انشا در مورد کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم میرسد ✔️ با مقدمه و نتیجه

منبع: ماگرتا

3

1401/10/22

22:35


انشا در مورد کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم میرسد: انسانها در مورد یک دیگر هر کاری دوست دارند انجام می دهند و فکر نمی کنند روزی به هم برسند. برای دریافت اطلاعات بیشتر در بخش انشا ماگرتا با ما همراه شوید.

انشا پیشنهادی : انشا در مورد گل با روش پرسش سازی

انشا در مورد کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم میرسد

انشا در مورد کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم میرسد

مقدمه: چه قدر راحت در مورد هم حرف می زنیم، پشت سر از بدهایش می گوییم و غیبت می کنیم، هر کاری که از دستمان بر می آید برای خرابی و نابودیش انجام می دهیم. باور نداریم که حتما روزی با طرف مقابل رو به رو می شویم و همه حرفهای ما را نه کم و  نه زیاد تحویل مان می دهند.

بدنه: روزهایی که در کنار هم هستیم از یاد می بریم و لب به غیبت و ناسزا و سخن ناصواب می زنیم، تحقیق شغلی اش را خراب می کنیم و تا می توانیم بد می گوییم. یادمان می رود که ممکن است که روزی در کنار دوستمان باشیم و همه کارها برملا شود و دوست مان ببیند که چه نقابی بر چهره زده ایم و تا می توانستیم حرف بد

پشت سرش زدیم. چه قدر راحت در کنار دیگران قضاوتش کردیم و به آسانی آبرو یش را بردیم. از همه چیزش گفتیم و اصلا فکر نکردیم که ممکن است روزی با دست خدا و تقدیر همه چیز رو شود.  در کمال ناباوری و زمانی که هیچ تصورش را هم نمی کردیم همه چیز مشخص گردد.

کاش در آن لحظه زمین دهن باز کند و  به داخلش برویم ولی صحنه بی امان رسوایی را به چشم خود نبینیم. آن لحظه نه حرفی برای گفتن داریم و نه رویی برای نگاه کردن، از چه کسی عذر خواهی کنیم و از چه کسی طلب بخشش که با دست خودمان و به شیوه کاملا دوستانه دیگری را از شغلی و موقعیتی باز داشتیم و حال باید همه عمرش در سختی و درد سر و نگرانی باشد و ما هم تماشاگر، ای کاش کمی عاقل می بودیم و فکر می کردیم که روزی به این جا می رسیم که باید در مقابلش در رسوایی قرار گیریم هیچ وقت چنین رفتار زشتی را مرتکب نمی شدیم.

نتیجه گیری: انسانها اگر عاقبت اندیش باشند، اگر کمی به رفتارهای خود مراجعه کنند و بدانند که هیچگاه خورشید پشت ابر نمی ماند و همه چیز واضح و روشن می شود، هیچ وقت چنین رفتار زشت را انجام نمی دادند. بهتر است همیشه به عاقبت کارتان کمی بیشتر فکر کنید.

انشا درباره کوه به کوه نمی رسد ولی آدم به آدم می رسد

مقدمه: تمامی مدارکم را پر کردم و راهی اداره ای شدم که قرار بود در آنجا مشغول به کار شوم. به اتاق مسئول اداره رسیدم و مدارکم را تحویل دادم و برگشتم خانه و چشم به راه شدم تا جواب و نتیجه اعلام شود.

بدنه: کم کم زمان اعلام شده تمام شد و از تماس با من خبری نشد. دو سه روز گذشت و به اتفاق پدرم به اداره مورد نظر رفتیم و در حالی که هیچ امیدی نداشتیم و نگران بودیم. به در اداره که رسیدم پسر خاله ام را در اتاق رئیش دیدم و با هم وارد شدیم .

او چند سالی از من بزرگتر بود و در آن اداره سابقه کار داشت. وقتی وارد شدیم او هم با ما وارد اتاق شد. با پدرم بودم و او هم نگران من بود و شروع به حرف زدن کرد و پرسید فرزندم نزدیک سه ماه است که در اداره شما فرم پر کرده و شما گفته اید که او حتما مشغول به کار خواهد شد ولی با او تماس نگرفتید.

ناگهان رنگ پسرخاله ام پرید و سکوت کرد. و رئیس آن اداره گفت که شما مگر کار پیدا نکردید، این آقا که گفت شما کار پیدا کردید و مشغول به کار شدید. ناگهان پدرم برافروخته شد و به سمت پسر خاله ام نگاه تلخی کرد. او که فکر نمی کرد چنین صحنه ای برایش رخ دهد و با ما رو به رو شود.

شرمنده شد و بسیار بدحال، اما چه فایده که من برای همیشه فرصت کار خوب را از دست دادم و نتوانستم در آنجا کار کنم. او هم حرفی برای گفتن نداشت. آن لحظه دوست داشت زمین باز شود و ….

ای کاش انسانها می دانستند که روزی و زندگی هر کس در دست خدایش بوده و آنچه که خدا بخواهد همان می شود. چند روز بعد در کمال ناباوری برایم شغلی مناسب پیدا شد و من مشغول به کار شدم و روسیاهی برای زمستان ماند و او همچنان شرمنده من و خانواده من است.

نتیجه گیری: هر وقت خواستید سخنی بر زبان برانید ابتدا آن را مزه مزه کنید و بعد بگویید که در آینده ای نه چندان دور شرمنده کسی نشوید و از همه مهم تر این که شرمنده خدای خود نشوید. زندگی دیگران را خراب نکنید و نامه عملتان را سیاه که هر کاری انجام دهید نتیجه ان به خودتان باز خواهد گشت.

انشاء های پیشنهادی :
انشا در مورد لامپ
و
انشا در مورد لبخند مادر
و
انشا در مورد نامه ای به امام زمان (عج)

☑️ به پایان انشا درباره کوه به کوه نمی رسد ولی آدم به آدم می رسد رسیدیم. برای درج دیدگاه می توانید از بخش نظرات در انتهای همین مطلب استفاده نمایید.

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو