موزه و موزه داری در ایران حدود 50 سال عقب تر از دنیاست

منبع: همگردی

4

1402/2/13

21:09


ایسنا/ براساس آخرین خبر و گزارش های منتشر شده، موزه و موزه داری در ایران حدود 50 سال عقب تر از دنیاست.

کوروس سامانیان، دانشیار دانشگاه هنر که کتابی با عنوان «فلسفه موزه برای قرن بیست و یکم» را ترجمه کرده، درباره فلسفه موزه در ایران گفت: سهم تفکر و دانش در زندگی روزمره ما به اندازه ای که مسائل دیگر رشد کرده، جایگاهی پیدا نکرده است و همین موضوع آسیب هایی را به همراه داشته است. تکنولوژی سریع وارد کشور ما شد و به همان نسبت که در غرب موزه ها راه اندازی شدند، ایران نیز یکی از اولین کشورهای منطقه خاورمیانه بود که موزه را راه اندازی کرد.

او اضافه کرد: این اتفاق تداوم حیات نداشت، چون از لحاظ فکری تغذیه نمیشد. زمانی که موزه مادر در ایران راه اندازی شد، با حداکثر پتانسیل کشور، متخصصان باستان شناسی و معماری، این مدرسه فکری را برای کشور راه اندازی کردند، اما دانشجویان و دانش آموزان این مدرسه فکری به مرور محدود به محققین و متخصص هایی شدند که عموما از کشورهایی بودند که موزه ابتدا در آنجا شکل گرفته بود. البته معدود افرادی بودند که در کنار این متخصصان رشد کردند و منابع ارزشمندی را به جای گذاشتند. اگر هم به کتابخانه های موزه های کشور سر بزنید، می بینید که منابع مرجع حوزه های مرتبط هنری خصوصا موزه ایرانی نیستند، چون ما به اندازه رشته های دیگر، متخصصانی را تربیت نکرده ایم که تخصصشان فقط موزه باشد.

سامانیان افزود: زمانی که موزه ملی و پس از آن موزه های دیگر راه اندازی شد، سازمان میراث فرهنگی افراد متخصصی نداشت که این موزه ها را اداره کنند، بنابراین مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی متولی شد تا در دوره های کاردانی و کارشناسی موزه، افرادی را تربیت کند که امور مختلف موزه ها را به آنها واگذار کند. در آن سالها موفق بود و خیلی از افراد که امروز در بدنه موزه ها فعال هستند از همین جا فارغ التحصیلان هستند، اما اتفاقی که افتاد این بود که این سیستم آموزشی بیشتر از متون تخصصی حوزه های دیگر و اساتید رشته هایی چون باستان شناسی و معماری استفاده میکرد تا آنچه را در رشته های خود آموخته بود، به موزه ربط دهد. در این فرآیند آموزشی فقط دو واحد تخصصی موزه به نام «موزه داری 1» و «موزه داری 2» تدریس میشد و مابقی مباحث آموزشی معماری، باستان شناسی و مرمت بودند.

این پژوهشگر با طرح این پرسش که چرا در این سالها چنین اتفاقی رخ داده، گفت: مگر نگاه فرهنگی به جامعه نداشتیم! ما در دوره ای آنقدر در حوزه میراث فرهنگی، فرهنگ و هنر رشد داشتیم که به دنبال آن، رشد عظیمی در تعداد موزه های کشور داشتیم. امروز تعداد زیادی موزه داریم که هم در اختیار میراث فرهنگی و هم بخش خصوصی است. در واقع ما نگاه کمی داشتیم و کیفیت قربانی کمیت شد. اینکه ما به این اندازه موزه نیاز داشتیم یا داریم، یک مبحث است که خارج از بحث تخصصی این نشست است اما نکته اصلی این است که این تعداد موزه ای که در این سالها راه اندازی شده آیا به اندازه کافی تغذیه شده است؟

یعنی افرادی که این موزه ها را راه اندازی کردند، آیا با آن دانش اولیه و حداقل سواد اولیه راه اندازی موزه آشنا بودند یا خیر؟ یا آنهایی که می خواستند از این موزه ها استفاده کنند، فقط رفتن به یک دوره یا منطقه جغرافیایی خاص برایشان مهم بود یا کسانی بودند که برای زیست امروزشان می خواستند برنامه ریزی کنند؟

این دانشیار دانشگاه هنر پیرامون اینکه موزه و موزه داری در ایران حدود 50 سال عقب تر از دنیاست، افزود: زمانی که موزه ملی راه اندازی شد، شاید تعاریف متون تخصصی از موزه با تعریف امروز موزه متفاوت بود. در آن زمان تعریف موزه این بود که یک مکان فیزیکی است که آثار بجا مانده از تاریخ، فرهنگ و هنر گذشته را برای مطالعه، تحقیق و…در خود جای داده است.

سامانیان که در دومین نشست از سلسله نشست های تخصصی کتاب موزه درباره کتاب «فلسفه موزه برای قرن بیست و یکم» سخن میگفت، اظهار کرد: امروز در جوامعی که موزه راه اندازی کرده اند، این تعریف تغییر کرده است. در همین کتاب «فلسفه موزه برای قرن بیست و یکم» در یکی از مقاله ها این پرسش طرح شده که موزه ها چگونه می توانند در قرن 21 بازدید کننده ها را به خود بخوانند؟ این کتاب 50 یا 60 سال پیش نوشته شده و این پرسش در این بازه زمانی، یعنی برای جوامعی که موزه را راه اندازی کرده بودند، مشکل مخاطب وجود داشته و همین مسأله تعریف موزه و رویکردهای موزه ای را تغییر داد، یعنی مؤلفان این کتاب با مسائلی که ما امروز با آن به شدت روبرو هستیم، پنج دهه پیش درگیر بودند.

او ادامه داد: موزه لوور یکی از قدیمی ترین موزه های دنیاست و بازدید از این موزه جز افتخارات هر فردی است که وقتی به فرانسه می رود به همه بگوید که «لوور» را دیده است. «لوور» موزه بسیار مهمی در تاریخ تمدن بشر است، اما به نظر من از لحاظ علم موزه ای به شدت دچار مشکل است، چون در انتقال پیام به مخاطب دچار مشکل است؛ از دم در که وارد این موزه می شوید، بمباران اطلاعاتی می شوید، اما همه آنچه ارائه می شود، فرانسوی است مگر این موزه بین المللی نیست؟ یا تمام راهنماهای موزه مخاطب را به سمت «مونالیزا» می برند، آیا این از لحاظ تکنیکی درست است؟ چرا این اتفاقات می افتد، در حالی که این رویکرد با تعریف موزه در کتاب های تخصصی متفاوت است؟ چون «لوور» یک موزه مادر است، مانند موزه ملی ایران و سالها پیش بر مبنای یک تفکری شکل گرفته و الان تغییر دادن آن بسیار مشکل است.

سامانیان پیرامون اینکه موزه و موزه داری در ایران حدود 50 سال عقب تر از دنیاست، اضافه کرد: این نگاه و تفکر در موزه هایی که از پنج دهه پیش در دنیا راه اندازی شده است، وجود ندارد، چون نگاه به موزه دیگر یک فضای فیزیکی و محل قرارگیری اشیای تاریخی نیست. در واقع امروز معنای موزه این است که موزه جایی است برای دیدن آثار و میراث فرهنگی گذشته و برای زیست امروز.

این دانشیار دانشگاه هنر تاکید کرد: اگر بتوانیم به این سوال که موزه برای مخاطب امروز به چه دردی می خورد؟ پاسخ دهیم، موزه ها مخاطب پیدا می کنند، یعنی موزه ها دیگر از محلی برای مطالعه آثار زیست گذشتگان خارج می شود و به محلی برای زیست امروز انسان تبدیل خواهد شد.

مترجم کتاب «فلسفه موزه برای قرن بیست و یکم» سپس به بخش دیگری از محتوای این کتاب اشاره کرد و گفت: در یکی از مقالات این کتاب تصویری از کاریکاتوری وجود دارد و بچه ای را نشان می دهد که از خواهر بزرگتر خود می پرسد «امروز به شهربازی می رویم؟» و خواهر بزرگتر پاسخ می دهد «نه، مامان مجبورمون کرده که امروز به موزه برویم.» در این کتاب که 50 سال پیش نوشته شده، به این نکته اشاره شده که چنین پاسخی و استفاده از کلمه "مجبوریم" برای موزه رفتن، جای نگرانی دارد.

یعنی بچه ها موزه رفتن را به عنوان یک شکنجه می دیدند. آیا امروز همان نگاه ها در موزه ها وجود دارد و همان اتفاق می افتد؟ شما اگر به موزه «هانس کریستیان اندرسن» در دانمارک بروید، می بینید جایی است که بچه ها از محیط آن لذت می برند و دیگر این روایت صادق نخواهد بود. زمانی که موزه جای جذابی برای بچه ها شود، خودشان خانواده ها را مجبور می کنند به موزه بروند.

او پیرامون اینکه موزه و موزه داری در ایران حدود 50 سال عقب تر از دنیاست، ادامه داد: این اتفاق و دغدغه، از مجموعه دغدغه هایی بود که سالها در دنیا و اروپا وجود داشت و موجب چرخش در علم موزه و موزه داری شد. حالا چرا داستان ما متفاوت است؟ مگر ما هم جزئی از این هستی نیستیم، چرا ما از 50 سال پیش با این کشورها همراه نشدیم؟ مشکل از کجا بود؟ مشکل ما این بود که در هر حوزه ای به تربیت متخصص فکر و برای آن هزینه کردیم، اما در حوزه هایی بی توجهی کردیم و این بی توجهی به دلیل عدم شناخت از حوزه تخصصی بود.

یعنی فکر کردیم موزه دار فقط در حدی باید تربیت شود که بتواند راهنمای موزه باشد یا فوقش در بخش های کتابخانه کار کند، اما در دنیا اصلا چنین دیدگاهی درباره متخصصان موزه وجود ندارد. تا جایی که می بینیم کتابی با عنوان «نقاشی های ایرانی» منتشر می شود که نویسنده آن ایرانی نیست، بلکه نمایشگاه گردان بخش هنر اسلامی ایران در موزه بریتانیاست.

سامانیان سپس به نقش موزه داری در ایران اشاره کرد و گفت: برای پر کردن این فاصله 50 ساله ابتدا باید تعریفمان را از موزه داری اصلاح کنیم. نقش موزه دار را باید در موزه ها تغییر دهیم. موزه دار مسئول نمایش و راهنمای موزه نیست، بلکه مجتهد موزه است. در تمام دنیا موزه دار حاکم آثار و بخش موزه ای است و باستان شناس و مرمتگر باید به فرمان او تصمیم بگیرد. وقتی جایگاه و قدرت در اختیار موزه دار قرار گیرد آن وقت آثار موزه ای آن نمایشگاه مثل خانه دوم او می شود و اشیای موزه مانند بچه های او می شوند. با جان و دل برای موزه کار می کند و هر شش ماه هم یک گزارش پژوهشی تحویل می دهد یا برای هر اثر یک کتاب می نویسد، اما وقتی ما موزه دار را نمی بینیم و جایگاه پایینی برای او قائل هستیم، معلوم است که در خیلی از موزه ها انگیزه ای برای کار کردن نخواهند داشت.

او اضافه کرد: بیشتر کتاب ها، بولتن ها و کاتالوگ هایی که در موزه های دنیا نوشته می شود، کار موزه دارهای آنهاست. حالا ما سالها این جایگاه را تنزل دادیم و این تنزل موجب این شده که خود بچه های موزه هم ضعیف شوند و هیچ کتابی ننویسند، در حالی که در موزه گنجینه های زیادی دارند که هر موزه داری در دنیا آرزوی داشتن آنها را دارد.

این دانشیار دانشگاه هنر با بیان اینکه جایگاه موزه و موزه دار را ضعیف کردیم و از سویی انتظارمان هم از آنها کم شده و فکر می کنیم فقط معمار، باستان شناس و مرمتگر باید کارهای پژوهشی انجام دهند، افزود: در میراث فرهنگی نیز فقط این سه گروه تصمیم می گیرند. اگر بچه های موزه همچنان به تعداد کمی مانده و کار می کنند از روی عشق و علاقه شان است، در حالی که در این سالها حتی فرصت ادامه تحصیل هم برای آنها نبوده است.

البته موضوع دیگری هم به این ماجرا دامن زده است، موزه دارها نیز این جایگاه را پذیرفته اند و خودشان را تقویت نکرده اند. حدود دو سال است یک مجله علمی پژوهشی در حوزه موزه در کشور راه اندازی شده که سه چهار مقاله بیشتر از موزه دریافت نکردیم. نشریات تخصصی در موزه هم فقط یکی دوتاست که آن هم بیشتر پیرامون گزارش های بازدید از موزه است. بچه های موزه هم باید از روش تغییر روز دنیا الگوپذیری کنند و به جایگاه واقعی خودشان بازگردند. اگر این اتفاق بیفتد گام بزرگی در موزه و موزه داری برداشته می شود.

او سپس به جایگاه موزه در مجامع علمی و سیاسی اشاره کرد و گفت: این چنین نشست هایی به همت چند نفری که به این حوزه علاقه دارند و دغدغمند هستند برگزار می شود، وگرنه یک برنامه سیستمی و مدون نیست که میراث فرهنگی با آگاهی به تقویت موزه ها، آن را برنامه ریزی و برگزار کند؛ چرا که اگر به این آگاهی رسیده بود میدانست که موزه ها قدرت نرم هستند. کشورهای حاشیه خلیج فارس در سالهای اخیر به این آگاهی رسیده اند و برای راه اندازی موزه هزینه می کنند تا با این قدرت به اهداف خود برسند، کاری که ما باید با رایزنی در چندین مجامع علمی سیاسی بدست آوریم، اما در دنیا با راه اندازی یک موزه کارشان را انجام می دهند.

سامانیان افزود: خیلی زمان می برد تا به مسئولان تراز اول کشور بگوییم که از این ابزار می توانند به خوبی استفاده کنند و حتما که نباید ابزارهایی دیگری برای مجامع علمی و سیاسی داشته باشند. بهترین ابزار و حتی محتوای آن هم داریم، اما از آن بهره نمی بریم.

او با تاکید بر این که موزه به عنوان یک قدرت نرم می تواند جایگاه عظیمی را برای کشور ما رقم بزند، اظهار کرد: برای این کار باید مسلح شویم، یعنی اول باید به سمت تربیت موزه دارهای پژوهشگر برویم. این معضل در متون تخصصی را می توانیم با ارتقای جایگاه موزه و موزه داری در کشور و تبدیل آنها به پژوهشگر حل کنیم. در دنیا رویکرد برگزاری نمایشگاه ها در موزه ها نیز متفاوت است. نمایشگاهی مانند شاه عباس برگزار می شود و بعد از آن چندین و چند مقاله و کتاب چاپ می شود، اما در ایران بزرگترین اثر تاریخی را به نمایش گذاشتیم و یاد ندارم یک مقاله هم از آن نوشته شده باشد. شاید موزه کاتالوگ یا بروشوری چاپ کند، اما منظور از گفته های من این است یک جریانی ایجاد شود که متخصص جامعه شناسی، روانشناسی و یا معماری بتواند از آن بهره برداری کند.

سامانیان در بخش دیگری از صحبت هایش درباره ترجمه و تالیف متون تخصصی موزه گفت: برای جبران این فاصله 50 ساله دو راه وجود دارد؛ یا به سمت ترجمه برویم و یا به سمت تألیف. البته راه زیادی تا تألیف داریم و ابتدا باید مقدمات آن را فراهم کنیم. در حوزه موزه هنوز در جایگاهی نیستیم که به سمت تألیف برویم و باید ابتدا این فاصله را پر کنیم و داشته های خودمان را بروز کنیم.

او سپس توضیحاتی درباره حوزه تألیف کتاب های تخصصی موزه ارائه داد و گفت: باید دانش و اطلاعات موزه ای را تکمیل و آنها را ترجمه کنیم و در اختیار مخاطب قرار دهیم تا بتوانیم این فاصله علمی موزه و موزه داری را با دنیا کم کنیم. متخصصان باید خودشان را بروز کنند، ادبیات روز دنیا را دریافت کنند و بعد که از دانش روز آگاه شدند، به سمت تألیف بروند که بهتر است بگوییم به سمت گردآوری اطلاعات و حوزه های تألیف و البته بر مبنای نیازهای کشور و منطقه تألیف کنیم. اگر متخصصان ما این فرآیند را دنبال کنند نه تنها کمکی به کشور کرده اند، بلکه در شکل گیری و تکمیل دانش موزه در دنیا نقش خواهند داشت.

این مترجم افزود: دانش موزه مانند دیگر رشته ها چارچوب های خاصی ندارد، یک رشته چند وجهی است که در هر منطقه کشور ضرورت های خودش را نیاز دارد. من فکر می کنم در طول این سالهایی که گذشت و بویژه سال گذشته که سال خاصی برای کشور ما بود، موزه ها می توانند نقش بزرگی را برای یک فهم جمعی و درک متقابل بین مردم ایفا کنند. در طول این سالها گفت و گو در جامعه ما حذف شده و دیگر جایی مانند قهوه خانه ها آن قدر در زندگی مردم پررنگ نیستند، اما یکی از جاهایی که امکان شکل گیری گفت و گو در آن وجود دارد، موزه است.

همچنین در بحث متون تخصصی و مسأله ترجمه به واژه های تخصصی دقت کنیم. نمونه بارز آن ترجمه شعار 2020 موزه ها بود که به چندین شکل ترجمه شد. این چند مورد را وقتی کنار چیزی که من از معنی شعار برداشت کرده بودم، می گذاشتم خیلی با هم فاصله داشت. باید در ایران یک هسته واژه گزینی در حوزه میراث فرهنگی و موزه داشته باشیم تا واژه مناسبی برای متون ترجمه استفاده شود.

مریم الماسی، یکی از دیگر مترجمان کتاب «فلسفه موزه برای قرن بیست و یکم» در ادامه این نشست که در موزه ملی ایران برگزار شد، توضیحاتی را درباره این کتاب داد و گفت: این کتاب مجموعه ای از مقالاتی است که در یک دوره زمانی یکسان و جغرافیای یکسان نوشته نشده است. آنچه مطرح شده این است که هنوز در ترجمه کارهای زیادی داریم و فاصله زیادی تا پر کردن این خلاء داریم و باید این فاصله پر شود تا به تألیف و گردآوری برسیم.

مهران نوروزی، در مقام کارشناس و مجری این نشست در ادامه، بحث را به سمت توضیحات بیشتر درباره این کتاب برد و تاکید کرد که این کتاب درباره فلسفه موزه است و از این حیث با مابقی متون تخصصی فارسی متفاوت است.

نوروزی بیان کرد: این کتاب سال 2006 توسط «آلتا میرا» گردآوری شده و سال 1398 به زبان فارسی منتشر شده است. مجموعه مقالات این کتاب نوشته «هیو جنویز» است که نتیجه پرسشی است که از 23 نفر درباره فلسفه موزه در نیمه اول قرن بیست و یکم پرسید. در این کتاب مقاله های این 23 نفر گردآوری شده است. نگاهی که در این کتاب به فلسفه موزه وجود دارد، تحت تاثیر یک مکتب خاص نیست و با اینکه بیشتر نویسنده های مقالات آمریکایی هستند، نگاه مکتب آمریکایی موزه شناسی در آن غالب نیست.

او افزود: خواندن این 23 مقاله این پرسش را مطرح می کند که چقدر ما به فلسفه موزه در ایران توجه نکرده ایم و چقدر توجه به این موضوع می تواند این فاصله 50 ساله ما با دنیا را کم کند. در واقع فلسفه یکی از ابعاد خاموش موزه در جامعه ماست.

در ادامه این نشست نیز پرسش هایی از سوی نوروزی و حاضران مطرح شد که کوروس سامانیان به آنها پاسخ داد.

سامانیان در پاسخ به سوال فلسفیدن و فکر کردن در حوزه موزه چه پیش نیازها و ملاحظاتی میخواهد؟ گفت: موزه نهادی بوده که باید در خدمت آحاد جامعه باشد و جزئی از ارگان های جامعه تلقی شود، بنابراین دیدگاه و نظرات تک تک آحاد مردم در شکل دهی و رشد این رشته موثر است.

این پژوهشگر همچنین درباره اینکه در کنار بحث فلسفی و حوزه نظری، چه راهکارهایی باید برای وضع فعلی موزه ها ارائه شود، توضیح داد: این پرسش بزرگی است که پاسخ مشخصی برای آن نداریم، اما چیزی که خودم به آن رسیدم این است که همه ما باید سعی کنیم آگاهی را در اطراف خودمان افزایش دهیم و سیاستمداران بهتری انتخاب کنیم، سیاستمدارانی که سیاست فرهنگی را در اولویت خود قرار دهند. دوم اینکه هر کدام از ما آنچه را در توان و حیطه دانشمان است برای این حوزه انجام دهیم.

البته اولویت های متفاوتی امروز وجود دارد و سهم دانش در سالهای اخیر کاهش پیدا کرده و خیلی از افراد تحصیل دانشگاهی برایشان اولویت نیست و در 15 سال اخیر تعداد ورودی های پسر به دانشگاه ها و خصوصا رشته های فرهنگی به شدت کم شده است.

موزه و موزه داری در ایران حدود 50 سال عقب تر از دنیاست

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو