شعر عاشقانه دلبرانه با گلچین اشعار کوتاه و بلند احساسی رمانتیک برای عشق

شعر عاشقانه دلبرانه با گلچین اشعار کوتاه و بلند احساسی رمانتیک برای عشق


منبع: روزانه

2

1402/10/20

09:32


اشعار زیبای عاشقانه دلبرانه در این بخش زیباترین اشعار عاشقانه دلبرانه (حساسی و رمانتیک) جدید برای ارائه به همسر و عشق و یا قرار دادن در استوری و کپشن گردآوری …

اشعار زیبای عاشقانه دلبرانه

در این بخش زیباترین اشعار عاشقانه دلبرانه (حساسی و رمانتیک) جدید برای ارائه به همسر و عشق و یا قرار دادن در استوری و کپشن گردآوری کرده ایم.

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم، نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو

مولانا

***

در هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز پایت بر ندارم روز و شب

مولانا

***

من در انتظار بهترین پیام نیستم
من در انتظار پیامی از بهترینم، بهترینم

***

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم

حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم

سعدی

کافیست
صبح که چشمانت را باز می کنی
لبخندی بزنی جانم
صبح که جای خودش را دارد
ظهر و عصر و شب هم
بخیر می شود

محمد خسرو آبادى

***

مطلب مشابه: متن دلبری عاشقانه همسر + جملات دلبرانه زیبا برای عشق و معشوق

شعر عاشقانه دلبرانه

بار اول که دیدمت
چنان بی مقدمه زیبا بودی
که چند روز بعد
یادم افتاد
باید عاشقت می‌شدم..!

***

تا در ره عشق آشنای تو شدم
با صد غم و درد مبتلای تو شدم
لیلی‌ وش من به حال زارم بنگر
مجنون زمانه از برای تو شدم

***

گفتی دوستت دارم
و من به خیابان رفتم!
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود

«گروس عبدالملکیان»

اشعار کوتاه دلبرانه عاشقانه

در امتداد هر شب
من هستم و تمامت
با خویشتن نشستن
در خویشتن شکستن

حمید مصدق

***

اگر در زندگی ام کار درستی انجام داده باشم
این است که قلبم را به تو هدیه کردم

***

به خودم آمدم انگار تویی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود
آن به هر لحظه‌ی تب‌دار تو پیوند منم
آنقدر داغ به جانم که دماوند منم

علیرضا آذر

***

ماییم و شب تار و غم یار و دگر هیچ
صبر کم و بی تابی بسیار و دگر هیچ …!

عرفی شیرازی

***

دوش بی روی تو آتش به سرم بر می‌شد

و آبی از دیده می‌آمد که زمین تر می‌شد

تا به افسوس به پایان نرود عمر عزیز

همه شب ذکر تو می‌رفت و مکرر می‌شد

چون شب آمد همه را دیده بیارامد و من

گفتی اندر بن مویم سر نشتر می‌شد

آن نه می ‌بود که دور از نظرت می‌خوردم

خون دل بود که از دیده به ساغر می‌شد

از خیال تو به هر سو که نظر می‌کردم

پیش چشمم در و دیوار مصور می‌شد

چشم مجنون چو بخفتی همه لیلی دیدی

مدعی بود اگرش خواب میسر می‌شد

هوش می‌آمد و می‌رفت و نه دیدار تو را

می‌بدیدم نه خیالم ز برابر می‌شد

گاه چون عود بر آتش دل تنگم می‌سوخت

گاه چون مجمره‌ام دود به سر بر می‌شد

گویی آن صبح کجا رفت که شب‌های دگر

نفسی می‌زد و آفاق منور می‌شد

سعدیا عقد ثریا مگر امشب بگسیخت

ور نه هر شب به گریبان افق بر می

سعدی

مطلب مشابه: متن دلبرانه برای همسر + جملات زیبای احساسی و ناز کشیدن همسر مهربانم

شعر عاشقانه دلبرانه

من تو را نمی سرایم !…
تو….
خودت در واژه ها می نشینی…!
خودت قلم را وسوسه می کنی !!
و شعر را بیدار می کنی..!!

***

فاش می گویم و
از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و
از هر دو جهان آزادم

حافظ

***

دردمندان را دوایی نیست در میخانه ها
ساده دل آنکس که پیمان بست با پیمانه ها

مست توحیدم نه مست باده اندیشه سوز
سر خوشی ها را نجویم از در میخانه ها

عکس روی باغبان پیداست در هر برگ گل
سیر کن نقش خدا را در پروانه ها

داستان اهل دنیا را به دنیا دار گوی
گوش من آزرده شد از جور این افسانه ها

گر که جویی روشنی، در خاطر بشکسته جوی
رونق مهتاب باشد در دل ویرانه ها

سر بپای بینوایان منهم تا زنده ام
چون خدا را دیده ام در کنج محنت خانه ها

***

نترسم که با دیگران خو کنی
تو با من چه کردی که با او کنی

صائب

***

مطلب مشابه: جملات دلبری عاشقانه + متن های احساسی رمانتیک برای همسرم

شعر عاشقانه دلبرانه

هوا موی تو را که می‌ بیند
نا آرام می‌ شود
هیچ وقت جایی رفته ای
که باد نیاید؟

افشین یداللهی

***

این سینه پرمشغله از مکتب اوست
و امروز که بیمار شدم از تب اوست

پرهیز کنم ز هرچه فرمود طبیب
جز از می و شکری که آن از لب اوست

مولانا

***

شعر عاشقانه و دلبرانه بلند

سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست
سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست

تو یک رویای کوتاهی دعای هر سحرگاهی
شدم خواب عشقت چون مرا اینگونه می خواهی

من آن خاموش خاموشم که با شادی نمیجوشم
ندارم هیچ گناهی جز که از تو چشم نمیپوشم

تو غم در شکل اوازی شکوه اوج پروازی
نداری هیچ گناهی جز که بر من دل نمی بازی

مرا دیوانه می خواهی ز خود بیگانه میخواهی
مرا دلباخته چون مجنون ز من افسانه می خواهی

شدم بیگانه با هستی ز خود بیخود تر از مستی
نگاهم کن نگاهم کن شدم هر انچه میخواستی

بکش ای دل شهامت کن مرا از غصه راحت کن
شدم انگشت نمای خلق ما تو درس عبرت کن

نکن حرف مرا باور نیابی از من عاشق تر
نمیترسم من از اقرار گذشت اب از سرم دیگر

سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست

***

آن بهشتی که همه در طلبش معتکف اند
من کافر همه شب با تو به آغوش کشم

خواجوی کرمانی

***

باران معشوقه ی پاییز است
وقتی این همه زیباست
نغمه ی رسیدنش …
دلبری کردنش..
جانا من پاییز باشم
تو باران می شوی؟

یداله رحیمی

***

مطلب مشابه: عکس پروفایل لاکچری و دلبرانه + متن های عاشقانه دو نفره رمانتیک

تا که از جانب معشوقه نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

حافظ

***

بویِ شور انگیزِ باراڹ می دهی
با نگاهت بر دلم جان می دهی
بسڪہ خوب ومھربان و صادقی
بر دلم عشقی فراوان می دهی

***

عشق بازی کار فرهاد است و بس
دل به شیرین داد و دیگر هیچکس
مهر امروزی فریبی بیش نیست
مانده ام حیران که اصل عشق چیست؟

***

شعر عاشقانه دلبرانه

این قلب عاشق من تا قیامت فداییته
گـریه شـده کـارشـبام
اسم قشنگت رو لبام
دائـم تـو فـکـرتـم گلم
ماه شبامی خوشگلم
خـوشـبوتـر از یاسمنی
همرنگ احساس منی
سبدسبدستاره پیشکشه برق چشمات
گلبرگا هم ندارن لطافت روی لبهات
واسه پابوست دیگه برگی نمونده رودرخت
بـس که خوبی گلدون از خجالتت شکست
گرمی دستای تورو تابستونم نداره
تـاوقتی تو کنارمی زمستونم بهاره
به قشنگی تموم قصه های عاشقانمی تو
زلالـی مـثـل گـریـه هـای صـادقـانـمـی تـو
تو همون سنگ صبوری که واسه من تکیه گاهه
تـوکـه جـرمی نـداری قـلـبه کـوچـیـکـت بـی گـناهه

***

ناله اگر که برکشم، خانه خراب می شوی
خانه خراب گشته ام، بس که سکوت کرده ام …

صائب تبریزی

***

شعر کوتاه دلبرانه جدید

اندوه من این است، که در دفتر شعرم
یک بیت به زیبایی چشم تو ندارم

ملک الشعرا بهار

***

آنکه برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت
به همه عالمش از من نتوانند خرید…

سعدی

***

عشق یعنی در میان صدهزاران مثنوی
بوی یک تک بیت ناگه مست و مدهوشت کند

فاضل نظری

***

کاش
میگفتی چیست
آنچه از چشم تو
تا عمق وجودم جاریست …

فریدون مشیری

***

مطلب مشابه: متن بیو دلبرانه و دخترانه + جملات کوتاه برای دختران لاکچری و خاص

گاهی میان مردم، در ازدحام شهر
غیر از تو
هر چه هست فراموش می‌کنم …

فریدون مشیری

***

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد

گرچه من تجربه‌ای از نرسیدن‌هایم
کوشش رود به دریا شدنش می ارزد

کیستم ؟باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد

با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه‌ی بر پا شدنش می ارزد

دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد

سال‌ها گرچه که در پیله بماند غزلم
صبر این کرم به زیبا شدنش می ارزد

***

شعر عاشقانه دلبرانه

خوشا آنانکه با عزت ز گیتی
بساط خویش برچیدندو رفتند

زکالاهای این آشفته بازار
محبت را پسندیدند و رفتند

خوشا آنانکه در میزان وجدان
حساب خویش سنجیدند و رفتند

نگردیدند هرگز گرد باطل
حقیقت را پسندیدند و رفتند

خوشا آنانکه بر این صحنه ی خاک
چو خورشیدی درخشیدند و رفتند

خوشا آنانکه با اخلاص و ایمان
حریم دوست بوسیدند و رفتند

خوشا آنانکه که پا در وادی حق
نهادند و نلغزیدند و رفتند

***

اشعار احساسی و رمانتیک دلبرانه

Please take my hand
please take my heart
I wanna live my life with you
I just can’t wait to start
لطفا دست من را بگیر
قلب من را بگیر
می خواهم زندگی ام را با تو بگذرانم
و بی صبرانه منتظر آغازش هستم

***

مطلب مشابه: جملات رمانتیک برای خانمم + متن های احساسی دلبرانه و عاشقانه برای همسرم و عشقم

مینویسم سرشار از عشق

برای تویی که همیشه

تنها مخاطب خاص دلنوشته های منی…

برای تو که بخوانی و بدانی

دوست داشتنت در من

بی انتهاست…

***

با مـــن قدم بزن، تنهاتــــر از همه

اِی مصرعِ سکوت، در شعرِ همهمه

با مــن قدم بزن، چله نشینِ عشق

فرمانروای قلب در سرزمینِ عشق…

علیرضا آذر

***

وسعت عشق را کرانه تویی
یگانه ترانه عاشقانه تویی

به نام تو می خوانند مرغان سحری
ترنم نغمه های عارفانه تویی

آسمان می نازد به نور سیمایت
چهاردهمین اختر بی نشانه تویی

تنهای بی مونس ای صاحب دل
دلیل سکوت شاعرانه تویی

دلم را فرش آمدنت می کنم
بهار بی خزان جاودانه تویی

شمیم عطرخدا باغ گل نرگس
مسافر خسته ی زمانه تویی

دوای دردمندان فروغ دیدگان
آمین دعاهای خالصانه تویی

عمریست در حضورت غائبیم
دلیل اشکهای شبانه تویی

در غم هجر تو می سوزیم و شمع
گوید که دلیل سوختن پروانه تویی

رسد هر جمعه و امید مهمان ما
غروب که می شود فسانه تویی

به حق سجاده و محرابت بیا
که آرامه دل دیوانه تویی

***

بنشین ٬ مرو ٬ که در دل شب ٬ در پناه ماه

خوش تر ز حرف عشق و سکوت و نگاه نیست

بنشین و جاودانه به آزار من مکوش

یکدم کنار دوست نشستن گناه نیست.

بنشین ٬ مرو ٬ صفای تمنای من ببین

امشب چراغ عشق در این خانه روشن است

جان مرا به ظلمت هجران خود مسوز

بنشین ٬ مرو ٬ مرو که نه هنگام رفتن است.

فریدون مشیری

***

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم

فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم

غم دلدار فکنده است به جانم، شررى
که به جان آمدم و شهره بازار شدم

درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم

جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم
خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم

واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند مى آلوده مددکار شدم

بگذارید که از بتکده یادى بکنم
من که با دست بت میکده بیدار شدم

***

من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی
یا چه کردم که نگه باز به من می‌ نکنی

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

سعدی

مطلب مشابه: عکس پروفایل دلبری کردن عاشقانه | متن های جالب رمانتیک دلبری کردن از یار

دلـگـیـــر دلـگـیــــرم مـــرا مـگـــذار و مـگـــذر
از غصـه مـی‌مـیــرم مـــرا مـگـــذار و مـگـــذر

بـا پـای از ره مـانــده در ایـن دشــت تــب‌دار
ای وای مـی‌مـیــرم مـــرا مـگـــذار و مـگـــذر

سـوگنــد بر چشمـت که از تـو تــا دم مــرگ
دل بــر نمـی‌گیـــرم مـــرا مـگـــذار و مـگـــذر

بالله که غیر از جرم عاشق بودن ای دوست
بی‌جـرم و تقصیــرم مـــرا مـگـــذار و مـگـــذر

بـا شـهـپــر انـدیـشـــه دنـیـــــا گــردم امـــا
در بـنــد تـقــدیـــرم مـــرا مـگـــذار و مـگـــذر

آشــفـــتـــه تــر ز آشـفــتـــگـــــان روزگـــارم
از غــم بـه زنـجـیـرم مـــرا مـگـــذار و مـگـــذر

***

چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
که کس مرغان وحشی را از این خوش‌تر نمی گیرد

حافظ

***

جای مهتاب،به تاریکی شب ها تو بتاب
من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند

فریدون مشیری

***

از پریدن‌های رنگ و از تپیدن‌های دل
عاشق بیچاره هرجا هست رسوا می‌شود …

***

آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی
کی بود؟ کجا رفت؟ چرا بود و چرا نیست!؟

شهریار

***

جز تو یاری نگرفتیم و نخواهیم گرفت
بر همان عهد که بودیم بر آنیم هنوز…

ادیب نیشابوری

***

هزار درد مرا، عاشقانه درمان باش
هزار راه مرا، ای یگانه پایان باش

برای آنکه نگویند، جسته‌ایم و نبود،
تو آن‌که جسته و پیداش کرده‌ام، آن باش!

حسین منزوی

از هر چه می‌ رود سخن دوست خوش ترست
پیغام آشنا نفس روح پرورست

هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ ای
من در میان جمع و دلم جای دیگرست

گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم
هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است

سعدی

مطلب مشابه: متن عاشقانه ویژه (پیامک و جملات ناب زیبای عاشقانه و احساسی با تکست های کوتاه)

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو