِ دوم را تصادفـاً نتيجـه تمـاسِ دو تـوپ یـا نتیجـهى تكانـه تصـور كـنـم، آيـا نمی توانـم تصـور کـنـم هميـن عـلـت بتوانـد سـبـبِ صـد رويـداد متفـاوتِ دیگـر شـود؟ آیا اینکـه هـردو تـوپ کاملاً بی حرکت بمانند منتفـى است؟ آیا بازگشـتِ تـوپِ اول بـه خـطِ مستقیم یـا جـهـشِ آن در هر جهتِ نامعینـی بـر اثـر تمـاس بـا تـوپِ دوم منتفی است؟ همه ی ایـن گمانهـا منسجم و فرض پذیرنـد. پـس چـرا بایـد یـکـی را کـه نـه منسجمتر و نه فرضپذیرتر از بقیـه اسـت، بـر بقیـه ترجیح دهـم؟ هیچ استدلالِ پیشـاتجربی هرگـز نمی توانـد شـالوده ی این ترجیح را نشان دهد.
دیوید هیوم
کاوشی در خصوص فهم بشری
«به نظر میرسد که نمیتوان به وسیله عقل غایات نهایی افعال انسانی را تبیین کرد. بلکه این غایات خود را بدون هیچ وابستگی به قوای عقلانی، به احساسات و عواطف انسان ها نسبت میدهند. مثلا اگر از یک نفر بپرسید چرا ورزش میکند او پاسخ خواهد داد به این دلیل که مایل است سلامت خود را حفظ کند. اگر از او بپرسید چرا سلامتی را مهم میداند، پاسخ خواهد داد به این دلیل که بیماری دردناک است. اگر بیشتر به پرسیدن اصرار کنید و از او بپرسید چرا از درد نفرت دارد، امکان ندارد او بتواند به این پرسش پاسخ دهد. نفرت از درد دلیل غایی است و به امر دیگر ارجاع ندارد.»
«دیوید هیوم/جستاری در باب اصول اخلاق/ترجمه مجید داوودی»
فلسفه دیوید هیوم
فسلفه دیوید هیوم، فلسفهای به ظراهر پیچیده است که کاملا بر اساس شک کگکرایی شکل گرفته است.
«عقل برده احساسات است.»
این جمله معروف هیوم است که دیدگاه او را به عنوان یک تجربهگرای تمامعیار نشان میدهد. چنانکه دیدیم تاثرات از نظر هیوم، فطری هستند ولی ایدهها چنین نیستند.
همانطور که تاثرات، ایدهها را پدید میآورند ایدهها هم میتوانند تاثراتی دیگر را پدید آورند که هیوم در اصطلاح، آنها را تاثرات بازتابی میگوید. اما نکته مهم در اینجاست که نقطه آغاز، همان تاثرات هستند نه ایدهها و در واقع این تاثرات هستند که ایدهها را همچون بردهای به سوی خود میکشانند.
هیوم به طور مشخص، ایده علیت را بدون تاثر، یک مفهوم میانتهی میداند:
«این مسئله که بدانیم این چیزها علت و آنهای دیگر معلول هستند، هرگز نمیتواند ذرهای ما را به خود مشغول دارد، اگر این علتها و معلولها هر دو برای ما بیتفاوت باشند. وقتی موضوعی خودش بر ما اثر نگذارد، پیوندهایش هیچگاه نمیتواند به آن تأثیرگذاری بر روی اراده ببخشد. چون کارآیی عقل، فقط کشف این پیوندهاست، روشن است که تاثیرگذاری یک موضوع بر روی ما نمیتواند از طریق فعالیت عقل باشد.»
«دیوید هیوم/رسالهای درباره طبیعت انسان/کتاب دوم: درباره احساسها/ترجمه انسیه گویا/درباره اراده و احساسهای بیواسطه»
مطلب مشابه: سخنان اسپینوزا فیلسوف هلندی؛ جملات فلسفی عمیق درباره زندگی
اگر اصول همه ادیان اصلی جهان را آزمایش کنید ، متقاعد خواهید شد که چیزی غیر از آمال و رویاهای انسان های بیمار نیست .
– دیوید هیوم
”شکگرایی ممکن است در تئوری، انکارناپذیر باشد، اما حتی یک شکگرا نیز باید مانند سایر انسانها عمل، زندگی و گفتوگو کند چرا که سرشتِ انسان، انتخابِ دیگری به او نمی دهد!“
از کتاب “کاوشی در خصوص فهم بشری”
نوشتهٔ دیوید هیوم
حقیقت از چالش اندیشه ها سر بر می آورد. دیوید هیوم
دیوید هیوم هم گفت توالی شب و روز تداعی معنا برای ذهن ماست و چون تکرار میشود… ما آن را علیت میخوانیم. اما علیت برای همه ما معنا دارد چرا که ذهن آدمی پدیده ها را و زمان را انگونه درک میکند
هر قومی خدایی گماشته بر سر خویش دارد. هر عنصری به سرپنجهٔ نیرو یا کارگزاری نادیدنی گرفتار است. مملکتِ هر خدا از مملکتِ خدای دیگر جداست. کارهای ایزدی یگانه نیز همیشه مُسلم و به یک روش نیست. امروز نگهدار ماست و فردا ما را بیپناه میگذارد. نیایشها و نیاز کردن قربانیها و بر گزاردنِ آئینها و رسوم اگر خوب انجام گیرد او را با ما بر سر مهر میآورد و اگر بد به جای آورده شود، مایهٔ خشم او میگردد. و نیک بختیها و سیه روزیهایی که در میان آدمیزادگان دیده میشود همه فراز آوردهٔ آنهاست. از این رو میتوانیم نتیجه بگیریم که میان همهٔ ملتهایی که مُشرک بودهاند نخستین عقاید دینی و خداباوری نه از ژرف بینی در آثار طبیعت بلکه از نگرانی دربارهٔ رویدادهای زندگی و از بیمها و امیدهایی که اندیشهٔ آدمی را به تکاپو میانگیزد سرچشمه گرفته است.
دیوید_هیوم
تاریخ طبیعی دین
مطلب مشابه: سخنان اپیکور فیلسوف یونانی با جملات فوق العاده زیبا و عکس نوشته
لذت اگر بیش از اندازه شود به درد تبدیل میگردد ، همچنین درد زمانی که ملایم شود به لذت تبدیل میشود .
دیوید هیوم: خوشبختی مانند پروانه است، اگر آن را دنبال کنید از شما فرار میکند، ولی اگر آرام بنشینید روی سر شما خواهد نشست…
“به جای اینکه با خودداری از دارایی های دیگران از منافع خود یا نزدیکترین دوستانمان دست بکشیم بهترین راه برای جمع میان منفعت خود و دیگران توسل به چنین قراردادی است. چون با این طریق جامعه را که برای سعادت و بقای دیگران و ما بسیار ضروری است، برقرار نگه میداریم. این قرارداد از سنخ تعهد نیست چون همانگونه که بعدا خواهیم دید خود تعهدات از قراردادهای بشری ناشی میشوند. قرارداد مذکور صرفا فهمی همگانی از منفعت عمومی است.”
“دیوید هیوم/رسالهای درباره طبیعت آدمی/ترجمه جلال پیکانی”
هرچند میبینیم تودهی مردم رسماً بیدین نیستند، با این حال در دلِ خویش حقیقتاً بیدین هستند و باوری به جاودانگی نفس ندارند… بزرگترین چهرههای دینی حقیقتاً به چیزی که به آنها ابلاغ شده و آنچه در معرض تصدیق ایشان قرار گرفته باور ندارند… نقص و ضعفی که در باور به حیات اخروی وجود دارد، بیشتر از فقدانِ شباهتِ آن با حیاتِ اینجهانی ناشی میشود و نه دور و با فاصله بودنِ آن. بسیار مشاهده کردهام که افراد با آن که مدام دل نگرانِ سرنوشتِ اخروی خویش هستند، در عینِ حال گوشهی چشمی نیز به این عالم دارند.
قطار فضیلتهای راهبان که شامل تجرد، روزهگرفتن، توبه، ریاضتکشی، کف نفس، فروتنی، خاموشی، گوشهنشینی میشود به چهعلت در همهجا توسط عقلا رد میگردد؟ مگر غیر از این است که آنها هیچنوع فایدهای در برندارند؟ آنها نه موجب پیشرفت و بهروزی فرد در دنیا میشوند و نه او را به عضو ارزشمندتری در جامعه تبدیل میکنند.
مطلب مشابه: سخنان رنه دکارت فیلسوف و دانشمند؛ با سخنان ناب آموزنده
معجزه از دید هیوم
در ادامه متن نگاهی بر یک موضوع مهم در فلسفه هیوم خواهی مداشت، معجزه در نگاه وی
اگر به شما بگویند که شخصی از انگشتان خود، آتش خارج میکند آنگاه شما برای اینکه از عمل او شگفتزده نشوید، چارهای جز این ندارید که علت این عمل را به یک پدیده آشنا نسبت بدهید. به عنوان مثال چنین تصور کنید که او از یک آتشزنه، یک ماده محترقه و یک عایق استفاده میکند. ولی اگر نتوانید چنین عامل آشنایی را پیدا کنید ناگزیر شگفتزده میشوید. این حالتی است که معمولا در عمل شعبدهبازی بهوجود میآید. در معجزه نیز آنچه فرد را به شگفتی وامیدارد همین ناآشنایی است. این نکته را بهگونهای دیوید هیوم نیز در باب معجزات بیان میکند. او در آنجا احتمال وقوع پدیدهای را به تعداد مشاهدات ما وابسته میکند. هر چقدر تعداد مشاهدات ما از پدیدهای بیشتر باشد احتمال وقوع آن نیز بیشتر است. بر این اساس احتمال وقوع معجزه صفر میشود. در این حالت حتی اگر ناقلان و راویان معجزات نیز انسانهای موتمن و صادقی باشند ذرهای از شگفتی بهوجود آمده کم نخواهند کرد. فردی که دلبسته یک امر شگفتآور در پیوند با منشا ماورایی باشد آن را میپذیرد در غیر این صورت به انکار آن به عنوان یک امر واقعی برمیآید. آنچه در اینجا اهمیت دارد نقش تمایل و دلبستگی در پذیرفتن معجزه به عنوان عامل حقانیت دینی است.
مطلب مشابه: سخنان کارل مارکس فیلسوف معروف با جملات ناب از وی