آکاایران: زندگینامه سید مرتضی آوینی – Seyed Morteza Avini

آکاایران: زندگینامه سید مرتضی آوینی

سید مرتضی آوینی (شهریور ۱۳۲۶ در شهر ری – ۲۰ فروردین ۱۳۷۲ در فکه) کارگردان فیلم مستند، روزنامه نگار حوزهٔ فرهنگی اهل ایران بود. مجموعه فیلم های مستند تلویزیونی او درباره جنگ ایران و عراق با نام روایت فتح شناخته شده است.

شهر ری

شهادت : ۲۰ فروردین ۱۳۷۲

فکه خوزستان

ملیت : ایران

تحصیلات : معماری از دانشگاه تهران

پیشه : کارگردان، روزنامه نگار

لقب : شهید آوینی، سید شهیدان اهل قلم

دین : اسلام

مذهب : شیعه

زندگی

شهید سید مرتضی آوینی در شهریور سال ۱۳۲۶ در شهر ری متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه   خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد و تا مقطع کارشناسی ارشد این رشته را ادامه داد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورت های انقلاب به فیلم سازی پرداخت. وی اعتقاد داشت هر چه آموخته از خارج دانشگاه بوده و تخصص حقیقی در سایه تعهد اسلامی به دست می آید و لاغیر.

اشتغال اصلی وی قبل از انقلاب در ادبیات بوده که با شروع انقلاب تمام نوشته های خود را اعم از نوشته های فلسفی، داستان های کوتاه، اشعار و… را در چند گونی ریخته و سوزاند.

وی با شروع کار جهاد سازندگی در سال ۱۳۵۸ به روستاها رفت. بعدها ضرورت های موجود او را به فیلمسازی برای جهاد سازندگی کشاند. در سال ۱۳۵۹ به عنوان نماینده جهاد سازندگی به تلویزیون آمده و در گروه جهاد سازندگی که پیش از او بوسیله کارکنان خود سازمان صدا و سیما تأسیس شده بود،  مشغول به کار شد.

فیلمهای دوران جنگ شهید آوینی با روزهای محاصره خرمشهر آغاز شد که پس از سقوط خرمشهر مجموعه ای یازده قسمتی برای ترسیم علل سقوط این شهر ساخت و با آغاز عملیات والفجر ۸، مجموعه روایت فتح در سال ۱۳۶۴ بصورت منسجم شروع و تا پایان جنگ ادامه یافت کرد. اواخر سال ۱۳۷۰ به فرمان مقام معظم رهبری “موسسه فرهنگی روایت فتح” تاسیس شد تا تهیه مجموعه روایت فتح که بعد از پذیرش قطع نامه رها شده بود از سر گرفته شود.

شهید آوینی از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۵ در کنار فیلم سازی فعالیتهای مطبوعاتی خود را با نوشتن مقاله ای برای ماهنامه “اعتصام”، و بعد ها در ماهنامه “جهاد” با مضامین سیاسی، اعتقادی و عبادی شروع کرد که بعدها این مقالات در قالب کتاب به چاپ رسید. وی در سال ۱۳۶۶ به نگارش کتاب “فتح خون” و در سال ۱۳۶۷ یک ترم به تدریس در مجتمع دانشگاهی هنر پرداخت اما چون طرح دانشگاه با مفاد مورد نظرش همخوانی نداشت به تدریس ادامه نداد و از فروردین ۱۳۶۸ شروع به نگارش مقاله برای ماهنامه هنری “سوره” کرد و بعد از پایان جنگ تا شهادتش فعالیتهای مطبوعاتی شهید آوینی به اوج خود رسید.

سرانجام در ۲۰ فروردین ۱۳۷۲ وقتی در منطقه فکه در حال بررسی لوکیشن فیلم “شهری در آسمان” بود با انفجار مین به شهادت رسید. پیکر وی، ۲۲ فروردین با حضور مقام معظم رهبری و هنرمندان و نویسندگان تشییع و در بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.

خانواده

شهید آوینی در سال ۱۳۵۷ با “مریم امینی”، ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو دختر و یک پسر می باشد.  کوثر آوینی دختر دوم وی نقد فیلم می نویسد و سجاد آوینی تنها پسرش هم در کار فیلمسازی است.

مریم امینی، همسر شهید آوینی با تاسیس انتشارات “واحه” اقدام به چاپ سریع همه کتابها و مقالات شهید آوینی کرد و تلاش کرد کتاب ها را به هر نقطه از کشور که ممکن است برساند.

فعالیتهای فیلم سازی

شهید آوینی فیلم سازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساختن مجموعه “شش روز در ترکمن صحرا” درباره غائله گنبد، (در فروردین ۱۳۵۸ گروه تروریستی فدائیان خلق، حزب توده و مخالفان داخلی، مردم ترکمن شهر گنبد از استان مازندران را برای خود مختاری و تجزیه طلبی تحریک کردند که به تصرف شهر و جنگ خیابانی انجامید) و مجموعه مستند “خان گزیده ها” درباره سیل خوزستان و ظلم خوانین، آغاز کرد.

شهید آوینی در روزهای محاصره خرمشهر برای تهیه فیلم وارد این شهر شد و اولین فیلم مستند جنگی درباره خرمشهر با نام “فتح خون” را ساخت. کار بعدی وی مجموعه یازده قسمتی “حقیقت” با هدف ترسیم علل سقوط خرمشهر بود.

با شروع عملیات والفجر هشت، کار شکل کاملاً منسجم و به هم پیوسته ای گرفت و مجموعه روایت فتح بعد از این عملیات تا پایان جنگ به طور منظم از تلویزیون پخش شد. شهید آوینی درباره انگیزه گروه جهاد در ساختن این مجموعه که تقریبا هفتاد برنامه بود چنین می گوید:

«انگیزش درونی هنرمندانی که در واحد تلویزیونی جهاد سازندگی جمع آمده بودند آن ها را به جبهه های دفاع مقدس می کشاند نه وظایف و تعهدات اداری.»

اواخر سال ۱۳۷۰ “موسسه فرهنگی روایت فتح” به فرمان مقام معظم رهبری تاسیس شد تا به کار فیلم سازی مستند و سینمایی درباره دفاع مقدس بپردازد و تهیه مجموعه روایت فتح را که بعد از پذیرش قطع نامه رها شده بود ادامه دهد. شهید آوینی و گروه فیلم برداران روایت فتح سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و طی مدتی کمتر از یک سال کار تهیه شش برنامه از مجموعه ده قسمتی “شهری در آسمان” را به پایان رساندند و مقدمات تهیه مجموعه های دیگری را درباره آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه تدارک دیدند. “شهری در آسمان” به واقعه محاصره، سقوط و باز پس گیری خرمشهر می پرداخت که در ماه های آخر حیات شهید آوینی از تلویزیون پخش شد، اما برنامه وی برای تکمیل این مجموعه و ساختن مجموعه های دیگر با شهادتش در فکه ناتمام ماند.

فعالیتهای مطبوعاتی

شهید آوینی از اواخر سال ۱۳۶۲ تا سال ۱۳۶۵، هم زمان با حضور در جبهه و ساخت فیلم های مستند از رزمندگان، در مجلات “اعتصام” و “جهاد” و پس از جنگ تحمیلی در فاصله سالهای ۶۸ تا ۷۲ در ماهنامه “سوره” به انتشار آرا و نظرات خود پرداخت.

ماهنامه اعتصام

شهید آوینی فعالیت های مطبوعاتی خود را در اواخر سال ۱۳۶۲، هم زمان با ساخت فیلم های مستند درباره جنگ، با نگارش مقالاتی در موضوعات سیاسی، اعتقادی و عبادی برای ماهنامه اعتصام شروع کرد.

وی همچنین مجموعه مقالاتی درباره “مبانی حاکمیت سیاسی در اسلام” آرا و اندیشه های رایج در مورد دموکراسی، رای اکثریت، آزادی عقیده و برابری و مساوات را در نسبت با تفکر سیاسی حاصل از وحی و نهج البلاغه و نظرات سیاسی حضرت امام(ره) مورد تجزیه و تحلیل و نقد قرار داد.

شهید آوینی همچنین مقالاتی در تبیین حکومت اسلامی و ولایت فقیه در ربط و نسبت با حکومت الهی حضرت رسول(ص) در مدینه و خلافت امیرمؤمنان(ع) نوشت و اتصال انقلاب اسلامی را با نهضت انبیا(ع) و جایگاه آن با جنگ های صدر اسلام و قیام عاشورا و وجوه تمایز آن از جنگ هایی که به خصوص در قرون اخیر واقع شده اند و نیز برکات ظاهری و غیبی جنگ و ویژگی رزم آوران و بسیجیان، در ماهنامه “اعتصام” منتشر کرد.

وی مقالاتی چون “اشک، چشمه تکامل”، “تحقیقی در معنی صلوات” و “حج، تمثیل سلوک جمعی بشر” در مضامین اعتقادی و عبادی به چاپ رساند.

ماهنامه جهاد

شهید آوینی در ماهنامه “جهاد” وابسته به ارگان جهاد سازندگی، مقالاتی چون “بهشت زمینی”، “میمون برهنه!”، “تمدن اسراف و تبذیر”، “دیکتاتوری اقتصاد”، “از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی”، “نظام آموزش و آرمان توسعه یافتگی”، “ترقی یا تکامل؟” و … را با عنوان کلی “تحقیقی مکتبی در باب توسعه و مبانی تمدن غرب” نوشت و این دوره از کار نویسندگی شهید آوینی تا سال ۱۳۶۵ ادامه داشت.

فصلنامه فارابی

وی در سال ۱۳۶۷ یک ترم در مجتمع دانشگاهی هنر تدریس کرد، ولی چون مفاد مورد نظرش برای تدریس با طرح دانشگاه هم خوانی نداشت، از ادامه تدریس صرف نظر کرد. مجموعه مباحثی که برای تدریس فراهم شده بود، با بسط و شرح و تفسیر بیشتر در مقاله ای با عنوان “تأملاتی در ماهیت سینما” درباره مباحث تئوریک سینما در ایران در فصلنامه “فارابی” به چاپ رساند.

ماهنامه سوره

سال های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ دوران اوج فعالیت مطبوعاتی شهید آوینی بود. اولین شماره ماهنامه سوره در فروردین ۱۳۶۸ منتشر شد که اولین مقاله علمی با عنوان ” منشور تجدید عهد هنر” به قلم شهید آوینی در آن به چاپ رسید وی در این مقاله به ایراد نظرات خود در هنر بر پایه آرای امام خمینی(ره)، در حجم ۱۰ صفحه قطع وزیری پرداخته بود. همچنین در مقالاتی با عناوین “جذابی در سینما”، “آینه جادو”، “قاب تصویر و زبان سینما” و… به مباحث و نقدهای سینمایی پرداخت. در مهر ماه ۱۳۶۹، سید مرتضی آوینی به سردبیری این ماهنامه منصوب شد و کار انتشار ماهنامه را تا ۴۰ شماره ادامه داد.

او در کنار تالیف مقالات تئوریک درباره ماهیت سینما و نقد سینمای ایران و جهان، مقالات متعددی در مورد حقیقت هنر، هنر و عرفان، هنر نوین اعم از رمان، نقاشی، گرافیک و تئاتر، هنر دینی و سنتی، هنر انقلاب و… تالیف کرد که در این ماهنامه به چاپ رسید. طی همین دوران در خصوص مبانی سیاسی، اعتقادی نظام اسلامی و ولایت فقیه، فرهنگ انقلاب در مواجهه با فرهنگ واحد جهانی و تهاجم فرهنگی غرب، غرب زدگی و روشن فکری، تجدد و تحجر و موضوعات دیگر تفکر و تحقیق کرد و مقالاتی منتشر نمود.

تالیفات

آینه جادو

این کتاب سه جلدی، ثمره تجربه ده سال مستند سازی شهید آوینی است. اما آن چه این کتاب را از دیگر کتب سینمایی متمایز می سازد، نگاه فلسفی-عرفانی حاکم بر مباحث آن است. مطالب اولیه مباحث کتاب، جزوه ای دانشگاهی بوده که برای یک ترم تدریس در مجتمع دانشگاهی هنر، توسط نویسنده فراهم شده بود که بعدها به صورت کنونی بسط یافت کرد.

شهید آوینی در جلد اول این کتاب (که در زمان خود او منتشر شد) به تامل درباره ماهیت سینما می پردازد و به دور از نگاه غربزده رایج، مسائل جدیدی را مطرح می کند.

تمام نقد هایی که سید مرتضی آوینی در فاصله سال های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ بر فیلمهای سینمایی نوشته به اضافه دو سه مقاله سینمایی دیگر، جلد دوم کتاب آیینه جادو را تشکیل می دهد؛ کتابی که اولین بار یک سال پس از شهادت او به چاپ رسید. این نقدها شامل اغلب فیلم های مهم جشنواره نهم، دهم و یازدهم “فجر” می شوند. ضمن آنکه دو مقاله ابتدای کتاب هم با تأکید بر فیلم های جنگی به نمایش درآمده در جشنواره هفتم نوشته شده اند.

شاید یکی از جالب ترین بخش های این کتاب مقاله ای با عنوان “عالم هیچکاک” است که نویسنده با ارائه تفسیری جامع و استثنایی درباره ویژگی فیلم های آلفرد هیچکاک، نسبت سینما و ادبیات در آثار او، معنای راز در قصه هایی که او تعریف می کند و مفهوم گناه، ترس، وسوسه و معما در آثار او را بیان می کند.

جلد سوم آیینه جادو برای اولین بار در سال ۱۳۷۸ به چاپ رسید و با انتشار آن کار گردآوری و تنظیم نوشته ها و گفته های سینمایی مرتضی آوینی به پایان رسید. این کتاب باقیمانده آثار تألیفی، همچنین سخنرانی ها و مصاحبه های شهید آوینی است.

“سینما، مخاطب” عنوان مطلبی از این کتاب است که حاوی متن سخنرانی وی در سمینار بررسی سینمای پس از انقلاب و پاسخ های کتبی به نامه های اعتراض آمیزی است که از سوی جریان غربزده سینما در همان سمینار خطاب به او نوشته شده بودند. این پرسش و پاسخ ها علاوه بر آنکه جذاب اند نوعی جمع بندی آخرین عقاید آن شهید درباره سینما، روشنفکری، عرفان زدگی و هنر مدرن محسوب می شوند.

گنجینه آسمانی

کتاب گنجینه آسمانی، متن گفتارهای فیلم های مجموعه روایت فتح است، به همراه متن گفتارهای چند برنامه دیگر که مرتبط با جنگ هستند و از اواخر سال ۱۳۷۰ و پس از فرمان مقام معظم رهبری معظم له مبنی بر تأسیس مؤسسه فرهنگی روایت فتح، ساخته شدند، می باشد. شاید اگر راوی روایت فتح در برنامه اش فقط به توصیف صحنه ها و بیان ارتباط آنها با یکدیگر پرداخته بود، خواندن دوباره آنها لطفی نداشت اما اینچنین نیست. راوی سعی می کند با ذکر ماهیت تاریخی اتفاقات و ارزش آن در جهت اقامه قسط و عدل در سراسر جهان، عمق تاریخی صحنه ها را ارایه کند و مخاطب خویش را همواره ناظر بر این اعماق نگاه دارد.

رستاخیز جان

این کتاب، گزینش مجموعه مقالاتی که در سال های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۱ در حوزه هنر و ادبیات و فرهنگ در ماهنامه سوره نگارش یافته است که شامل چهار بخش ادبیات و زبان فارسی، فرهنگ و تهاجم فرهنگی، همه گیرشدن رسانه های جمعی جدیدتر نظیر ویدئو و ماهواره است. مقالات معروف “انفجار اطلاعات”، “آیا تئاتر زنده می ماند” و “منشور تجدید عهد هنر؛ پیام امام خمینی در تجلیل از هنرمندان متعهد”، در این کتاب آمده است.

انفطار صوت

شهید آوینی در این کتاب به هنرهایی غیر از سینما پرداخته است که شامل شش مقاله همراه با دو یادداشت ناتمام درباره هنرهای تجسمی که در تمام مقالات نگاهی تأویلی بر هنر گرافیک؛ مبانی، سیر تاریخی و ماهیت آن است. نویسنده معتقد است هنر با سفارش می میرد و در عین حال بر آن است که ماهیت هنر گرافیک سفارش پذیر است. توضیح این پارادوکس، در مقاله دوم کتاب آمده است که عنوان آن “گرافیک و انقلاب اسلامی” است. آخرین و مفصل ترین مقاله کتاب، “نقاشی برای نقاشی” است که در آن، نویسنده به تبیین آفاق نقاشی نوین می پردازد.

توسعه و مبانی تمدن غرب

شهید آوینی در این کتاب ابتدا با ارائه تعریفی از واژه توسعه در پس نگاه انتقادآمیز به آراء متفکران غربی مصادیق انحطاط و شکست اینگونه جوامع را روشن می گرداند. شهید آوینی در فصل هایی با عنوان “از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی” و “و ما ادریک ما البانک؟” به مسائل اقتصادی پرداخته است. در واقع این کتاب حاوی مقالات شهید آوینی در ماهنامه جهاد است مانند: “تحقیقی مکتبی در باب توسعه و مبانی تمدن غرب”، “بهشت زمینی”، “میمون برهنه!”، “تمدن اسراف و تبذیر”، “دیکتاتوری اقتصاد”، “از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی”، “نظام آموزش و آرمان توسعه یافتگی”، “ترقی یا تکامل؟” و….

فتح خون

نویسنده که در این کتاب خود را راوی می خواند هم حوادث و اتفاقات را روایت می کند و هم با عبور از ظاهر سعی می کند به باطن حوادث هم نقبی بزند. در ده فصل، از هنگام شهادت امام حسن مجتبی (ع) در چهل و نهمین سال هجرت رسول الله(ص) تا دهم محرم ۶۱ هجری، که به علت شهادت مرتضی آوینی این کتاب با شهادت عباس بن علی (ع) نیمه تمام مانده است.

حکومت فرزانگان

شهید آوینی در این کتاب مرورى بر مبانى حاکمیت سیاسى در اسلام دارد. کتاب حاصل گردآورى بخشی از دست نوشته ‏های شهید آوینی است که پیرامون موضوع ولایت فقیه و حاکمیت سیاسى در اسلام به رشته تحریر درآمده است. این مقالات در زمان حیات شهید، در مجله اعتصام منتشر و براى اولین بار توسط مؤسسه فرهنگى هنرى شهید آوینى به صورت کتاب به چاپ رسیده است.

فردایی دیگر

این کتاب از آن جهت اهمیت دارد که شهید آوینی خود از میان نوشته هایش آن را گلچین کرده است. از لحاظ موضوعی نیز گر چه مقالات به ظاهر پراکنده می نمایند اما می توان آنها را در دو بخش دسته بندی کرد. بخش نخست، مجموعه سه مقاله است که به فهم و تفسیر عالم غربی در وجوه گوناگون آن پرداخته و بخش دوم، از چهار مقاله با موضوع شعر تشکیل شده است و در آن، عالم اشراقی و دینی که در این عرصه از ادبیات جلوه گر است، تبیین گردیده است. وی در مقاله “سرزمین آفتاب” که در این کتاب منتشر شده است به تحلیل ویژگی های قومی مردم ژاپن که آنها را برای بسط تمدن غربی در سرزمین خود و پذیرش همه جانبه آن آماده کرده و موجبات توسعه شگفت انگیز اقتصادی و تکنولوژیک آن را فراهم آورده است می پردازد.

حلزونهای خانه به دوش

این کتاب یکی از پر مخاطب ترین آثار این شهید می باشد. نویسنده در این کتاب به انتقاد از روشنفکران وادی فرهنگ و هنر پرداخته و با مقالات و یا جوابیه هایی که به برخی نوشته های آنها داده این قشر را رسوا کرده است. او کسی است که با ادا و اطوارهای روشنفکری آشناست و چم و خم رفتارهایشان را می شناسد.

آغازی بر یک پایان

این کتاب مجموعه مقالات شهید آوینی درباره انقلاب اسلامی است. نویسنده در بخش اول به امام خمینی(ره) و ولایت فقیه می پردازد و در بخش دوم مسایل فرهنگی و اجتماعی مبتلا به انقلاب و نظام اسلامی را طرح و بررسی می کند. بخش سوم کتاب دو مقاله در مورد بوسنی و هرزگوین است. اما بخش چهارم در پنج مقاله به وضعیت معنوی جهان معاصر و حرکت باطنی انقلاب اسلامی در آن می پردازد.

مستند روایت فتح و تاثیر آن بر سینمای جنگی جهان

روایت فتح ۱

مجموعه اول روایت فتح یازده برنامه درباره عملیات بزرگ والفجر هشت است. عملیات والفجر هشت غروب روز ۲۰ بهمن سال ۱۳۶۴ از ساحل شرقی اروند رود شروع شد. غواصان خط شکن شرکت کننده در این عملیات با وجود سرمای سخت آب و هوای زمستانی بهمن ماه، با تجهیزاتی کاملاً ابتدایی از رودخانه ی خروشان اروند گذشتند و خط دفاعی دشمن را در آن طرف رودخانه شکستند. سرانجام این عملیات با تصرف شهر فاو عراق در آن طرف رودخانه پایان یافت.

روایت فتح ۲

بعد از عملیات والفجر هشت، ارتش عراق برای پس گرفتن شهر فاو فشار زیادی به نظامیان ایران وارد کرد که به جایی نرسید. این شد که به شهر مهران در غرب کشور حمله کرد و آن را گرفت. شرط صدام برای آزادی مهران، عقب نشینی ایران از فاو بود. اما روش ایران برای آزادی مهران طور دیگری بود. مهران، با انجام عملیات کربلای یک در تابستان سال ۱۳۶۵ آزاد شد. برنامه های مجموعه دوم روایت فتح به این عملیات اختصاص دارد.

روایت فتح ۳

مجموعه سوم روایت فتح درباره عملیات کربلای پنج است که در زمستان سال ۱۳۶۵ در شلمچه روی داد. در این عملیات سه تن از عوامل فیلمسازی گروه روایت فتح به فاصله یک روز از هم شهید شدند؛ “رضا مرادی نسب”، “ابوالقاسم بوذری” و “حسن هادی”. به همین دلیل سه برنامه از پانزده برنامه این مجموعه به این سه شهید اختصاص یافته است.

روایت فتح ۴

وجه مشترک برنامه های مجموعه چهارم روایت فتح اتفاقاتی است که در سال ۱۳۶۶ علاوه بر جبهه نظامی در عرصه سیاسی و فرهنگی بر ایران گذشت؛ انتقال عملیات سراسری ایران از جنوب به غرب، هجوم تبلیغی دشمن برای نا امید کردن مردم از ادامه  جنگ و خالی کردن جبهه ها، و شروع دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و زمانی که رژیم سعودی هم با کشتار حجاج ایرانی خانه خدا در ایام حج، به فشارهای که علیه ایران وارد می کردند افزود.

روایت فتح ۵

در فاصله اسفند ماه سال ۱۳۶۶ تا پایان جنگ، ایران چند عملیات مهم در غرب کشور انجام داد که به تصرف چند شهر کردنشین و مرزی عراق از جمله “حلبچه” منجر شد. مردم این شهرها از رزمندگان ایرانی استقبال کردند؛ چیزی که اسباب خشم رژیم بعث عراق شد. اواخر اسفند سال ۱۳۶۶ نیروی هوایی ارتش عراق شهر حلبچه را بمباران شیمیایی کرد و پنج هزار نفر از ساکنان بومی این شهر عراق را بی رحمانه کشت.

مجموعه پنجم روایت فتح ضمن داشتن نگاهی دوباره به عملیات پیشین رزمندگان ایرانی نظیر کربلای ده و چند عملیات محدود دیگر در غرب، حوادث این مقطع از جنگ را تا پایان آن مرور می کند؛ چهار قسمت برنامه مربوط به عملیات مرصاد با عنوان “درخششی دیگر” که نشان دهنده دفع حمله گروه منافقین است و طی ساخت آن یکی از اعضای گروه روایت فتح به نام “حسین شریعتی” به شهادت رسید، از برنامه های این مجموعه است.

دو مجموعه ی “شهری در آسمان” و “با من سخن بگو دوکوهه” هم برنامه هایی است که شهید آوینی پس از پایان جنگ ساخت و در نوع خود تجربه جدیدی بود.

تاثیر راویت فتح بر سینمای جهان

فیلم هایی چون “نجات سرباز رایان” (Saving Private Ryan) به کارگردانی استیون اسپیلبرگ در سال ۱۹۹۸ (جزء ۱۰ فیلم بر تر جهان از نگاه انجمن فیلم آمریکا و برنده جایزه گلدن گلوب و نامزد ۱۱ جایزه اسکار در سال ۱۹۹۸) بر اساس “شیوه مستندسازی اشراقی” شهید آوینی ساخته شده است.
اینچنین بود که تأثیر افکار و شیوه مستند سازی شهید آوینی بر سینمای جنگی جهان غیرقابل انکار شد. در همین زمینه فرانسیس فوکویاما، استراتژیست آمریکایی در کنفرانس اورشلیم در سال ۱۹۸۶ با عنوان “بازشناسی هویت شیعه” گفت: «فیلم سازان آمریکایی برای تضعیف هویت شیعی و اسلامی باید در فیلم هایشان هر چه را که شیعیان درباره امام زمان می گویند، بر شخصیت عیسی ناصری تطبیق دهند و برای این منظور فیلم هایی بر اساس مدل “روایت فتح” آوینی، ساخته شوند؛ با همان اسلوب متن و با به کارگیری مؤلفه های احساسی برنامه های آوینی…»

دفاع از فیلم عروس بهروز افخمی

فیلم “عروس” به کارگردانی بهروز افخمی در سال ۱۳۶۹ با بازیگری “نیکی کریمی” در نقش مهین و “ابوالفضل پور عرب” در نقش حمید تولید شده است، خلاصه داستان:

«حمید از مهین خواستگاری می کند، اما پدر مهین با شرط هایی که برای ازدواج تعیین می کند حمید را برای اندوختن ثروت به کار قاچاق دارو می کشاند. حمید در زمان اندکی ثروت کلان می اندوزد و ازدواج او با مهین سرمی گیرد و برای ماه عسل راهی شمال می شوند. در جاده حمید بر اثر سرعت زیاد اتومبیل با زنی روستایی تصادف می کند و به رغم نظر مهین از محل حادثه می گریزد. آن دو به خانه پسرعموی حمید، سعید، می روند و پس از شرح ماجرا عازم ویلای حمید می شوند. پس از درگیری لفظی بین زن و شوهر، روز بعد، مهین حمید را ترک می کند، تا از سرنوشت زن روستایی مطلع شود. حمید که برای یافتن مهین مستأصل مانده است با سعید تماس می گیرد و سعید او را ترغیب می کند که خود را به پلیس معرفی کند. حمید به محل حادثه می رود و درمی یابد که زن روستایی جان سالم به در برده و در بیمارستان بستری است. سعید عازم بیمارستان می شود و مهین، که پس از ترک شوهر هزینه مداوای زن روستایی را از حساب پس انداز حمید برداشت کرده است، از راهروی بیمارستان حمید را می بیند که از اتومبیل پیاده می شود…»

گروهی از منتقدان موضعی مخالف نسبت به فیلم “عروس” داشتند و معتقد بودند که “عروس” در استفاده ابزاری از چهره زن و نشان دادن نماهای درشت و کلوز آپ از زن خط شکنی کرده است. این در حالی بود که شهید آوینی از فیلم عروس دفاع کرد: «”عروس” فیلمی است استادانه و نمونه ای از سینمای مطلوب».

تمجید شهید آوینی از فیلم “عروس” ساخته بهروز افخمی شروع حملات بی سابقه ای به وی بود در حدی که روزنامه کیهان به مدیریت “مهدی نصیری”، نوشت: «آقای آوینی از فیلم عروس خوشتان آمده یا از خود عروس». تمجید آوینی از این فیلم تمجید ارزشی نبود بلکه بیشتر ناظر به تکنیک بود. آوینی در دفاع از فیلم عروس با استفاده از ادبیات خاصی که در حوزه فلسفه سینما به دست آورده، می نویسد: «فیلم عروس توانسته است که از مرز تصنع فاصله بگیرد و به واقعیت تبدیل شود. در فیلمنامه هیچ چیز نیست که تو را مشکوک کند به آنکه همه این ماجرا دامی است که کارگردان برای تو گسترده است تا به فلان پیام برسی، احساسی که من در غالب فیلم ها دارم و به همین دلیل بسیار کم اتفاق می افتد که برای دل خودم به سینما بروم؛ بیش تر به حکم وظیفه به سینما می روم و کمتر فیلمی هست که بتواند مرا از احساس تصنع بیرون بیاورد.»

وی در جای دیگری نیز به مضمون این فیلم اشاره می کند و می نویسد: «البته من معتقدم که عروس فیلم بدی نیست و حتی از لحاظ مضمون یک فیلم اخلاقی است. مگر آنکه بخواهیم چند کلوزآپ از خانم کریمی و یا زیبایی ایشان را جنایتی تلقی کنیم که هیچ چیز حتی سیر اخلاقی فیلم که از دقیقه بیست به بعد در جهت نفی زندگی کادیلاک اندیشان و هواداران سانتی مانتالیسم حرکت می کند نمی تواند این جنایت را جبران کند!» آوینی در سمینار “سینمای پس از انقلاب” نیز تاکید کرد که به هیچ وجه از مضمون عروس حمایت نمی کند اما مبنایش این است که برای ارتقای مضمون سینمایی، باید به نقد تکنیکی فیلم ها پرداخت.

پیش بینی شهید آوینی درباره محسن مخملباف

محسن مخملباف که به عنوان عنصری رادیکال در میان سینماگران پس از انقلاب شناخته می شود، کارش از نوشتن “مانیفست سینمای اسلامی” به جایی رسید که آرام آرام زاویه انحراف از اعتقادات اولیه اش، در فیلمهایش روشن شد. شهید آوینی درهمان سالهای اولیه او را نه تنها فیلمساز نمی دانست بلکه به انحرافات عمیق فکری و شدت گرفتن آن مکرر اشاره می کرد. لازم به ذکر است که در آن زمان مخملباف در حوزه هنری تفسیر قرآن درس می داد و سروش او را تبلیغ و گفته هایش را منتشر می کرد.

این یکی از فرازهای نظرات انتقادی شهید سید مرتضی آوینی درباره محسن مخملباف است که در سال ۱۳۶۷ در لابلای نقدهای سینمایی او آمده است: «از همان اول با کمال تاسف معلوم بود که مخملباف از آن تب های تند است که زور سرد خواهد شد. اما همان تندی و داغی مانع از آن بود که این برودت قریب الوقوع را باور کنند. اما امروز دیگر در وجود او، باید “ایمان بیارویم به آغاز فصل سرد”، “نوبت عاشقی” و “شبهای زاینده رود” که از لحاظ ساختار سینمایی به اولین کارهای دانشجویان بی استعداد سینما شبیه هستند و بنابراین، اصلا نباید درباره آنها به عنوان فیلم سخن گفت.»

آوینی در یادداشت “مضمون عشق در جشنواره نهم” در جلد دوم “آینه جادو”، که انتقاداتش به مخملباف را به سالها قبل باز می گرداند و می نویسد: « آنچه که باعث می شد تا ما علی رغم آگاهی مان از تحولات فکری و درونی او [مخملباف] سکوت کنیم همان ملاحظاتی بود که امروز ما را وا داشته است تا با تفکر او به مقابله برخیزیم.»

وی در دو یادداشت از سه یادداشتی که به بهانه جشنواره نهم فجر در سال ۱۳۶۹ منتشر شده، نوشته هایی به محسن مخملباف دارد. “یادداشت های یک تماشاگر حرفه ای” عنوان مقاله ای بلند از سید مرتضی آوینی است که دربردارنده یادداشتهایی کوتاه درباره عمده فیلم های حاضر در جشنواره است. مخملباف که به عنوان نویسنده فیلم “فرماندار” نیز در این دوره از جشنواره حاضر شده است، مورد نقد سید مرتضی قرار می گیرد. آوینی با میان تیتر “وقتی یک خشکه مقدس فرماندار می شود!” به سراغ فیلم او می رود.

آوینی با اشاره به شخصیت وی می نویسد: «مسئله ی مخملباف از “دستفروش” [محصول ۱۳۶۵] به بعد، فقر و عدالت بوده است بی آنکه جواب را پیدا کند، و آدمی مثل او هرگز به جواب نخواهد رسید. شکاک است، اما این شک را مقدمه رسیدن به یقین و بعد هم قطعیت و قاطعیت قرار نمی دهد. فقط شک می کند و دیگران را به شک می اندازد و بعد هم رهایشان می کند، چرا که خودش هم به جواب نرسیده است.»

