متن نوستالژی؛ جملات ادبی بلند درباره قدیمی و خاطرات خوب

منبع: روزانه

3

1402/7/23

12:57


در این مطلب متن نوستالژی زیبا و جملات ادبی بلند درباره خاطرات قدیم و زمان های دور را گردآوری کرده ایم. جملات خاطرات قدیمی و متن نوستالژی زیبا بچه که بودم همیشه دلم میخواست دوچرخه داشته باشمچون عاشق دوچرخه سواری بودموقتی می دیدم یکی دوچرخه داره، خیلی ناراحت می شدم ، چون منم دلم میخواست […]

در این مطلب متن نوستالژی زیبا و جملات ادبی بلند درباره خاطرات قدیم و زمان های دور را گردآوری کرده ایم.

جملات خاطرات قدیمی و متن نوستالژی زیبا

متن نوستالژی؛ جملات ادبی بلند درباره قدیمی و خاطرات خوب

بچه که بودم همیشه دلم میخواست دوچرخه داشته باشم
چون عاشق دوچرخه سواری بودم
وقتی می دیدم یکی دوچرخه داره، خیلی ناراحت می شدم ، چون منم دلم میخواست یکی از اون دوچرخه ها داشته باشم، یه دوچرخه که مال خودم باشه، کسی ازم نگیرتش، یه دوچرخه که برم توی کوچه و خیابون دور بزنم!
بزرگتر که شدم، آرزوهام هم بزرگتر شد
مسیر زندگی ناهموارتر شد
آنقدر بین رسیدن و نرسیدن ها قرار گرفتم
که دیگه برای داشتن دوچرخه حسرت نمی خوردم …

بگذار برگردم
همانجا که
دلم را جا گذاشتم
بروم دلم را
از کنارچرخ خیاطی مارشال مادر م بردارم
آفتاب بیداد می کند
بگذار برگردم
سایه ام را از کنار سرو قامت پدرم بردارم
دستم کنار باغچه ریحان مادرم جا مانده است
بگذار برگردم دست و عطر زندگی را از آن باغچه دلگشا بردارم بگذار برگردم
همان جا که دلم را جا گذاشتم
همان جایی
که پدرم می گفت دختر معنی نمی دهد اینهمه بخندد
بگذار برگردم بروم آخرین قهقه های بلند زندگیم را بردارم
بگذار برگردم همانجا که د…

متن نسرین بهجتی

مطلب مشابه: متن درباره گذشته تلخ؛ 30 جمله سنگین درباره خاطرات گذشته و بد

متن نوستالژی؛ جملات ادبی بلند درباره قدیمی و خاطرات خوب

خدایا ما را به خوشی های معمولی زندگبمان برگردان آنقدر معمولی که فقط حال دلمان خوب شود مادر بزرگ با چارقد سپید و پیراهن گل گلی زیبایش بدون سمعک با آرامش خاطر سریال سالهای دور از خانه را نگاه کند مابینش برای اوشین دل بسوزاند و مادر شوهر بدجنس اوشین را سینه زنان از شب اول قبر بترساند و ما با لبخند به او بگوییم مادر جان این فقط فیلم است اینقدر حرص و غصه نخور
خدایا ما را به شادی های کوچکمان برگردان به خانه کوچک قسطی مان که خوشی اش نقد بود ما را برگرد…

متن نسرین بهجتی

ایستگاه به ایستگاه منتظرم
و تو سوار بر قطار
هیچگاه پیاده نمی شوی،
خاطراتِ کودکی !!

آرمان پرناک..

مطلب مشابه: متن در مورد خاطرات خوب و جملات درباره خاطره های زندگی

چهل سالت شده:
یه روز وقتی پشت چراغ قرمز داری به یک دختر گل فروش لبخند میزنی و پسربچه ها رو از شستن شیشه ماشینت منع می کنی

یه عطر آشنا…
یه نگاه از دور…
یه لبخند شبیه به…!

یکهو با رایحه همون عطر مثل کپسول زمان پرتاب میشی به چند سال قبل!
دقیقا میفتی تو همون نقطه ای از زمان که ازش فرار کرده بودی!
همون دقیقه،
همون ثانیه…!
شونه هات یخ می کنه و خنده رو لبات میماسه!

یهو تو میمونی و ثانیه شمار چاراه و شجریان که از رادیو میخونه،

متن ارس آرامی

متن نوستالژی؛ جملات ادبی بلند درباره قدیمی و خاطرات خوب

آنه ! تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت ، وقتی روشنی چشمهایت ، در پشت پرده های مه آلود اندوه ، پنهان بود. با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات ، از تنهایی معصومانه دستهایت ، آیا می دانی که در هجوم دردها و غم هایت ، و در گیر و دار ملال آور دوران زنگی ات ، حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود ؟ آنه ! اکنون آمده ام تا دستهایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری ، در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی ، و آینک آنه ! شکفتن و سبز شدن در انتظار تو…

مطلب مشابه: متن خانه قدیمی و اشعار زیبای نوستالژی خاطرات خانه پدری

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو