اگر کارآفرین هستید، اگر به دنبال رشد و پیشرفت و موفقیت هستید، حتما و حتما کتاب 48 قانون قدرت را در لیست مطالعه خود قرار دهید. اما اگر به هر دلیلی موفق نشدهاید این کتاب شاهکار را بخوانید، هیچ جای نگرانی نیست، چرا که ما بریدههایی بسیار مهم را از این کتاب آماده کردهایم که قطعا جهان بینی شما کارآفرینان را تغییر خواهد داد.
فهرست موضوعات این مطلب
این کتاب درباره چیست؟
کتاب 48 قانون قدرت در سال 1998 توسط رابرت گرین نویسنده و محقق مشهور آمریکایی نوشته شده است. این کتاب که بهصورت دقیق و علمی به بررسی و بیان قوانین موثر در افزایش و تثبیت مزیت اجتماعی قدرت در بسترها و شرایط مختلف پرداخته است، بهسرعت در میان عموم مردم و طبقات مختلف جامعه از زندانیان گرفته تا شخصیتهای مشهور، مخاطبین و طرفداران گستردهای پیدا کرد. این اثر در لیست پرفروشهای نیویورکتایمز نیز قرار گرفته و تاکنون بیش از یک میلیون و دویستهزار نسخه از آن، فقط در آمریکا فروش رفته است و به بیش از 24 زبان زنده دنیا ترجمه شده است.
بریدههایی از کتاب 48 قانون قدرت
هرگز خیلی کامل و بینقص به نظر نرسید اینکه همیشه بهتر از دیگران ظاهر شوید، کمی خطرناک است. اما خطرناکتر آن است که بدون عیب و نقص به نظر آیید. برانگیختن حسادت دیگران به معنای دشمنتراشی است.
قدرت از آن کسی است که مطالعه میکند، میاندیشد و کسانی که نگاهی سطحی به همه چیز دارند، تاوان سنگینی پس خواهند داد.
هرگز بیش از حد لازم به دوستان خود اعتماد نکنید و بیاموزید که از دشمنانتان بهره برید حواستان به دوستانتان باشد، آنها به راحتی میتوانند به شما خیانت کنند.
«من فهمیدهام که وقتی دهانت را میبندی، قدرتمندتر هستی
سعی کنید، هرگز دوست خود را استخدام نکنید چون با این کار قدرتتان را محدود کردهاید. به ندرت پیش میآید که دوست، توانمندترین فرد برای کمک به شما باشد
لینکلن میگوید که وقتی دشمنانتان را به دوست خود تبدیل کنید، آنها را برای همیشه نابود کردهاید.
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب ثروتمندترین مرد بابل با جملات آموزنده موفقیت مالی
انسانها بیشتر آماده تلافی زخمخوردنهایشان هستند تا لطف، زیرا قدردانی، دشوار است و انتقام، لذت بخش.
برای تسلط بر احساساتتان، باید ابتدا بتوانید از لحظه حال فاصله بگیرید و بیطرفانه نسبت به گذشته و آینده فکر کنید. مانند ژانوس از خدایان روم که دو چهره داشت و نگهبان دروازهها بود، باید قادر باشید همزمان به هر دو جهت نگاه کنید تا بهتر بتوانید با خطراتی که از هر سو روبهرو میشوید، مقابله کنید. باید دو چهره برای خود خلق کنید، یک چهره همواره به سوی آینده و چهره دیگر به سمت گذشته.
سالها بعد، یک نفر ژاپنی به دیدار مائو آمد و بابت حمله هموطنانش به چین عذرخواهی کرد. مائو حرف او را قطع کرد و گفت: «به جای آن، باید از شما تشکر کنم زیرا هیچ آدمی بدون یک دشمن مقتدر، نمیتواند قویتر شود.»
نهایت قدرت این است که کاری کنید، دیگران مطابق میلتان رفتار کنند. اگر بتوانید این کار را بدون اجبار یا ناراحت کردن دیگران انجام دهید، طوری که از روی میل درونی خواستهتان را برآورده کنند، در این صورت قدرتتان وصفناپذیر است.
اگر به هر دلیلی احساس کردید کسی به شما دروغ میگوید، طوری رفتار کنید انگار تمام حرفهایش را باور کردهاید. این کار شهامت او را زیاد میکند. او به ادامه دادن تشویق میشود و لحظه به لحظه بیشتر چهره واقعی خود را فاش میسازد و بدین ترتیب به خود خیانت میکند. اما اگر حس کردید کسی موضوعی را از شما پنهان میکند اما چندان موفق نیست، طوری وانمود کنید که حرفهایش را باور نکردیدهاید. عدم پذیرش شما، او را ترغیب میکند تا واقعیتهای ناگفته را برملا کند و تمام تلاشش را خواهد کرد تا شک شما برطرف شود.
کسی که خود را پنهان میکند، خوب زندگی میکند.
کسانی که خیلی راحت در میان جمع گریه میکنند، شاید همدردی زودگذر دیگران را به دست آورند اما این همدردی خیلی زود به تحقیر تبدیل میشود. همه احساس میکنند که آنها برای جلب توجه گریه و زاری میکنند.
باور کنید کنارهگیری و تن ندادن به تعهد بسیار شجاعانهتر از پیروزی در نبرد است. گول دیگران را نخورید. اگر احمقی در کاری مداخله کرده است، مواظب باشید که دومین احمق شما نباشید.
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب خرده عادت ها از جیمز کلیر؛ خلاصه جملات درباره عادات زندگی
افراد خوشبخت را شناسایی کنید تا با آنها همراه شوید و افراد بدشانس را شناسابی کنید تا از معاشرت با آنها دوری کنید. دلیل بدشانسی، اغلب حماقت است و هیچ نوع بیماریای، واگیردارتر از آن نیست
درسهای تاریخ را همیشه به خاطر بسپارید: «هرگز راه را تا نیمه نروید.»
اگر دشمنی در اطراف خود نداشته باشیم، تنبل میشویم. دشمن که مانند خار به پایمان فرو رود، ما را زیرکتر میکند و متمرکز و هوشیار نگه میدارد. پس گاهی بهتر است از دشمنانمان بهره بگیریم تا اینکه همه آنها را به دوست یا همپیمان خود تبدیل کنیم.
چیزی به نام لطف رایگان وجود ندارد.
تهدید و ارعاب شاید برای چند روز جواب دهد اما در نهایت دیگران را علیه شما میشوراند. به جای تهدید کردن کاری کنید که دیگران ترغیب شوند که از شما پیروی کنند. کسی که با محبت اغوایش کنید، به غلامی حلقه بهگوش و مطیع تبدیل میشود.
برای فریب دادن آدمهای احمق، احمقانه رفتار کنید داوری هیچ کس دوست ندارد از دیگری احمقتر به نظر برسد. پس کاری کنید که طرف مقابل احساس کند، باهوش و حتی باهوشتر از شماست. وقتی این کار را کردید و او نیز از این بابت خیالش راحت شد، بیشک راحتتر میتوانید انگیزههای پنهانی را که در سر دارید، عملی کنید.
کاری کنید که دیگران به شما وابسته شوند. این وابستگی به مراتب بیشتر از ادب و تواضع و تربیت به شما سود خواهد رساند. کسی که تشنگیاش رفع شده باشد، بلافاصله به چاه پشت میکند چون دیگر به آن نیازی ندارد. وقتی وابستگی از بین رفت، نجابت و خوشرفتاری و احترام و ادب هم از در دیگر بیرون میروند. اولین درسی که تجربه به شما میآموزد، این است که افراد را امیدوار نگه دارید اما هرگز راضیشان نکنید
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب فقر احمق میکند؛ خلاصه ای از این کتاب با جملات درباره فقر
شوپنهاور باور داشت که «عظمت ذهن به انسجام آن است؛ نه به وسعتش.»
صداقت چاقویی کند است که بیشتر از آنکه ببرد، زخمی میکند.
حماقت این نیست که کاری احمقانه انجام دهید، بلکه حماقت آن است که نتوانید پنهانش کنید. همه انسانها اشتباه میکنند اما افراد عاقل، اشتباهاتشان را پنهان میکنند، درحالی که احمقها آن را جار میزنند. اعتبار آدمی بیشتر از آنکه وابسته به کارهایی باشد که انجام داده است، به کارهایی بستگی دارد که مخفی کرده است. اگر نمیتوانید در مخفیکاری خوب عمل کنید، پس حواستان باشد.
محض خارج شدن کلمات از دهانتان دیگر نمیتوانید آنها را سر جایشان برگردانید. کلمات را تحت کنترل خود درآورید. به ویژه حواستان به سخنان طعنهآمیز باشد. رضایت زودگذری که از گفتن جملات نیشدار به دست میآورید، شاید برایتان بسیار گران تمام شود.
نیکولا ماکیاولی، سیاستمدار بزرگ و درباری دوران رنسانس میگوید: «آن کسی که همیشه تلاش میکند خوب باشد، به دست آدمهایی که خوب نیستند و تعدادشان نیز کم نیست، نابود خواهد شد.»
پروردگارا! مرا در مقابل دوستانم محافظت نما، من خود مراقب دشمنانم هستم.
ملکه باکره، همیشه خواستگارانی دارد که تحسینش میکنند. او که هرگز تسلیم خواستگاران نمیشود، مانند خورشیدی است که سیارات به دورش میچرخند. این سیارهها آنقدر جذب خورشید شدهاند که نمیتوانند از مدار خود خارج شوند. از سویی ملکه باکره به آنها اجازه نمیدهد از حدی بیشتر به او نزدیک شوند.
قصد و نیت خود را پنهان کنید هرگز هدف و قصد خود را رو نکنید. دیگران را در وهم و تردید نگه دارید. دلیلی ندارد اهدافی که در ذهن دارید، برایشان فاش سازید. اگر آنها افکار شما را ندانند، نمیتوانند برای دفاع آماده شوند. آنها را طوری هدایت کنید که از مسیر اصلی شما دور شوند. اجازه دهید وقتی متوجه قصدتان شوند که دیگر کاری از دستشان برنمیآید.
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب کار عمیق کال نیوپورت؛ جملات خلاصه این کتاب پیشرفت شخصی و مالی
بخش هایی از این کتاب فوق العاده
ارزش پول به داشتنش نیست، بلکه به مصرف آن است.
اینکه همیشه بهتر از دیگران ظاهر شوید، کمی خطرناک است. اما خطرناکتر آن است که بدون عیب و نقص به نظر آیید. برانگیختن حسادت دیگران به معنای دشمنتراشی است. اگر باهوش هستید، هرازگاهی عیب و نقصی از خودتان نشان دهید. خطاهایی کنید که برایتان ضررآفرین نباشند. با این کار، کسی به شما حسادت نمیکند و بیشتر، اعتماد دیگران را به خودتان جلب میکنید. فقط مردگان، بیعیب و نقص هستند.
قانون یک: هرگز بیشتر از رئیستان ندرخشید همیشه طوری رفتار کنید که افراد بالادست شما احساس برتری کنند. هیچ وقت برای اینکه آنها را تحت تأثیر قرار دهید، استعدادهایتان را به رخ نکشید زیرا در این صورت نتیجهای معکوس خواهید گرفت. این کار شما موجب ترس و ناامنی آنها میشود. رئیس خود را برتر از آنچه هست، نشان دهید و کاری کنید در کنار شما حس قدرتمندی داشته باشد.
میگویند وقتی قرص ماه کامل باشد، صدف نیز کامل باز می شود. وقتی خرچنگ صدف را باز شده مییابد، سنگ یا علف دریایی به درون آن میاندازد و صدف دیگر نمیتواند بسته شود و خوراک خرچنگ می شود. این سرنوشت کسی است که دهانش را بیش از حد باز میکند و خود را به تمامی در اختیار شنونده قرار می دهد. لئوناردو داوینچی
با کمیاب بودن، برای خود ارزش ایجاد کنید
مخربترین واکنش احساسی، خشم است زیرا بیش از هر عامل دیگری جلوی دید شما را میگیرد.
اصل حماقت را با مهارت به کار گیرید. عاقلترین افراد از این ترفند، بارها استفاده میکنند. گاهی بالاترین خردمندی، در تظاهر به بیخبری و نادانی است. واقعاً احمق نباشید اما بتوانید نقش یک احمق را بازی کنید. عاقل بودن در جمع احمقها و سالم بودن در جمع دیوانهها چندان خوشایند نیست. بهترین راه برای اینکه محبوب همه باشید
وقتی همه چیز را توضیح دهید، عادی میشوید پس خیلی شفاف نباشید. با این رفتار، افراد را مجبور میکنید که با حیرت تماشایتان کنند.
کوتاهترین و بهترین راه به سوی ثروتمندی، آن است که کاری کنید تا دیگران به وضوح منافعی را که پیشرفت شما وارد جیبشان میکند، ببینند تا داوطلبانه به کمک شما آیند.
هرگز آن قدر احمق نباشید که باور کنید با به رخ کشیدن خصوصیاتی که شما را بالا میکشد، میتوانید تحسین دیگران را به دست آورید. با آگاه کردن دیگران از جایگاه پایینترشان، شما فقط «تحسین غمانگیز» یا حسادتشان را برمی انگیزید که مانند خوره به وجودشان میافتد تا به روشهایی که نمیتوانید پیشبینی کنید، زیر پایتان را خالی کنند. احمق با به رخ کشیدن پیروزیهایش، خدایان حسادت را به مبارزه میطلبد.
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب چگونه کمال گرا نباشیم استفان گایز با متن های آموزنده
اگر افسردهاید، سراغ افراد شاد بروید. اگر انزوا طلب هستید، خودتان را وا دارید تا با افراد اجتماعی دوست شوید. هیچ وقت با کسانی که نواقص و کمبودهایی مشابه شما دارند، معاشرت نکنید
در بازی قدرت، تنها احمقها هستند که بدون تعیین هدف از این شاخه به آن شاخه میپرند.
«حسادت مالیاتی است که تمام افراد متمایز، باید آن را بپردازند.»
«همیشه واقعیت دیده میشود و به ندرت پیش میآید که شنیده شود.»
شعار آینده این است: «هیچ روزی نباید در غفلت بگذرد.» هیچ اتفاقی نباید غافلگیرتان کند زیرا شما قدرت آن را دارید که پیش از وقوع هر مشکلی آن را تصور کنید
قدرت، مستلزم توانایی تظاهر است. باید یاد بگیرید که نقابهای بسیاری بر چهره بزنید و ترفندهای فریبنده بسیاری را بیاموزید. نباید حیلهگری، رندی و تغییر قیافه را زشت و غیراخلاقی بدانید. تمام تعاملات انسانی در سطوح مختلف به حیلهگری نیازمند است و به نوعی آنچه انسان را از حیوان متمایز میکند، توانایی او برای دروغگویی و فریبندگی است. براساس افسانههای یونانی، سرودههای حماسی هندی و نیز براساس حماسه گیلگمش، آنچه موجب برتری خدایان بود، خدعه و نیرنگهایشان بود.
بدانید چه طور از دشمنانتان به نفع خود بهره بگیرید. بیاموزید خنجر را از لبهاش نگیرید که دست خودتان را ببرد، بلکه آن را از دستهاش بگیرید تا به راحتی از خود دفاع کنید. سودی که انسان عاقل از دشمنانش میبرد، بیشتر از سودی است که یک احمق از دوستانش میبرد.
در سال ۱۹۳۷، ژاپن به چین حمله کرد و جنگ داخلی بین کمونیستهای مائوئیست و دشمنانشان که ملیگرایان بودند، متوقف شد. برخی از رهبران کمونیست از این میترسیدند که مبادا ژاپن آنها را از صفحه روزگار محو کند. آنها عقیده داشتند که بهتر است ملیگرایان را آزاد بگذارند تا آنها وارد جنگ با ژاپن شوند و کمونیستها از این زمان برای تجدید نیرو استفاده کنند. مائو در مخالفت با این نظر، گفت: «محال است که ژاپنیها بتوانند کشور بزرگی مانند چین را برای مدتی طولانی شکست دهند و تحت اشغال درآورند. ژاپنیها بالاخره کشور را ترک میکنند اما اگر کمونیستها چندین سال از میدان جنگ دور بمانند، فرسوده میشوند و دیگر آمادگی لازم را برای شروع مجدد درگیری با ملیگرایان نخواهند داشت. او اعتقاد داشت که جنگیدن با یک دشمن سرسخت مانند ژاپنیها، بهترین آموزش برای ارتش ناهماهنگ کمونیستهاست. سرانجام نقشه مائو پذیرفته شد و نتیجه داد. درنهایت وقتی ژاپنیها عقبنشینی کردند، کمونیستها تجربه لازم را در جنگ به دست آورده بودند. این تجربه به آنها کمک کرد تا بر ملیگرایان پیروز شوند
ادیسون نقطه مقابل تسلا بود. او در واقع بیشتر از یک متفکر علمی یا مخترع نبود و یک بار گفت که لزومی ندارد ریاضیدان باشد زیرا همیشه میتواند یک ریاضیدان استخدام کند. این روش اصلی ادیسون بود. او واقعاً تاجر و تبلیغاتچی بود و با دیدن فرصتها، بهترین فرد را در آن زمینه استخدام میکرد تا آن کار را برایش انجام دهد. او از هیچ چیزی نمیترسید حتی اگر مجبور میشد، فرصتها را از چنگ رقیبانش درمیآورد. با اینکه تسلا به مراتب باهوشتر از او بود، این نام ادیسون بود که به واسطه اختراعات تسلا، دهان به دهان میچرخید.
شیری که قدرتمند باشد با موشی که سر راهش قرار گرفته، بازی میکند. او خوب میداند هر واکنش دیگری از اعتبارش میکاهد.
«ارزش هر چیز براساس آنچه به واسطه آن به دست میآورید نیست، بلکه براساس بهایی است که بابت آن میپردازید.»
شاید به علفهای هرز آب ندهید؛ اما وقتی باغچه را آبیاری میکنید، آنها نیز رشد میکنند. شاید نبینید که چگونه: اما آنها بر بقیه غلبه میکنند، با تمام زشتیشان قد میکشند و مانع شکوفایی هرآنچه زیباست میشوند.
روزی در شهر چلم اتفاق ناگواری رخ داد. پینه دوز شهر، یکی از مشتریانش را به قتل رسانده بود. او را نزد قاضی آوردند و قاضی به اعدام با طناب دار محکومش کرد. هنگامی که رأی قاضی خوانده شد، یکی از شهروندان بلند شد و فریاد زد: «با اجازه سرورم، ما فقط یک پینهدوز در شهر داریم. اگر او اعدام شود، چه کسی کفشهای ما را تعمیر میکند؟» همه مردم شهر یک صدا گفتند: «چه کسی؟ چه کسی؟» قاضی با سر موافقتش را نشان داد و در حکمش تجدیدنظر کرد و گفت: «مردم هوشیار شهر چلم، حرفهایتان درست است. از آنجا که ما فقط یک پینهدوز داریم، اگر او را بکشیم اشتباه بزرگی در حق جامعه مرتکب شدهایم اما چون دو گچکار در شهر داریم، بیایید به جای پینهدوز، یکی از آنها را اعدام کنیم.» مجموعه داستانهای عامیانه یهود
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب درباره معنی زندگی ویل دوران با متن های عمیق و با معنی
داوری همه چیز از روی ظاهر قضاوت میشود. چیزی که دیده نمیشود، ارزشی ندارد. هیچ وقت اجازه ندهید، در میان جمع گم یا کمرنگ شوید. خاص باشید و مانند آهنربا، تمام توجهها را به سوی خود جلب کنید. پس خود را مهمتر، پررنگتر و مرموزتر از آدمهای عادی نشان دهید.
دوستتان واقعاً چه احساسی نسبت به شما دارد. آنها میگویند عاشق شعرهایی هستند که شما میسرایید و شیفته موسیقیای هستند که مینوازید و به سلیقه شما در لباس خریدن آفرین میگویند. کاش واقعاً همین طور باشد اما بدانید که اغلب این گونه نیست. یک زنبور را از روی محبت بردار تا خاصیت محبت را نیز بیاموزی.
پایتان را از گلیم خود درازتر نکنید. هر کاری که به شما سپرده شده، به بهترین شکل انجام دهید و هرگز بیشتر از وظیفه کاری نکنید. این تصور که در صورت انجامدادن کارهای بیشتر، توجه بیشتری دریافت میکنید، اشتباهی رایج است. اصلاً خوب نیست طوری رفتار کنید گویا دارید، سخت کار میکنید. در این صورت ممکن است، این برداشت به وجود آید که میخواهید نقص خود را بپوشانید. اگر کاری که از شما خواسته نشده انجام دهید، سوءظن و گاه حسادت دیگران را نسبت به خود برمیانگیزید. اگر تاجنگهدار هستید، لطفاً فقط تاجنگهدار باشید و انرژی اضافهتان را جایی بیرون از دربار خرج کنید.پایتان را از گلیم خود درازتر نکنید. هر کاری که به شما سپرده شده، به بهترین شکل انجام دهید و هرگز بیشتر از وظیفه کاری نکنید. این تصور که در صورت انجامدادن کارهای بیشتر، توجه بیشتری دریافت میکنید، اشتباهی رایج است. اصلاً خوب نیست طوری رفتار کنید گویا دارید، سخت کار میکنید. در این صورت ممکن است، این برداشت به وجود آید که میخواهید نقص خود را بپوشانید. اگر کاری که از شما خواسته نشده انجام دهید، سوءظن و گاه حسادت دیگران را نسبت به خود برمیانگیزید. اگر تاجنگهدار هستید، لطفاً فقط تاجنگهدار باشید و انرژی اضافهتان را جایی بیرون از دربار خرج کنید.
حسودان کاملترین گناهان را بیگناهی میدانند
ویروس دیده نمیشود بلکه بدون هیچ هشداری به روشهای مختلف به بدنتان راه مییابد و در سکوت و آرامش همه جا پخش میشود. در ضمن، پیش از آنکه متوجه عفونت آلودگی شوید، در اعماق وجودتان نفوذ میکند. سخن بزرگان افراد خوشبخت را شناسایی کنید تا با آنها همراه شوید و افراد بدشانس را شناسابی کنید تا از معاشرت با آنها دوری کنید. دلیل بدشانسی، اغلب حماقت است و هیچ نوع بیماریای، واگیردارتر از آن نیست. هرگز در را روی کسی که فکر میکنید، نسبت به بقیه کمتر بدبخت است، باز نکنید زیرا در این صورت بقیه بدبختها هم به دنبال او میآیند. بالتازار گراسیان (۱۶۵۸- ۱۶۰۱)
آبراهام لینکلن در یکی از سخنرانیهایش در زمان جنگ داخلی، جنوبیها را انسانهایی خطاب کرد که در اشتباه به سر میبرند. همان لحظه بانویی میانسال اعتراض کرد که چرا آنها را دشمنانی سرسخت که باید نابود شوند، خطاب نمیکنید. لینکلن پاسخ داد: «به گفتن نیازی نیست، آیا وقتی دشمنانم را به دوستانم تبدیل کنم، نابودشان نکردهام؟»
درخت بلوطی که خم میشود، مدت طولانیتری زندگی میکند
مطلب مشابه: بریده از کتاب تکنیکهای تسلط بر ذهن آنتونی رابینز با جملات درباره مدیریت ذهن
48 قانون قدرت و جملات طلایی آن
تصور کنید: پوست گوسفند. هیچکس گوسفندی سراغ ندارد که به قصد غارت به جایی حمله کند. هیچکس گوسفندی را سراغ ندارد که کسی را فریب دهد. گوسفند بسیار ساکت و آرام و سر به زیر است. روباه با پوشیدن پوست گوسفند، میتواند به راحتی وارد لانه مرغها شود.
قانون ده: سرایت عفونت: از افرادی که زانوی غم بغل میکنند و بداقبال هستند، اجتناب کنید شاید دلتان به حالش میسوزد اما یادتان باشد این عواطف به اندازه یک بیماری عفونی واگیردار خطرناک هستند. شاید احساس کنید که باید به کسی که در حال غرق شدن است، کمک کنید اما با این کمک، خودتان را به ورطه مصیبت میاندازید. افراد بد اقبال یاد گرفتهاند با کلام و رفتار خود، بدبختی عالم را به سوی خویش بکشانند و این بدبختی کمکم گریبان شما را هم میگیرد. پس تا جایی که میتوانید با آدمهای شاد و خوشبخت رفت و آمد کنید.
ملاک قضاوت در همه چیز، ظاهر و آن چیزی است که دیده میشود. پس به آنچه دیده نمیشود، زیاد اهمیت ندهید. هرگز مگذارید در میان جمع محو شوید. منحصربهفرد باشید. به هر قیمتی بدرخشید و خود را برتر، بزرگتر و مهمتر از عوام نشان دهید.
همه افراد احساس ناامنی دارند. وقتی خودتان را به جهان نشان میدهید و استعدادهایتان را به نمایش میگذارید، قطعاً هیجاناتی مانند خشم، حسادت و دیگر عوامل بروز ناامنی را بر میانگیزید. پس باید انتظار چنین واکنشهایی را داشته باشید. نمیشود آدمی تمام عمرش را با نگرانی برای رفتارهای نامناسب و بیاهمیت دیگران بگذراند. اما این مسئله در مورد بالادستیهایتان فرق میکند. وقتی قدرت در میان است، بیشتر از مقام بالاتر درخشیدن، خطرناکترین اشتباه است.
آنها شعار میدهند که با تمامی افراد در هر مقام و شرایطی باید یکسان رفتار شود اما اگر این گونه باشد، یک مشکل اساسی به وجود میآید. تکلیف آنهایی که بهتر از بقیه هستند، چه میشود. اگر یکسان رفتار کنیم، یعنی تفاوتها را در نظر نگرفتهایم و به افرادی که مهارت زیادی ندارند، بیشتر از افراد ماهر بها دادهایم پس افراد خبره و کارشناس را سرکوب کردهایم.
کلمات را تحت کنترل خود درآورید. به ویژه حواستان به سخنان طعنهآمیز باشد. رضایت زودگذری که از گفتن جملات نیشدار به دست میآورید، شاید برایتان بسیار گران تمام شود.
مطلب مشابه: جملاتی از کتاب راز ذهن میلیونرها؛ بریده کتاب با متن های انگیزه دهنده ثروتمند شدن
در رویارویی با شمشیرزن، شمشیر بکشید و برای کسی که شاعر نیست، شعر نخوانید.
وقتی معدنی پربار مییابید و آن را تا ژرفترین نقطه میکاوید، در قیاس با زمانی که مشغول کندن معدنی کم عمق هستید و مجبورید از این معدن به آن معدن بروید، منفعت بیشتری نصیبتان خواهد شد. بدانید که همواره عمق بر پراکندگی پیروز است.
وقتی عمر بن خطاب به اسلام گروید، میخواست خبر تغییر دین خود را به سرعت همه جا پخش کند. او به دیدن جمیل بن معمر الجماهی رفت. جمیل معروف به خیانت در امانت بود و به خاطر سرعتش در پخش اخبار محرمانه شهرت داشت. کافی بود رازی را به او بگویی که بیدرنگ آن را همه جا پخش کند. عمر به او گفت: «من مسلمان شدهام. در این باره به کسی چیزی نگو. این راز را سربه مهر نگهدار و این موضوع را به هیچ کس نگو.» جمیل به کوی و برزن رفت و فریاد زد: «آیا باور میکنید که عمر بن خطاب مسلمان شده باشد. به درک، باور نکنید! من به شما میگویم که او مسلمان شده است اما شما نشنیده بگیرید.» اخبار مسلمان شدن عمر در همه جا پخش شد و این همان هدفی بود که او در سر داشت. مکر ظریف، از کتاب خرد و مکر عرب (قرن
کسی که مهار اوضاع را در دست دارد، از قدرت برخوردار است. چنین موقعیتی با دو شرط ایجاد میشود: اول اینکه یاد بگیرید احساساتتان را کنترل کنید و هرگز تحت تأثیر خشم قرار نگیرید. دوم آنکه بدانید وقتی افراد تحت فشار قرار میگیرند و به دام میافتند، به طور ذاتی به واکنش تند و عصبی تمایل دارند. توانایی جذب دیگران به سمت خود در بلندمدت، سلاحی به مراتب قویتر از هر اقدام پرتنش است.
مردی به درویشی گفت: «چرا شما را زیاد نمیبینم؟» درویش پاسخ داد: «زیرا شنیدن عبارت چرا تو نبودی؟ برایم خوشایندتر از آن است که بگویی: چرا بازهم اینجایی؟»مردی به درویشی گفت: «چرا شما را زیاد نمیبینم؟» درویش پاسخ داد: «زیرا شنیدن عبارت چرا تو نبودی؟ برایم خوشایندتر از آن است که بگویی: چرا بازهم اینجایی؟»
من از طرف زنان به شما میگویم: هیچ یک از ما نیست که کمی رفتار خشن را به توجه بیش از حد ترجیح ندهد. مردان بیشتر از اشتباه کردن عاشق، میترسند. هرچه ترس بیشتری از خود نشان دهد، بیشتر از آزردن او لذت میبریم و هرچه احترام بیشتری به مقاومت ما بگذارد، احترام بیشتری از او میخواهیم. ما با کمال میل به شما مردان می گوییم: «افسوس، تصور نکنید که ما آنقدرها هم عفیف هستیم، شما مجبورمان میکنید که آنقدر عفت به خرج دهیم. ما همواره در تلاشیم این واقعیت را پنهان کنیم
مطلب مشابه: کتاب های انگیزشی معروف؛ 10 کتاب انگیزشی از نویسندگان معروف برای تغییر مسیر زندگی
فقط مردگان، بیعیب و نقص هستند.
در آن واحد تنها یک خورشید میتواند بدرخشد. هرگز سعی نکنید، نور خورشید را محو یا برای درخشش با خورشید رقابت کنید، بلکه در آسمان محو شوید و راهی بیابید تا به درخشش کهکشان شدت بخشید.
هرگز نباید برای اصلاح همه اعتقادات پوچ تلاش کنید.
وجه تمایز افراد را بیابید؛ سپس آینهای مقابلشان بگیرید که آن وجه تمایز را منعکس میکند. با انعکاس ایدهآلهایشان به تخیلاتشان در مورد قدرت و بزرگی، دامن بزنید. در این هنگام میبینید آنها سر تعظیم فرود میآورند.
مهندس نظامی اهل بحث بود، شخصیتی که در اطرافمان زیاد میبینیم. این قبیل افراد یاد نگرفتهاند که کلمات خنثی و بیطرف نیستند و وقتی با مقامی بالاتر بحث میکنند، به نوعی بر بیخردی طرف مقابل صحه میگذارند. آنها حتی درک نمیکنند با چه کسی بحث میکنند. از آنجا که همه ما باور داریم، حق با ماست به ندرت به واسطه کلام قانع میشویم. در این صورت بحث کردن، آب در هاون کوبیدن است. پس بهتر است از غرق کردن خود در چاه بپرهیزیم. وقتی در طرف مقابل احساس ناامنی و حقارت ایجاد کنیم، حتی بلاغت سقراط هم کاری از پیش نمیبرد. مسئله تنها این نیست که از بحث با مقامات بالادستتان خودداری کنید. همه ما معتقدیم که در نظریهپردازی و منطق، استاد هستیم. در این صورت، باید یاد بگیریم چطور درستی و برحق بودنمان را به طور غیرمستقیم نشان دهیم.
«دری که بسته شد، دیگر هرگز باز نمیشود.»
بیشتر مردم از ترس بیآبرویی تسلیم میشوند و این حقارت را که سرشان کلاه گذاشته شده است، میپذیرند.
برای رسیدن به قدرت، باید برای اطرافیانتان، منبع لذت و خوشی باشید و لذت از بازی با تخیلات افراد به دست میآید. هرگز وعده ندهید که به مرور زمان و با سختکوشی بهتر میشوید، بلکه تغییر چشمگیر و ناگهانی و کوزه طلا را وعده دهید.
میگویند خیلی از مسائل، مسری است. بیخوابی و خمیازه ممکن است واگیردار باشد. اما در حوزه سیاست وقتی دشمن آشفته است و به خشم و عصبانیت تمایل دارد، اصلاً به او اهمیتی ندهید. خودتان را کاملاً خونسرد نشان دهید. در این حالت، دشمن نیز تحت تأثیر قرار میگیرد و آرام میشود زیرا شما به روحشان نفوذ کردهاید. پس بدانید هر حس و حالی را میتوانید به دیگری انتقال دهید و خود نیز از حس و حال دیگران تأثیر بگیرید. کتاب پنج حلقه، میاماتو موساشی (قرن هفدهم میلادی)
سلطان و دیگر شاهدان ماجرا تعجب کردند. پادشاه از وزیر علت را جویا شد. وزیر پاسخ داد: «من ده روز از این سگها نگهداری کردم و سلطان نتیجه آن را ملاحظه فرمودند اما سی سال مراقب شما بودم و نتیجهاش چه شد؟ شما به خاطر اتهامات ناروایی که دشمنانم به من زدند مرا به کام مرگ فرستادید.» سلطان خجالت زده شد و نه تنها وزیر را بخشید بلکه لباسی شایسته به او بخشید. سپس کسانی را که به او تهمت زده بود به وزیر سپرد تا مجازاتشان کند. وزیر نجیب و مهربان آنها را آزاد کرد تا شاید محبت او دلشان را بلرزاند. از کتاب خرد و حیله (قرن سیزدهم میلادی)
سلطان و وزیر وزیری سی سال به ارباب خود خدمت کرد و همیشه به خاطر وفاداری، درستکاری و خداپرستی تحسین میشد. همین امر باعث شده بود در دربار دشمنان زیادی پیدا کند. دشمنانش شایعه کردند که وزیر ریاکار است و در امانت شاه، خیانت کرده است. آنها شب و روز در گوش پادشاه خواندند و سرانجام سلطان به او بدگمان شد و دستور داد وزیر خوش خدمت سی سالهاش را اعدام کنند. در آن زمان، محکومان به مرگ را دست و پا بسته به لانه سگهای شکاری وحشی پادشاه میانداختند. سگهای گرسنه هم بلافاصله قربانی را تکهتکه میکردند.
تصور کنید: تله خرس پر از عسل شکارچی خرس، هرگز شکارش را تعقیب نمیکند زیرا شکار خرسی که بداند تعقیب میشود، تقریباً محال است. نگران شدن خرس به معنای وحشی شدن اوست. شکارچی ماهر به جای این کار، تلههایی از عسل میگذارد. او با تعقیب و گریز، خودش را خسته نمیکند و جانش را به خطر نمیاندازد، بلکه تلهای شیرین برای خرس میگذارد و در آرامش منتظر میماند.
همیشه در دسترس بودن، از ارزش و اعتبار شما میکاهد. هر چه بیشتر دیده و شنیده شوید، به نظر عادیتر خواهید رسید. اگر عضو گروهی هستید، بد نیست برای مدتی کوتاه آن را ترک کنید. بگذارید دیگران سراغتان را بگیرند، دلتنگتان شوند و بیشتر شما را تحسین کنند. بیاموزید که چه زمانی کمتر دیده شوید تا بیشتر به چشم بیایید.
اگر نیاز دارید، در انجام دادن کاری از کسی کمک بگیرید، به خودتان زحمت یادآوری کارهایی را ندهید که در گذشته برایش کردهاید. قطعاً پس از این همه وقت او راهی برای بیاهمیت جلوه دادن زحمات شما خواهد یافت. به جای این کار برنامهای را که در سر دارید با تأکید بر منافعی که این اتحاد برایش به ارمغان میآورد، مطرح کنید. وقتی او مطمئن شود که این همکاری سودآور است، مشتاقانه پاسخ مثبت میدهد.
بالا و پایین، بالا و پایین. این دور باطل کسانی است که بحث و مجادله میکنند و در نهایت خسته و بیهدف به مقصد نمیرسند.
اسکندر میدانست که باید با پدر مستبد خود بسیار متفاوت باشد و خودش را مجبور کرد تا جسور و بیباک باشد، جلوی زبانش را بگیرد، کمحرف باشد و وقت باارزشش را در لذتجوییهایی که هیچ شکوهی در پی ندارد، هدر ندهد.
همه مسائل را براساس بهایی که برایتان دارد، ارزیابی کنید. همان گونه که نیچه میگوید: «ارزش هر چیز براساس آنچه به واسطه آن به دست میآورید نیست، بلکه براساس بهایی است که بابت آن میپردازید.» شاید به هدف ارزشمندتان دست یابید اما چه بهایی برای آن میپردازید؟ این پرسش را در تمام امور حتی اینکه با کسی همکاری کنید یا نه، بپرسید. در نهایت زندگی، کوتاه و فرصتها اندک است و شما انرژی محدودی دارید پس این منابع محدود را در موقعیتهایی سرمایهگذاری کنید که ارزشش را داشته باشند.
بهترین راه درمان، پیشگیری است. باید در مورد مردم براساس تأثیری که بر دنیا میگذارند، قضاوت کنید نه دلایلی که برای توجیه مشکلاتشان میآورند. افراد بیمار را میتوان از روی برخی ویژگیها شناخت؛ مانند بدشانسیهای پیاپی، گذشته سخت، روابط شکستخورده، شغل بیثبات و قدرت بالای سخنوری که شما را تحت تأثیر قرار میدهد و اینکه کاری میکنند تا منطق را فراموش کنید.
تبدیل کردن اقبال خوبتان به سمی در کام دشمنانتان، شدیدترین مجازاتی است که میتوانید بر آنها تحمیل کنید. حسود نه یک بار، بلکه هر بار که تحسین دیگران در مورد فرد مورد حسادتش را میشنود، میمیرد
کنجکاوم بدانم که چه کردی تا به اینجا رسیدی؟» جوجو با حالت تمسخرآمیزی پاسخ داد: «من چه کار کردم؟ سؤال خوبی کردی. مگر نمیبینی من روی پاهای عقبم راه میروم.»
اندی راهول در جوانی اثبات کرد که محال است، بتوان با زیادهگویی، افراد را به انجامدادن کاری واداشت. آنها نسبت به شما موضع میگیرند، آرزوهایتان را به باد میدهند و به بدترین شکل ممکن از خواستهها و دستورات شما سرباز میزنند.
هیچ کس دوست ندارد از دیگری احمقتر به نظر برسد. پس کاری کنید که طرف مقابل احساس کند، باهوش و حتی باهوشتر از شماست. وقتی این کار را کردید و او نیز از این بابت خیالش راحت شد، بیشک راحتتر میتوانید انگیزههای پنهانی را که در سر دارید، عملی کنید.
کسانی که این سیاست را در پیش میگیرند، به یک درس مهم رسیدهاند: افرادی که برای حمایت از دیگران عجله میکنند، به مرور زمان احترام اولیه خود را از دست میدهند زیرا کمک آنها خیلی راحت و بدون کمترین هزینهای به دست آمده است، درحالی که کسانی که عقب میایستند، تقاضاهای زیادی دریافت میکند. حفظ فاصله ابزار قدرت است زیرا همه میخواهند شما از آنها طرفداری کنید.
حیوانات از الگوهایی ثابت پیروی میکنند. به همین دلیل است که میتوانیم آنها را شکار کنیم. تنها انسان قابلیت تغییر رفتار، بهبود و غلبه بر عادت و کار روزمره را دارد. با وجود این، بیشتر مردم از درک این قدرت غافل هستند. آنها تکرار همان کارهای روزمره را ترجیح میدهند، زیرا چیزی که عادت شود، به هیچ تلاشی نیاز ندارد. آنها بر این باورند که اگر موجب آزار دیگران شوند، تنها خواهند ماند. یادتان باشد قدرت از آن کسی است که آگاهانه اطرافیانش را مضطرب میکند و نوعی ترس در آنها به وجود میآورد تا ابتکار عمل را به دست گیرد. گاهی لازم است وقتی دیگران انتظارش را ندارند و بدون هیچ هشداری از قبل، حمله کنید تا لرزه بر تنشان بیفتد. این ترفندی است که قرنهاست افراد قدرتمند به کار میبرند.
به طور مشابه در عشق و اغواگری، غیبت زمانی مؤثر است که طرف مقابل، شما را همهجا دیده باشد و خودتان هم تصویری از خود خلق کرده باشید. همه چیز برای عاشق باید تداعیکننده حضور شما باشد، به طوری که وقتی تصمیم میگیرید، دور باشید، عاشق همیشه به شما فکر کند و در ذهنش، شما را ببیند. به خاطر بسپارید که در ابتدا حضوری پررنگ داشته باشید و همهجا حاضر باشید. تنها آنچه دیده میشود، تحسین میشود و در صورت غیبت، عشق هم رنگ خواهد باخت.