اختصاصی سلام سینما-قسمت اول این درامِ عاشقانه و تاریخی، 8 مارس 2015 از کانال BBC پخش شد و تا کنون 4 فصل (مجموعا 35 قسمت) از این سریال نمایش داده شده است.

سریال «پولدارک»، بر اساس مجموعه رمان های تاریخی با همین نام از «وینستون گراهام» ساخته شده است. «گراهام»، 4 رمان اول را بین سال های 1945 تا 1953 منتشر کرد که بر اساس آن در سال 1975 سریالی با عنوان «پولدارک» ساخته و پخش شد.

این نویسنده، ادامه داستان را 20 سال بعد از سر گرفت و تا سال 2002 ادامه آن را نوشت. اکنون، مجموعه رمان های «پولدارک» در 12 جلد موجود است که این سریال بر اساس آنها ساخته شده است.

امتیاز  سریال پولدارک(Poldark) تا پایان فصل چهارم: 8.3

طرح کلی داستان

«راس پولدارک»، افسر نیروی دریایی بریتانیا است که از «جنگ استقلال آمریکا» به خانه اش در کورنوال برگشته تا نامزدش را پیدا کند و زندگی جدیدی بسازد؛ غافل از اینکه از زمانی که او رفته خیلی چیزها تغییر کرده است. «راس» تلاش می کند تا میراث خانواده اش که معدن مس است را رونق دهد. در این راه دشمنان زیادی سد راهش می شوند و در نهایت در جایی که فکرش را نمی کرد عشق را پیدا می کند.

اولین تیزر سریال پولدارک(Poldark)-برای کسانی که هنوز سریال را ندیده اند

تاریخ پخش فصل 5 سریال پولدارک

پخش فصل پنجم سریال «پولدارک» از 23 تیر (14 جولای)، از کانال BBC ONE آغاز می شود. این سریال 30 دقیقه بامداد هر دوشنبه به وقت تهران پخش می شود.

تیزر فصل 5 سریال پولدارک

معرفی بازیگران سریال پولدارک(Poldark)

ایدن ترنر (راس پولدارک): افسری که بعد از جنگ به خانه ای برگشته که اصلا شبیه قبل نیست.

النور تاملینسون (دملزا کارن): دختری که اول به عنوان خدمتکار برای راس مشغول به کار می شود اما بعد با او ازدواج می کند.

جک فارتینگ (جرج وارلگان): رقیب کاری و عشقی راس که ماجراهای زیادی را با هم رقم می زنند.

هایدا رید (الیزابت چنوویت): عشق اول راس که با پسرعموی او، فرانسیس، ازدواج کرد.

بیتی ادنی (پرودی): خدمتکار راس پولدارک

لوک نوریس (دوایت انیس): دوست راس و پزشک دهکده

گابریلا وایلد (کارولین پنونن): برادرزاده و وارث ری پنونن و از ثروتمندان شهر

کرولاین بلکستون (عمه آگاتا): بزرگ خاندان پولدارک و آخرین نفر از هم نسل های خودش

روبی بنتال (وریتی پولدارک): خواهر فرانسیس و دخترعموی راس

هری ریچاردسون (درک کارن): برادر کوچک دملزا

تام یورک (سم کارن): برادر بزرگ دملزا

الیز چپل (مورونا): از آشنایان الیزابت که به عنوان معلم در خانه آنها مشغول به کار می شود.

برترین قسمت های سریال پولدارک(Poldark)

فصل 1، قسمت چهارم

امتیاز: 9/10

خبر ازدواج «راس» و «دملزا» در شهر می پیچد و این برای آینده معدن ویل لژر خوب نیست. پدر «فرانسیس» سکته می کند و از دنیا می رود. «دملزا» در تلاش است تا رفتار یک بانوی اشرافی را از «وریتی» یاد بگیرد. «فرانسیس» آنها را برای کریسمس به ترنویت دعوت می کند و «الیزابت» و «دملزا» یکدیگر را خیلی دوستانه ملاقات می کنند. «راس» برای اولین بار به «دملزا» ابراز علاقه می کند و او در پاسخ می گوید که باید منتظر آمدن فرزندشان باشند.

فصل 1، قسمت هشتم

امتیاز: 9/10

راس مجبور است مقداری از سهامش را به کمپانی وارلگان بفروشد. در همین حین یک بیماری واگیردار روستا را  گرفته و دوایت در تلاش است جان افراد را نجات دهد. الیزابت و خانواده اش هم بیمار می شوند و دملزا برای کمک به آنها به ترنویت می رود اما خودش و دخترش به این بیماری مبتلا می شوند و در اثر آن دخترش را از دست می دهد.

فصل 2، قسمت دهم

امتیاز: 9/10

بالاخره معدن برای «راس» به سود دهی می رسد اما «دملزا» همچنان راس را نبخشیده و به کمک «وریتی» که تازه مادر شده می رود. «جرج وارلگان»، راس را متهم به فریب دادن الیزابت می کند و راس او را کتک می زند. «دوایت» تصمیم می گیرد به ارتش ملحق شود اما کمی پیش از رفتن کارولین را ملاقات می کند. «وارلگان» اطراف ملکش را حصار می کشد تا مردم نتوانند از آن عبور کنند؛ در نتیجه مردم محلی تصمیم می گیرند تا ترنویت را به آتش بکشند که راس آنها را پراکنده می کند.

فصل 4، قسمت هشتم

امتیاز: 9/10

جرج هنوز به الیزابت و زایمان زودتر از موعدش مشکوک است و فکر می کند که راس پدر فرزندش است. الیزابت خطرها را به جان می خرد و تصمیم می گیرد فرزند دومش را زودتر از موعد به دنیا بیاورد. درک خوشحال است که بالاخره با مورونا ازدواج می کند و لرد فلموس دیگر راس را به عنوان گزینه ای برای پارلمان قبول ندارد زیرا خبر دوئل او و «مانک ادرلی» را شنیده است.

مروری بر آنچه گذشت

**خطر لو رفتن داستان**

فصل اول

«راس پولدارک»، افسر نیروی دریایی بریتانیا است که از «جنگ استقلال آمریکا» به خانه اش در کورنوال برگشته تا نامزدش «الیزابت» را پیدا کند. «الیزابت» که گمان می کرد «راس» در جنگ کشته شده است در آستانه ازدواج با پسرعموی ثروتمند او «فرانسیس پولدارک» است. «راس» تلاش می کند تا میراث خانواده اش که معدن مس را رونق دهد و برای این کار از «فرانسیس» کمک می خواهد اما او قبول نمی کند. «راس»  خدمتکار جوانی به نام «دملزا» را به عنوان آشپز به خانه اش می برد. در این حین، «وریتی» با مردی به نام «اندرو بلمی» آشنا و دیدارهای پنهانی او در خانه راس برایش مشکل ساز می شود. در نهایت «فرانسیس» که کاملا مخالف این رابطه است، با «بلمی» دوئل می کند و زخمی می شود.

راس بالاخره ویل لژر را راه می اندازد. «الیزابت» صاحب یک پسر به نام «جفری چارلز» می شود؛ در حالی که شایعه هایی از رابطه «راس» و «دملزا» به گوش می رسد. آنها با هم ازدواج می کنند اما این وصلت به ضرر «راس» است چون در نظر عموم چهره اش خراب می شود. دکتر جوانی به نام «دوایت انیس» به دهکده می آید و با «راس» دوست می شود. «دملزا» صاحب دختری به نام «جولیا» می شود. کسب و کار راس رونق می گیرد اما همچنان رابطه او با پسرعمویش خراب است زیرا «:فرانسیس» او را مسبب جدا شدن «وریتی» از خانواده می داند.

یک بیماری واگیردار تمام شهر را فرا می گیرد. «الیزابت» و بقیه خانواده بیمار می شوند و «دملزا» و دخترش برای کمک نزد آنها می روند اما «جولیا» مریض می شود و دکتر نمی تواند او را نجات دهد. یک کشتی غرق می شود و بار آن به ساحل ملک «راس» می آید؛ مردم که فقیر و گرسنه هستند به آنها حمله می کنند و در جریان بردن اموال کشی یکی از خدمه کشته می شود. در نتیجه راس را دستگیر و برای محاکمه می برند.

فصل دوم

«جرج» از هر آنچه در توان دارد برای زمین زدن و اعدام «راس» استفاده می کند و «دملزا» که فرزند دومش را باردار است بدون آنکه به همسرش بگوید پیگیر آزاد کردن و پیدا کردن شاهد برای دادگاه می شود. در دادگاه، راس با شهادت خدمتکارش که پول گرفته بود تا دروغ بگوید اما پشیمان شد؛ تبرئه می شود. دکتر انیس با دختر ثروتمندی به نام «کرولاین» آشنا می شود. روابط «فرانسیس» و «الیزابت» سرد شده و «فرانسیس» در مسافرخانه ای در خارج از شهر قصد خودکشی دارد که با ورود ناگهانی دکتر انیس این کار ناموفق می ماند؛ پس تصمیم می گیرد زندگی اش را بهتر کند. در این میان با وساطت خانم ها بالاخره رابطه پولدارک ها کمی بهتر می شود آن هم زمانی که در جشن درو کردن، «راس» و «دملزا» به مزرعه «فرانسیس» می روند و جشن می گیرند. این اتحاد «جرج» را عصبانی می کند و قرض های «فرانسیس» را به او یادآوری می کند.

 «دملزا» صاحب یک پسر می شود. «راس» به بانک «جرج» مقروض است و در صورت تسویه نکردن به زندان می افتد. «فرانسیس» که حالا با پسرعمویش کسب و کار خانوادگی را اداره می کند در معدن یگ رگه مس پیدا می کند اما در اثر سانحه ای در معدن جانش را از دست می دهد. «جرج» فرصت را غنیمت می شمرد تا خودش را به «الیزابت» نزدیک کند. «راس» سهم «فرانسیس» را از معدن می خرد و پولش را به الیزابت که نیازمند است می دهد. بدهی های خودش هم توسط شخصی ناشناس تسویه می شد که بعدا متوجه می شود «کرولاین پنونن» بوده.

«راس» هنوز به الیزابت علاقه دارد و این باعث می شود هرروز به او سر بزند. در یکی از این بازدیدها است که «عمه آگاتا» متوجه رابطه این 2 نفر می شود. از طرفی «جرج» خواستگار «الیزابت» است. «الیزابت» متوجه می شود که از «راس» باردار است و ناچار تن به ازدواج با «جرج» می دهد و جرج که حالا صاحب «ترنویت» است دور آن را حصار می کشد.

فصل سوم

«دکتر انیس» و «کرولاین» دور از چشم مردم و خانواده پنونن ازدواج می کنند. همان شب، «الیزابت» که موعد زایمانش شده خودش را از پله ها پایین می اندازد تا زایمان زودرسش را توجیه کند. دکتر انیس بچه را به دنیا می آورد. بچه ای که اصلا شبیه نوزاد زودرس نیست. «جرج» نام او را «ولنتاین» می گذارد.

 برادران «دملزا» که در معدن پولدارک مشغول به کار شدند؛ هر دو «متدیست» هستند و در تلاش اند آن را در بین مردم گسترش دهند. «درک» به صورت تصادفی «مورونا»، معلم «جفری چارلز» را می بیند و عاشق او می شود. در مراسم غسل تعمید «ولنتاین»، خبر می رسد که چند کشتی در دریا ناپدید شده و «وریتی» و «کرولاین» نگران حال همسرانشان می شوند.

«راس» زمانی که خبر اسیر شدن «دوایت» را می شنود با چند نفر دیگر به فرانسه می رود؛ جایی که «دوایت» و همراهانش وضعیت بسیار وخیمی دارند. در نهایت او و چند نفر دیگر که یکی از آنها «هیو آرمیتاژ» است را نجات می دهند اما دکتر انیس دیگر حال روحی مناسبی ندارد و رابطه اش با «کرولاین» سرد شده است. همزمان با بیشتر شدن دیدار و رابطه «درک» و «مورونا»، در خانه «جرج» تصمیم می گیرد که او با یک کشیش به نام «آزبورن» ازدواج کند. «مورونا» طی ماجرایی و برای نجات جان «درک» تن به ازدواج با آن کشیش فاسد می دهد. او بعد از بارداری از خواهرش می خواهد برای کمک به خانه «آزبورن» برود و خواهرش که نقطه ضعف کشیش را پیدا کرده از او اخاذی می کند. «عمه آگاتا» در آستانه 100 سالگی از  دنیا می رود و در شب آخر به «جرج» می فهماند که «ولنتاین» فرزند او نیست.

«آرمیتاژ» به «دملزا» ابراز علاقه می کند و او که از «راس» دل خوشی ندارد و مثل «جرج» به نوزاد تازه متولد شک کرده که شاید پسر «راس» باشد؛ جواب رد نمی دهد. کشتی های فرانسوی در حال نزدیک شدن هستند و «سر فرانسیس»، راس را مامور حفاظت از دهکده می کند. «رولا»، خواهر مورونا، باردار است.

فصل چهارم

در شورش های بعد از کم شدن غلات در دهکده برادران «دملزا» بی گناه دستگیر می شوند و «جرج» که حالا در پارلمان است؛ مسئول رسیدگی به آنها است. «هیو» روز به روز در حال از دست دادن بینایی اش است. «راس» که تا پیش از این هیچ سمتی را قبول نمی کرد؛ تنها راه غلبه به دشمنان و رسیدن به خواسته هایش را در قدرت سیاسی می بیند. در نهایت، با حمایت قدرتمندان دهکده، «راس» عضو پارلمان می شود و به شهر می رود و «دملزا» به تنهایی باید از عهده بچه ها و اداره معدن بر بیاید. «جرج» که از این قضیه ناراحت است؛ شخصی به نام «مانک ادرلی» را سراغ همسر راس می فرستند.

 «کرولاین» صاحب دختری به نام «سارا» می شود که بیمار است و بعد از چند روز از دنیا می رود. «دکتر انیس» برای چندمین بار به «آزبورن» تاکید می کند که مراقب سلامتی «مورونا» باشد. الیزابت دوباره باردار است و جرج او را به شهر می برد.

«ادرلی» خودش را علاقمند به «دملزا» نشان می دهد و بر سر او با «راس» دوئل می کند و کشته می شود. «آزبورن» که هنوز با خواهر «مورونا» رابطه دارد؛ در یکی از دیدار هایش به دست شوهر او کشته می شود. «الیزابت» که می خواهد به هر نحوی شده اعتماد «جرج» را جلب کند نزد دکتری می رود و از او می خواهد دارویی برایش تجویز کند که زایمانش را زودتر از موعد کند. دکتر درباره عوارض دارو توصیه هایی جدی می کند اما الیزابت توجه نمی کند. او فرزندش را سالم به دنیا می آورد اما خودش از بین می رود.

 «مورونا» و «درک» بالاخره ازدواج می کنند. جایگاه «راس» در پارلمان سست می شود چون «لرد فالموث» از دوئل او با خبر شده است.

جوایز

برنده جایزه بهترین سریال درام جدید از مراسم جوایز تلویزیونی بریتانیا-2015

برنده جایزه بفتا بهترین سریال از نگاه تماشاگران-2016

برنده پاندای طلایی از فستیوال تلویزیونی سیچوآن-2015

برنده جایزه بهترین سریال از فستیوال رسانه های سلتی-2016

زهرا توللی