او در ادامه می نویسد: «وقتی که به سینمای مخملباف می روی باید قبول کنی که یک ساعت و نیم از زندگی ات را در یک فضای آکنده از بدخلقی، عصبانیت، ظاهرگرایی، تردید، نیهیلیسم مزمنِ بدخیم، سیاه اندیشی، سرگردانی و عوام فریبی سر کنی. اشکال کار اینجاست که وقتی کسی به اینجا می رسد باز هم هیچ چیز مانع از آن نیست که امکانات سینما در اختیارش قرار بگیرد و فیلم بسازد، فیلم اکران عمومی پیدا کند و آدم های بسیاری فیلم را تماشا کنند و بیماری های فیلمساز به آن کسانی که آمادگی دارند سرایت کند و مگر نه اینکه آقای مخملباف خودشان بارها گفته بودند که فیلم، کارگردان را لو می دهد؟»

در ادامه آوینی اشاره می کند که مخملباف در اصول اعتقاداتش دچار شک و تردید است: «کسی که بر سر عدالت مشکل دارد باید بداند که پای عقل او در مسئله جبر و اختیار می لنگد؛ بگذریم از آنکه اصلاً جای مباحثه و حل مسائل فلسفی در سینما نیست. کسی تا به قطعیت نرسیده است نباید فیلم بسازد و اگر هم فیلم می سازد تا طرح مسئله کند، باید داستانی را طراحی کند که در طول آن، در متن وقایع و ارتباط میان افراد، این مسئله وجود پیدا کند. از زبان قاضی فیلم “نوبت عاشقی” می شنویم که: «قضاوت به درد کسی می خورد که به نتایج عمل مجرم فکر می کند نه به دلایلش.» و درست خود آقای مخملباف هم به همین درد مبتلاست.»

شهید آوینی که نمی دانست روزگاری کار محسن مخملباف به تولید فیلم “سکس و فلسفه” محصول ۱۳۸۴، خواهد کشید، در ادامه این یادداشت او را مدافع لیبرالیسم جنسی معرفی می کند و می نویسد: «در جامعه ای که جبر موقعیت و شرایط بسیاری از جوانان کشور را وا داشت تا خود را برای آزادی فدا کنند، جبر همان موقعیت و شرایط بچه مسلمان دیگری را هم وا داشت تا خط بطلان بر هرچه داشت بکشد و در صف اصحاب هربرت مارکز و پوپر از لیبرالیسم جنسی دفاع کند! به راستی از جبر محیط چه کارها که برنمی آید!»

شهید آوینی و شکستن بت جشنواره های خارجی

سید مرتضی آوینی ضمن انتقاد به رویه داوری در هفتمین جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۶۷ می گوید: «اما حقیقت این است که کسب توفیق در جشنواره های خارج از کشور ارزشی را اثبات نمی کند و اگر داوری فیلم ها در جشنواره فجر نیز بخواهد همین سان باشد که امسال بود، باید گفت که کسب توفیق در جشنواره فجر نیز ارزشی را اثبات نمی کند…

آیا فیلم هایی که به فستیوال های خارجی می روند نباید بویی از حقیقت انقلاب اسلامی و معتقدات ما دارا باشند؟ … و تو گویی این بیماری اصلا همه گیر است، چرا که در زمینه هنرهای تجسمی نیز هنوز که هنوز است، تابلوهایی برای شرکت در جشنواره های خارجی انتخاب می شوند که رنگ و بویی از انقلاب و مردم و جنگ ندارند و بعضا مخالف با آرمان های غایی جمهوری اسلامی و انقلاب هستند.

ما باید بنشینیم و یک بار برای همیشه تکلیف خود را بفهمیم. به راستی این همه هیاهو برای چیست؟ هیاهوی بسیار برای هیچ و یا حتی کمتر از هیچ؟

پرورش سینماگرانی که بتوانند جوایز جشنواره های از ما بهتران را درو کنند؟ اعتراف به ۱۰ سال اشتباه؟! از بین بردن و انکار همه دستاوردهای گران قدر ۸ سال دفاع مقدس؟… یا همراهی و همزبانی با امتی که علمدار مبارزه برای احیای اسلام در سراسر جهان هستند؟ کدام یک؟ آیا حقیقتا انصاف است که ما به حرکت هایی که در تمام طول این ۱۰ سال انقلاب و ۸ سال جنگ، آن همه از انقلاب، مبارزه، ارزش ها و معیارهای آن دور بوده اند و همراهی و همزبانی نکرده اند که هیچ، از پشت خنجر هم زده اند، این همه بها بدهیم؟ تحسین و تشویق چند نفر انتلکتوئل غفلت زاده گمراه وامانده، چه دردی را دوا می کند؟ نه برادران! چیزی عوض نشده و هنوز هم اس الاساس بنای انقلاب اسلامی بر مبارزه است و هنوز هم ما محتاج هستیم که روح حماسه و ایثار را در میان مردم زنده نگه داریم، بسیج را تقویت کنیم، اسلحه بسازیم، عاشورا را حفظ کنیم، فرهنگ مصفای عاشورایی جبهه های جنگ را اشاعه دهیم و خود را برای یک نبرد طولانی و همه جانبه با شیطان آماده کنیم… و از هیچ ملامتی هم نترسیم.»

اعتراض به کتاب هیچکاک همیشه استاد

“سوره سینما” یکی از شاخه های مجموعه مطبوعاتی “سوره” بود که به صورت فصلنامه و به سردبیری سیدمرتضی آوینی منتشر شد. این فصلنامه در سال ۱۳۷۱ دست به انتشار ویژه نامه ای تخصصی درباره آلفرد هیچکاک، کارگردان نامدار انگلیسی زد. انتشار این ویژه نامه با نام “هیچکاک همیشه استاد” که بالغ بر ۷۰۰ صفحه بود ، بازتاب های متفاوتی را در محافل و مجامع فرهنگی آن سال ها به دنبال داشت.

مسعود فراستی” گردآوری و تنظیم ویژه نامه “هیچکاک” را بر عهده داشت. شهید آوینی و فراستی که برای مقابله با جریان روشنفکری فقط نقد می کردند تصمیم گرفتند مانند الگوی داخلی که سینمای جنگ را معرفی کرده بودند یک الگوی خارجی هم معرفی کنند، این در حالی بود که روشنفکران تارکوفسکی، را علم کرده بودند. از نظر شهید آوینی، “تارکوفسکی”، با توجه به کتاب معروفش به نام “پیکر تراشی زمان” نظریه پرداز قوی بود، شهید آوینی پس از بررسی و دیدن فیلمهای “هیچکاک” تصمیم میگرد که او را در مقابل جبهه روشنفکری داخلی مطرح کند.

مسعود فراستی چنین می گوید: «یادم می آید دانشکده صدا و سیما فیلم “مرد عوضی” از “هیچکاک” را گذاشت. مرتضی با خانم امینی (همسرش) آمدند و دیدند. مرتضی بعد از پایان فیلم گفت: این بی نظیر است. این فیلم به معیارهای مورد نظر ما خیلی نزدیک است. ما شیعه جماعت خیلی می توانیم با هیچکاک ارتباط برقرار کنیم.»

بعد از آن کتاب “هیچکاک همیشه استاد” را به چاپ می رساند که با واکنش روزنامه های کیهان و جمهوری اسلامی و صدا و سیما مواجه می شود.

“مهدی نصیری”، (مدیر مسئول وقت روزنامه کیهان) در هجدهمین سالگرد شهید آوینی در مورد چاپ کتاب “هیچکاک همیشه استاد” می گوید: «عده ای از بچه های مسلمان از این اقدام سوره دلخور شدند و معتقد بودند که این کار با تشویق و ترغیب یکی از نویسندگان سوره که نسبت زیادی با جبهه فرهنگی انقلاب ندارد [مسعود فراستی]، منتشر شده است. مقاله انتقادی کیهان از سوره هم معطوف به این کتاب بود و طبعا من هم نظر همین بچه ها را داشتم. تلقی آن روز بسیاری این بود که با توجه به اصولگرایی و ارزش گرایی عمیق آقای آوینی در عرصه فرهنگ و سینما، سینمای هیچکاک اگر چه ممکن است واجد نقاط آموزنده ای باشد اما نمی تواند به عنوان الگوی جریان اسلامی در سینما مطرح شود.»

علی رغم اینکه مجله سوره و روزنامه کیهان در نقد جریان های فرهنگی و هنری رو در روی انقلاب و روشنفکران در یک جبهه بودند این دلیل نمی شد که از هم انتقاد نکنند؛ مهدی نصیری می گوید: «آقای آوینی هم چنین نگاه نازلی به قضایا نداشت و دلیلش هم اینکه او هم از کیهان یکی دو مورد علی رغم هم جبهه بودن انتقاد کرد. ایشان در اوج دعواها با وزارت ارشاد دوران آقای خاتمی و نیز جریانات روشنفکری مقاله ای راجع به “جمهوریت و اسلامیت” نوشتند و در پانوشت آن مقاله نوشتند که ما در طرح این مبحث مساله را از موضع سیاسی یا سیاست زدگی مثل کیهان مطرح نمی کنیم.»

شهید آوینی در قسمتی از مقاله “سینما و مردم” با مقایسه صریح هیچکاک و تارکوفسکی، برخی اتهامات را از خود رفع می کند که چرا به هیچکاک که اعتقاد محکمی به دین و دیانت ندارد، اینگونه چنگ انداخته است: « با این تعبیر، پرده از این اشتباه نیز برداشته می شود، مبدعان لفظ “سینمای متفکر” تفکر را نه در ذات و جوهر فیلم، که در مضامین و عوارض آن می جویند و با این ترتیب، اگر چه من اعتقادات آلفرد هیچکاک را دوست نمی دارم، اما فیلم های او را بیش تر از فیلم های تارکوفسکی، که تفکراتش را درباره تکنولوژی و تمدن غرب بیش تر دوست می دارم فلسفی می دانم . فلسفه هیچکاک در ذات فیلم های او و کیفیت رابطه ای که با تماشاگر برقرار می کنند وجود دارد. حال آنکه فلسفه تارکوفسکی در حد مضمون ظاهری و دیالوگ های فیلم های او توقف کرده است و به عمق نمی رسد؛ گذشته از آنکه فیلم های او، چه از لحاظ داستان پردازی و چه از لحاظ کیفیت ساخت، منقطع از مخاطب و بی اعتنای به او هستند، درست مثل تابلوهای نقاشی مدرن، تئاتر مدرن، رمان مدرن و شعر مدرن.»

برخورد با مستند خنجر و شقایق

مستند “خنجر و شقایق” به کارگردانی نادر طالب زاده و نویسندگی شهید آوینی پیرامون جنگ بوسنی و هرزگوین است که با حضور “سعید قاسمی” و “نادرطالب زاده” در بوسنی فیلمبرداری و گویندگی متن این مستند توسط سید مرتضی آوینی انجام شد.

زمانیکه کشتار مسلمانان “بوسنی و هزرگوین” به دست ارتش نژاد پرست صربستان در صدر اخبار رسانه های داخلی و خارجی قرار داشت، گروهی از فعالان حوزه هنری به همراه هیاتی از سوی مقام معظم رهبری و به ریاست  آیت الله جنتی عازم “بوسنی” شدند تا بتوانند گزارشهای تقریبا واقع از این کشتار را ثبت کنند. با اینکه این سفر یک هفته ای برنامه ریزی شده بود، ۴۰ روز به طول انجامید. این گروه پس از بازگشت به ایران و دو ماه کار بی وقفه چهار قسمت از این مستند را با نام “خنجر و شقایق” برای بزرگداشت هفته “بوسنی و هرزگوین” آماده پخش کرده و به شبکه اول سیما تحویل داد. کارهایی که در واحد تلوزیونی حوزه ساخته می شد بطور رایگان برای پخش به سیما می رفت. در آن زمان ریاست صدا و سیما با محمد هاشمی برادر رئیس جمهور وقت بود، پس از چهار روز انتظار فاقد هیچ تبلیغ و اعلام قبلی و در ساعت ده شب، قسمتهای تکه تکه شده از این فیلم با حذف تمام نریشنهای شهید آوینی و فاقد رعایت تقدم و تاخر حوادث، پخش اعلام شد که فیلم توسط گروه سیاسی شبکه اول تهیه شده است.

در راستای این اقدام شهید آوینی مقاله تندی با عنوان “چگونه خنجر بر پشت شقایق نشست” می نویسد و به روزنامه کیهان می دهد و اذعان می کند هر تغییری لازم است در آن ایجاد کنید و روزنامه کیهان با تعدیل کردن مواضع تند شهید آوینی نسبت به صدا و سیما این مقاله را در تاریخ ۲۳ آبان ۱۳۷۱ در شماره  ۱۴۶۲۵ روزنامه کیهان خطاب به محمد هاشمی رئیس وقت صدا و سیما، فاقد ذکر نام مرتضی آوینی به چاپ میرساند. تنها دو روز بعد، در ۲۵ آبان ۱۳۷۱، در شماره ۱۴۶۲۷ روزنامه کیهان مقاله ای بلند بالا به امضای “حسین بهزاد” (از فعالان در حوزه هنری) به چاپ رسید، این مقاله در حقیقت تکمیل کننده نامه سرگشاده قبل و شرحی دقیق تر از روند ساخت مستند “خنجر و شقایق” و برخورد صدا و سیما با آن بود، چون پاسخهای منفی به حوزه هنری مرتب تکرار می شد، محمد علی زم ریاست وقت حوزه هنری کوتاه نیامد و نامه ای به دفتر رهبری نوشت و به این رفتار تلویزیون اعتراض کرد.

مفقود شدن آرشیو مجموعه روایت فتح

از جمله آثار ماندگار در حوزه سینمای دفاع مقدس، مجموعه “روایت فتح” است که بارها و بارها چه در زمان حیات سید مرتضی و حتی پس از عروج او از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی مورد تقدیر و مدح قرار گرفت.

این مجموعه در زمان تولید خود با چالش هایی در صدا و سیما مواجه بود. لازم به ذکر است که “یوسفعلی میرشکاک” که دورانی طولانی در عرصه مطبوعات همراه شهید آوینی بود، در این باره می گوید: «مسئولین صدا و سیما در آن زمان بارها مرتضی را از ساختن و پیگیری ساخت روایت فتح بر حذر می داشتند. برای نمونه محمد هاشمی رئیس وقت صدا و سیما به سید گفته بود که اکنون دوره سازندگی است، چرا جنگ را فراموش نمیکنی؟ مرتضی هم پاسخ داده بود که امر حضرت آقا است و باید این برنامه ها را ادامه بدهم.»

میرشکاک در ادامه به ماجرای مفقود شدن راشهای روایت فتح در صداوسیما اشاره میکند و میگوید: «جالب اینکه بعد از یک هفته آرشیو و راشهای روایت فتح در صدا و سیما مفقود می شود!»

شهید آوینی به همراه تنی چند از دوستان (سید مهدی شجاعی، حسین شریعتمداری(روزنامه کیهان)، ثقفی و…) رنجنامه ای را برای مقام معظم رهبری به نگارش در می آورند و ایشان نیز از نویسندگان نامه می خواهند که میدان را خالی نکنند و نامه مجددا به صدا و سیما ارجاع داده می شود که این مسئله ناراحتی محمد هاشمی را در پی دارد و می گوید: «مگر صدا و سیما صاحب ندارد که به رهبری نامه می زنید!» و باز هم کاری از پیش نمی رود بطوریکه بعد از گذشت مدتی این گروه با حمایت مالی مقام معظم رهبری  کار خود را از سر گرفته و به ساخت مستند ادامه می دهند.

مقام معظم رهبری پنج ماه پس از شهادت آوینی نیز در دیدار اعضای گروه روایت فتح در ۱۱ شهریور ۱۳۷۲  با رد بهانه زمینه کار اقتصادی و سازندگی، برای تخریب تلاشهای امثال شهید آوینی فرمودند: «مستندسازى که من اصرار داشتم باقى بماند، به خاطر نقش ویژه  آن در حفظ فضاى جنگ در کشور است، نه اینکه بخواهیم القاى حالت جنگى بکنیم. الان که عملاً جنگ نیست لکن ما میخواهیم نگذاریم آن احساسات و حالتى که در دوران جنگ بود، از حافظه ها زدوده شود. باید ببینید در هر زمان چه چیز مناسب است و آن را تهیه کنید. اگر بتوانید مستندسازى را ادامه دهید، به نظر من کار مهم و خوبى است. البته در مستندسازى، نقش کلام همان کارى که خود مرحوم شهید آوینى میکرد خیلى مهم است.»

توبیخ شهید آوینی از طرف وزارت ارشاد (محمد خاتمی)

عکس جوان بوسنیایی مخالف با شئونات اسلامی

شهید آوینی به علت چاپ مطلب مخالف شئونات اسلامی از سوی وزیر ارشاد وقت، (محمد خاتمی) توبیخ کتبی شد چون در شماره هفتم دوره چهارم مجله سوره اقدام به چاپ تصویری از یک جوان بوسنیایی می کند که در تقلید از بسیجیان ایران، پیشانی بند “الله اکبر” بر پیشانی بسته است. شهید آوینی معتقد بود این تصویر، نمادی از تهاجم فرهنگی اسلام به غرب است و این عکس از نظر وزارت ارشاد مخالف شئونات اسلامی شناخته شد.

ماجرای خمیرشدن سوره به دستور وزیر ارشاد

پس از آنکه مسعود بهنود مقاله ای با عنوان “حکومت آسان بی آینده است” در شماره ۵۹ آدینه می نویسد، مرتضی آوینی در پاسخ، مقاله ای با عنوان حکومت “یک تحلیل آسان” می نویسد و البته در این مقاله پاسخ هایی هم به مندرجات مجله “گردون” از آغاز انتشار تا آن زمان دارد.

بهنود که خود روزنامه نگار دوران پهلوی بود، در آن مقاله گفته بود حالا که حکومت سفته استقلال را به مردم پرداخته و دوران کاریزماتیک امام هم تمام شده، نوبت آن است که حکومت سفته آزادی را هم بپردازد.

او می نویسد: «اهل تفکر و قلم حق دارند حواله ای را که انقلاب به دست آن ها داده – و در سال های جنگ بابت دریافت آن اصراری نکردند – اینک وصول کنند.»

چنانکه آوینی در پاسخ به اظهارات سید محمد خاتمی اشاره دارد، سخنان وزیر ارشاد بهانه را به دست بهنود داده تا طلب حواله آزادی کند. آوینی می نویسد: « در مقاله ای که یکی از این جماعت در مجله « آدینه » – شماره ۵۹ ـ نوشته است، تحلیلی بسیار شگفت آور از تاریخ معاصر ایران ارائه شده – به قصد مصادره به مطلوب وزیر ارشاد و اغتنام فرصت در گیرودار مباحثات فرهنگی اخیر در میان جناح های مسلمان و معتقد به نظام اسلامی – که می تواند پرده از عمق وجود این جماعت بردارد.»

آوینی در بخشی از پاسخش می گوید: «آزادی مورد نظر انقلاب همان liberty نیست و با آزادی عبد که به «کمال انقطاع» می رسد نسبت دارد و سپس در ادامه می نویسد: « بسیار شگفت آور است که این آقایان اثبات برادری نکرده ادعای ارث دارند.»

شهید آوینی می نویسد: «و لابد ما هم که سخت درگیر جنگ و جانبازی بودیم باید نسبت به این آقایان و خانم های محترم شکرگزار باشیم که بر ما منت نهادند و حواله خود را وصول نکردند(!) و اگر نه، ما به راستی چه می کردیم؟ و راستش اگر ما هم بخواهیم به شیوه همین نویسنده «فضای خالی میان سطور» را بخوانیم، باید بگوییم: این آقایان از ترس خودشان بود که در زمان جنگ، طلب وصول حواله آزادی را نکردند، چرا که امکان داشت وقتی رزم آوران اسلام خود را با دو دشمن رو به رو ببینند، در همان حال، محضاً لله یک آرپی جی جانانه هم به سمت مجله «آدینه» شلیک کنند و آن وقت «خر بیار و باقلا بار کن!»

چندی بعد رهبر انقلاب در نطقی که برای ناشران داشتند با درنظر گرفتن سخنانی از این دست، به مضمونی تقریبا این اشاره دارند که «بعضی ها که تا به حال دنبال سوراخ موش می گشتند، حالا سفته آورده اند.»

بهنود خود در مصاح