یک کلاغ چهل کلاغ یعنی چه؟ داستان واقعی

یک کلاغ چهل کلاغ حکایت بسیار جالب و شاید خنده داری داشته باشد اما داستان و واقعیت زندگی خیلی از اطرافیان ما می باشد که با خبرچینی های خود بدتر از داستان یک کلاغ چهل کلاغ را انجام می دهند. یک کلاغ چهل کلاغ یعنی چه؟

یک کلاغ چهل کلاغ یعنی چه

یک کلاغ چهل کلاغ به معنی می باشد واقعیت یک چیز را به شکل دیگری در آوریم و یک موضوعی را که اتفاق افتاده است به شکل های مختلفی برای بقیه تعریف کنیم که اصلا با واقعیت آن هیچ ارتباطی ندارد.

کسی که یک عدد کلاغ را چهل عدد می کند یعنی شخص خبرچینی می باشد، این ضرب هم برای این افراد بکار می برند. یک اتفاق کوچک را برای بقیه تعری می کنند و وقتی دهان به دهان می چرخد اصلا شبیه واقعیتش نیست.

داستان واقعی یک کلاغ چهل کلاغ

در یک روستا چوپان دانایی زندگی می کرد که هر اتفاقی شب قبل در خانه اش می افتاد فردای آن روز آن اتفاق را به تغییر و تحولات مختلفی از دهان بقیه می شنید. در یکی از روزها که چوپان برای چرا گوسفندان را به صحرا برده بود در جایی نشست و با خود فکر کرد تا خبرچین خانه اش را پیدا کند.

صبح روز بعد که برای نماز بیدار شده بود در کنار حوض نشست و یک دفعه از خود صدای بلندی در آورد و فریاد زد و زنش با ترس و عجله به سمت او آمد و گفت چه شده چرا فریاد زدی؟

چوپان گفت همین که خواستم وضو بگیرم دیدم یک کلاغ از گوشم در آمد و پر کشید رفت، زن گفت مگر می شود از گوش کسی کلاغ بیرون بیاید. چوپان گفت حالا که شده و برای خود من هم بسیار عجیب است، اما بهتر است این موضوع را به کسی نگویی و رازی بین خودمان باشد.

همین که مرد از خانه خارج شد زن با خودش فکر کرد نمی تواند این راز را تنهایی پیش خودش نگه دارد به همین دلیل تصمیم گرفت به زن همسایه که دوست صمیمی اش می باشد و مانند خواهرش است بگوید.

چوپان گوسفندان را به صحرات برد و غروب که به روستا برگشت دید همه از او حرف می زنند، اولین نفری که چشمش به او افتاد از او حالش را پرسید گفت تو حالت امروز خوب است؟ چوپان گفت بله من مشکلی ندارم

کمی جلوتر رفت و به میدان اصلی روستا رسید که که همه مردم با خود می گویند امروز صبح از گوش چوپان چهل کلاغ بیرون آمده است. چوپان که از این خبرچینی و اینکه یک کلاغ را چهل کلاغ کرده بودند بسیار تعجب کرده بود.

نقاشی یک کلاغ چهل کلاغ