آکایران :ترس یک احساس واقعی است، مثل خشم، عشق و ده ها احساس دیگر.باید آن را به رسمیت بشناسید و مخصوصا زمانی که پای ترس به زندگی بچه ها باز می شود، نباید به سادگی از کنار آن بگذرید چون ترس های درمان نشده کودکی می تواند در نوجوانی و بزرگسالی مشکلات زیادی را برای فرزند شما به همراه بیاورد.

فرآوری: ندا داودی-بخش خانواده ایرانی تبیان

تفاوت ترس در دنیای کودکان و بزرگسالان تنها در نحوه برخورد با آن است زیرا بزرگسالان باتجربه ترند و می توانند بهتر ترس شان را مدیریت کنند اما کودکان چنین تجربه ای ندارند. شما به عنوان والدین کودکی که می ترسد می توانید چندین درمان خانگی بی خطر و آسان را انجام دهید تا فرزندتان ترس هایش درمان شود.

هیولای واقعی زیر تخت

ترس وقتی وارد دنیای کودک شما می شود، خیلی جدی تر و واقعی تر از آن چیزی است که فکرش را می کنید، به همین دلیل وقتی می گوید که زیر تختش یک هیولا وجود دارد و نمی تواند در اتاق تنها بخوابد، باور کنید که او این هیولا را می بیند و همانقدر که اگر یک پلنگ در اتاق خواب شما باشد، آرامش ندارید، او هم چنین است. وقتی ترس های کودک تان را باور می کنید، کمک بزرگی به درمان او کرده اید زیرا اگر به ترس او بخندید و آن را دست کم بگیرید نمی توانید یک مددکار واقعی باشید و کودک این را خوب احساس خواهد کرد. زمانی که هیولای زیر تخت را باور کنید، خود را جای کودک گذاشته و همان قدر ترس را تجربه می کنید، با توان بیشتری به او کمک خواهید کرد. او وقتی نمی خواهد در اتاقش تنها باشد هیولارا زیر تخت می بیند پس با داد و فریاد مجبورش نکنید که به اتاقش برود و از این کارش خجالت بکشد که ممکن است به مشکلات جدی مثل شب ادراری دچار شود. نخستین کارتان این باشد که ترس او را یک ترس واقعی و بجا بدانید.

امنیت، آرامش و دیگر هیچ

شما بدون قضاوت و یا بیان جملات تخریب کننده ای مثل خجالت بکش، من سن تو بودم از هیچ چیز نمی ترسیدم! نمی توانید به او کمک کنید تا ترسش را بشناسد

کودکی که می ترسد باید احساس کند در امنیت قرار دارد. یک خانه ناآرام و شنیدن صدای مشاجرات شما و همسرتان نمی گذارد او بر ترسش غلبه کند. کودکانی که تجربه جنگ بین والدین را دارند، به ترس های بیشتری مبتلا هستند، آنها از هر صدای بلندی می ترسند چون آن صدا می تواند بر هم زننده کل زندگی شان باشد. کودکان طلاق نیز ترس های بیشتری را احساس خواهند کرد. شما برای آنکه کمک کنید تا فرزندتان بر ترس هایش غلبه کند، نیاز دارید تا آرامش را در خانه حاکم کنید و با رفتارهایتان حس امنیت را به او القا کنید. جنگ های تکراری شما و همسرتان شاید برای خودتان عادی شده اما برای او همان تأثیر صدای مهیب موشک را دارد که می تواند خوشبختی تان را نابود کند.

رمز گشایی از احساس کودکانه

شما در دنیای بزرگسالی تعاریف واضحی از احساسات خود دارید. وقتی کسی را دوست دارید یا وقتی از کاری بدتان می آید خیلی آشکار و روشن می دانید با چه احساسی روبه رو هستید، اما گاهی کودکان ناآرامند بدون آنکه دلیل آن را بدانند. آنها نمی دانند دلیل آن ترسی است که از چیزی، کسی و یا موقعیتی دارند. کودک شما نمی تواند احساس درونی اش را توصیف کند، مگر اینکه شما صبورانه 2 گوش شنوا داشته باشید و قدم به قدم در توصیف احساسش به او کمک کنید. کودکی که مدام مجبور باشد روی احساسات مختلف خودش سرپوش بگذارد و کسی نباشد تا در مورد آنها آزادانه با او حرف بزند، یاد می گیرد که حس هایش را مخفی کند؛ دیروز نفرتش را از مربی مهدکودک مخفی کرد از ترس اینکه او را دعوا کنید، امروز ترسش را و فردا عشقش را. اگر با شما راحت نباشد و یاد بگیرد که درصورتی که مخفی کاری کند، ارزش بیشتری نزد شما خواهد داشت، درباره ترس هایش به مشکلات جدی بر می خورد. چنین کودکی شاید هیچ گاه نگوید که از رفتن به زیر آب در حمام می ترسد اما هر بار به زور حمام برود و در آینده هم هر قدر تلاش کنید، شنا کردن را نخواهد آموخت. شما بدون قضاوت و یا بیان جملات تخریب کننده ای مثل خجالت بکش، من سن تو بودم از هیچ چیز نمی ترسیدم! نمی توانید به او کمک کنید تا ترسش را بشناسد.

قصه شاه پریون، قصه دیو مهربون

کودکانی که تجربه جنگ بین والدین را دارند، به ترس های بیشتری مبتلا هستند، آنها از هر صدای بلندی می ترسند چون آن صدا می تواند بر هم زننده کل زندگی شان باشد

قصه یکی دیگر از عناصر کمک کننده برای غلبه کودکان بر ترس های شان است. وقتی قصه می گوییم در حقیقت کودک مان را به دنیایی که می خواهیم می بریم و آنجا چیزهایی را که لازم است در قالب شنگول و منگول به خوردش می دهیم.

خود ما تجربه شنیدن قصه در دوران کودکی را داریم و اگر به خاطر داشته باشید، اتفاقات قصه ها برای مان از هر واقعیتی واقعی تر بود. فقط کافی است شما والد خلاقی باشید و با توجه به ترس کودک تان و شرایط سنی او، داستان هایی را طراحی کنید که به او کمک کند. یکی از قصه های کمک کننده قرار دادن شخصیت داستان در موقعیت ترس کودک شماست. مثلا می توانید بگویید گلی، دختری بود که از صدای جاروبرقی می ترسید و در داستان تان گلی بعد از اینکه می بیند جاروبرقی هیچ خطری ندارد، ترسش از بین می رود و دیگر به مادر در جارو برقی زدن کمک می کند. کودکان وقتی کودک دیگری را در موقعیت خود می بینند با او همذات پنداری می کنند و این روش به شما کمک خواهد کرد تا فرزندتان را برای دوری از ترس آماده کنید. اما کار قصه ها به این محدود نمی شود. افسانه ها کمک می کنند تا کودکان شجاع باشند. وقتی قهرمان داستان موقعیت های سخت را پشت سر می گذارد و جان سالم به در می برد، کودک شما هم شجاع تر می شود. بهتر است افسانه کودکان را به جای مرد عنکبوتی، افسانه های بومی خودمان قرار دهید و قصه های شاهنامه به زبان کودکان را برایش بگویید تا کم کم او هم روحیه پهلوانی پیدا کند.

منبع :

کودکان ترسو