شعر در مورد روحیه دادن؛ 20 شعر انگیزشی برای تقویت روحیه

منبع: روزانه

4

1402/5/14

09:44


خواندن اشعار انگیزشی جان تازه ای به روحیه شما می دهد. به همین جهت در این بخش 20 شعر در مورد روحیه دادن برای تقویت روحیه را از شاعران معروف ایرانی آماده کرده ایم. اشعار انگیزشی زیبا من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن من ندیدم بیدی سایه اش را بفروشد به زمین رایگان […]

خواندن اشعار انگیزشی جان تازه ای به روحیه شما می دهد. به همین جهت در این بخش 20 شعر در مورد روحیه دادن برای تقویت روحیه را از شاعران معروف ایرانی آماده کرده ایم.

اشعار انگیزشی زیبا

شعر در مورد روحیه دادن؛ 20 شعر انگیزشی برای تقویت روحیه

من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن

من ندیدم بیدی سایه اش را بفروشد به زمین

رایگان می بخشد نارون شاخه ی خود را به کلاغ

هر کجا برگی هست شور من می شکفد

مثل یک گلدان می دهم گوش به موسیقی روییدن

سهراب سپهری

اگر دانی که دنیا غم نیرزد

بروی دوستان خوشباش و خرم

غنیمت دان اگر دانی که هر روز

ز عمر مانده روزی می شود کم

سعدی شیرازی

نه تو می مانی و نه اندوه ،

و نه هیچ یک از مردم این آبادی!

به حباب نگران لب یک رود قسم،

و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت،

غصه هم می گذرد،!

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند،

لحظه ها عریانند . به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز

سهراب سپهری

مطلب مشابه: اشعار انگیزشی + مجموعه شعر انگیزشی از شاعران بزرگ و معروف ایرانی

همچو عطار از جهان فارغ شده

سر نهاده در بیابان می‌زیم

عطار نیشابوری

به رنج اندر است ای خردمند گنج

نیابد کسی گنج نابرده رنج

فردوسی

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

حافظ شیرازی

شعر در مورد روحیه دادن

ماییم که از باده ي بی‌جام خوشیم

هر صبح منوریم و هر شام خوشیم

گویند سرانجام ندارید شما

ماییم که بی‌هیچ سرانجام خوشیم

مولوی

غمناکم و از کوی تو با غم نروم

جز شاد و امیدوار و خرم ندوم

از درگه همچون تو کریمی هرگز

نومید کسی نرفت و من هم نروم

ابوسعید ابوالخیر

مطلب مشابه: شعر روز خوب؛ اشعار زیبا درباره روزهای خوب و زیبا

اگر دانی که دنیا غم نیرزد

بروی دوستان خوشباش و خرم

غنیمت دان اگر دانی که هر روز

ز عمر مانده روزی می شود کم

منه دل بر سرای عمر سعدی

که بنیادش نه بنیادیست محکم

برو شادی کن ای یار دل افروز

چو خاکت می خورد چندین مخور غم

تو مرا می فهمی

من تو را می خواهم

و همین ساده ترین قصه‌ یک انسان است

تو مرا می‌خوانی

من تو را ناب‌ ترین شعر زمان می‌دانم و

تو هم می دانی تا ابد در دل من می مانی

زندگی باور می خواهد آن هم از جنس امید

که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد

یک امید از ته قلبت به تو گوید

که خدا هست هنوز …

در کتاب چار فصل زندگی

صفحه ها پشت سرِ هم می روند

هر یک از این صفحه ها، یک لحظه اند

لحظه ها با شادی و غم می روند…

گریه، دل را آبیاری می کند

خنده، یعنی این که دل ها زنده است …

زندگی، ترکیب شادی با غم است

دوست می دارم من این پیوند را

گر چه می گویند: شادی بهتر است

دوست دارم گریه با لبخند را

قیصر امین پور

شعر انگیزشی کوتاه برای تقویت روحیه

نه تو می مانی،
نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند

کیوان شاهبداغی

مطلب مشابه: شعر آرامش؛ گلچین زیباترین اشعار خاص آرامش دهنده

زندگی زیباست ای زیبا پسند
زنده اندیشان به زیبایی رسند

آن قدر زیباست این بی بازگشت
کز برایش می توان از جان گذشت

همچون باران باشیم

رنج جدا شدن از آسمان را

در سبز کردن زندگی جبران کنیم

به هنگام سختی مشو نا امید

که ابر سیه بارد آب سفید

نظامی

شب نمی ماند این چنین تیره
بعد از او نوبت سحرگاه است

پشت این ابرهای تیره و تار
جنگلی از ستاره و ماه است

به جهان باید این چنین نگریست
گاه دلگیر و گاه دلخواه است

شاد باید که بگذریم از او
و نگویم عمر کوتاه است

مطلب مشابه: متن شروع روز خوب با گلچین متن های انگیزشی آغاز روز زیبا

وحشی سبب دوری و این قسم سخنها

آن نیست که ما هم نشنیدیم، شنیدیم

وحشی بافقی

بخت از آن کسی ست
که به کشتی برود و به دریا بزند

دل به امواج خطر بسپارد
و بخواهد چیزی را کشف کند

خداوندا در توفیق بگشای

نظامی را ره تحقیق بنمای

دلی ده کو یقینت را بشاید

زبانی کافرینت را سراید

مده ناخوب را بر خاطرم راه

بدار از ناپسندم دست کوتاه

درونم را به نور خود برافروز

زبانم را ثنای خود در آموز

نظامی

مطلب مشابه: جملات انگیزشی اول صبح و متن های شروع یک روز پر انرژی

اشعار انگیزشی سعدی در مورد زندگی

هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد

بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد

سعدی

سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست

در میان این و آن، فرصت شمار امروز را

سعدی

شادی بطلب که حاصل عمر دمی است

هر ذره خاک کیقبادی و جمی است

احوال جهان و اصل این عمر که هست

خوابی و خیالی و فریبی و دمیست

شعر انرژی مثبت از سعدی

به هوش بودم از اول

که دل به کس نسپارم

شمایل تو بدیدم

نه عقل ماند و نه هوشم

سعدی

تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی

تا شب نرود صبح پدیدار نباشد

سعدی

گر هیچ نشانه نیست اندر وادی
بسیار امیدهاست در نومیدی
ای دل مبر امید که در روضه ی جان
خرما دهی، ار نیز درخت بیدی

مولوی

مطلب مشابه: جملات شروع هفته + شعر و متن های زیبا برای شنبه روز آغاز هفته

اشعار انگیزشی مولانا

گر شاخه‌ها دارد تری

ور سرو دارد سروری

ور گل کند صد دلبری

اي جان، تو چیزی دیگری…

اي در دل من، میل و تمنا، همه ی تو!

وندر سر من، مایه سودا، همه ی تو!

هر چند به روزگار در می‌نگرم

امروز همه ی تویی و فردا همه ی تو

ﺍﯼ ﺩﻝ ﺍﮔﺮﺕ ﻃﺎﻗﺖ ﻏﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﻭ

ﺁﻭﺍﺭﻩٔ ﻋﺸﻖ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﮐﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﻭ

ﺍﯼ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﺑﯿﺎ ﺍﮔﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪ

ﻭﺭ ﻣﯽ‌ﺗﺮﺳﯽ ﮐﺎﺭ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﻭ

عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر

آب حیاتست عشق در دل و جانش پذیر

هرگز دل عشاق به فرمان کسی نیست

بیچاره‌تر از عاشق بیصبر کجاست

کاین عشق گرفتاری بی‌هیچ دواست

درمان غم عشق نه صبر و نه ریاست

در عشق حقیقی نه وفا و نه جفاست

در نگنجد عشق در گفت و شنید

عشق دریاییست قعرش ناپدید

تو مرجانی

اگرقلبم صدف باشد

میان آن تو پنهانی

اشعار مولانا درباره عشق و زندگی

خواهم که به عشق تو ز جان برخیزم

وز بهر تو از هردو جهان برخیزم

خورشید تو خواهم که بیاران برسد

چون ابر ز پیش تو از ان برخیزم

درد ما را در جهان درمان مبادا بی شما

مرگ بادا بی شما و جان مبادا بی شما

سینه هاي‌ عاشقان جز از شما روشن مباد

گلبن جان هاي‌ ما خندان مبادا بی شما

بشنو از ایمان که میگوید به آواز بلند

با دو زلف کافرت کایمان مبادا بی شما

عقل پادشاه نهان و آسمان چون چتر او

تاج و تخت و چتر این پادشاه مبادا بی شما

عشق را دیدم میان عاشقان ساقی شده

جان ما را دیدن ایشان مبادا بی شما

جان هاي‌ مرده را اي چون دم عیسی شما

ملک مصر و یوسف کنعان مبادا بی شما

چون به نقد عشق شمس الدین تبریزی خوشم

رخ چو زر کردم بگفتم کان مبادا بی شما

زندگی زیباست، تماشاییست!

چرا زیبا نمی بینیم؟

مگر دنیا چه کم دارد؟

ببین این آسمان آبی ست

ببین دنیای ما آکنده از پاکی ست

و خوبی تا ابد پاینده می ماند

تو باور کن

همین کافی ست …!

اگر دانی که دنیا غم نیرزد

بروی دوستان خوشباش و خرم

غنیمت دان اگر دانی که هر روز

ز عمر مانده روزی می شود کم

اشعار عارفانه ی مولانا

ای زندگی، تن و توانم همه تو

جانی و دلی، ای دل و جانم همه تو

تو هستی من شدی، از آنی همه من

من نیست شدم در تو، از آنم همه تو

بشنو این نی چون شکایت میکند

از جداییها حکایت می کند

اي بـی‌خبــر بکــوش کـه صاحب خبــر شوی

تــا راهــــرو نباشی کـی راهـبـر شـوی

در مکتب حقایق پیش ادیـب عشـق

هان اي پسر بکـــوش که روزی پدر شوی

دست از مس وجود چو مردان ره بشوی

تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی…

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند

بی عشق نشاط و طرب افزون نشود

بی عشق وجود خوب و موزون نشود

صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد

بی جنبش عشق در مکنون نشود

گر شرم همی از ان و این باید داشت

پس عیب کسان زیر زمین باید داشت

ور آینه وار نیک و بد بنمائی

چون آینه روی آهنین باید داشت

من پیر فنا بدم جوانم کردی

من مرده بدم ز زندگانم کردی

می ترسیدم که گم شوم در ره تو

اکنون نشوم گم که نشانم کردی

یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی

شاگرد که بودی که چنین استادی

خوبی و کرم را چو نکو بنیادی

اي دنیا را ز تو هزار آزادی

از آتش عشق در جهان گرمیها

وز شیر جفاش در وفا نرمیها

زانماه که خورشید از او شرمنده‌ست

بی شرم بود مرد چه بی شرمیها

بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی شود

داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود

دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو

گوش طرب به دست تو بی‌تو به سر نمی شود

جان ز تو جوش میکند دل ز تو نوش میکند

عقل خروش میکند بی‌تو به سر نمیشود

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو