بهمن رافعی بروجنی شاعر و غزل سرای ارجمند معاصر در سال ۱۳۱۵ در شهرستان بروجن از استان چهارمحال و بختیاری به دنیا آمده است. 

استاد رافعی بروجنی پس از اخذ دیپلم ادبی به دانشگاه اصفهان رفت و از آنجا لیسانس ادبیات گرفت. از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۳۴ در دبیرستان‌های بروجن به تدریس مشغول بود و پس از آن در اصفهان در دبیرستان‌های آنجا به تدریس ادامه داد. پس از بازنشستگی، به تدریس فیلمنامه نویسی در انجمن سینمای جوان و داستان نویسی در حوزه‌های هنری و شعر در انجمن ادبی جوان آموزش پرورش پرداخت و در انتشار مجلّه ادبی جوانه (از انتشارات انجمن ادبی جوان) نقش بسیار مهمّی داشت او در نوجوانی قریحه و طبع شعر داشت و به پیشنهاد یکی از شاعران بروجن، مرحوم اشراقی «جاوید» تخلّص می‌کرد. امّا کمی بعد از استفاده از آن در اشعار خود صرف نظر کرد. 

از آثار منتشر شده این شاعر پر آوازه می توان به انتظار ( مجموعه داستان) ، اگر این ماهیان رنگی نبودند (مجموعه شعر)، بی عشق، ما سنگ ما هیچ (مجموعه شعر)، سال‌های ابری (مجموعه شعر به لهجه بروجنی)، گلجون و لیشمانیا (شعر کودک، روشنی در قفس ماندنی نیست (مجموعه شعر)، در امتداد فاصله ها( مجموعه شعر ) و ... اشاره گرد.

حوزه هنری چهارمحال و بختیاری درگذشت این شاعر گرامی و پرآوازه را به خانواده محترم رافعی به ویژه هنرمند استان احمد رضا رافعی بروجنی، تمامی علاقه‌مندان وهنرمندان تسلیت می‌گوید و با آوردن قطعه شعری کوتاه از وی یادش را گرامی می‌دارد:

 از دست عزیزان چه بگویم گله‌ای نیست

گر هم گله‌ای هست ، دگر حوصله‌ای نیست

سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم

هر لحظه جز این دست مرا مشغله‌ای نیست

دیریست که از خانه خرابان جهانم

بر سقف فرو ریخـته‌ام چلچله‌ای نیست

در حسرت دیدار تو آواره ترینم

هرچند که تا خانه‌ی تو فاصله‌ای نیست

بگذشته‌ام از خود ولی از تو گذشتن

مرزی‌ست که مشکل‌تر از آن مرحله‌ای نیست

سرگشته ترین کشتی دریای زمانم

می‌کوچم و در رهگذرم اسکله‌ای نیست

من سلسله جنبان دل عاشق خویشم

بر زندگی‌ام سایه ای از سلسله‌ای نیست

یخ بسته زمستان زمان در دل بهمن

رفتند عزیزان و مرا قافله‌ای نیست