فیلم Five Nights at Freddy’s اثری ترسناک و هیجانانگیز میباشد که در حقیقت از یک بازی ویدیویی با همین نام اقتباس شده است.
Five Nights at Freddy’s از همان ابتدا با اصرار و شور و شوق طرفداران پروپاقرص بازی ویدیویی این مجموعه در دستور ساخت قرار گرفت. بنا شد تا یک ورژن سینمایی از این بازی ویدیویی ساخته شود تا اشتیاق طرفداران را سیراب کند.
عمده نظرات درباره فیلم Five Nights at Freddy’s به دو دسته تقسیم میشوند، گروهی بسیار آن را دوست داشتهاند که عمدتا از طرفداران بازی ویدیویی آن هستند و عدهای نیز ابدا آن را دوست نداشتهاند که این عده تجربه بازی را نداشتهاند.
به عنوان شخصی که تجربه نه چندان جدی و به شکل تفننی از بازی ویدیویی Five Nights at Freddy’s را داشتهام، میتوانم بگویم که این عنوان در بخش بازی ویدیویی جلوتر از بخش سینمایی خود است.
اما از مقایسه بین نسخه سینمایی و بازی ویدیویی این عنوان که بگذریم، قصد داریم تا خود فیلم Five Nights at Freddy’s را بررسی کنیم.
Five Nights at Freddy’s قصه شخصی به نام مایک را دنبال میکند. مایک که پدر و مادر خود را از دست داده است و حضانت خواهر کوچکتر خود یعنی اَبی را بر عهده دارد، زندگی چندان آسانی ندارد. او در اکثر مشاغل خود با مشکلی مواجه شده و یا خود مشکلی را ایجاد کرده است که همین امر باعث شده تا شغل خود را هر باره از دست بدهد.
در سمت دیگر مایک یک خاله دارد که قصد دارد تا حضانت اَبی را از مایک بگیرد. این عوامل باعث شده تا مایک به طور جدی به دنبال یک شغل باشد. شغلی که به او پیشنهاد میشود یک شبکاری است و مایک ابتدا آن را قبول نمیکند اما هنگامی که چاره دیگری نمیبیند، آن را میپذیرد.
مهمترین کاری که Five Nights at Freddy’s انجام میدهد تعریف یک قصه هر چند ساده و یک خطی، برای رساندن شخصیت اول خود به جایگاهی است که بتواند قصه اصلی را از آنجا آغاز کند. فیلم موفق است تا با یک زمینهچینی کلی مایک را به پیتزا فروشی فردی وصل کند. یک قصه معین که مختص به شرایط برادر و خواهری است که با مشکلات معین خود دست و پنجه نرم میکنند.
اما فیلمنامه فیلم به همین موضوع و مشکلات معیشتی و حضانت مایک و اَبی ختم نمیشود. فیلم رفته رفته ما را با رویاهای مایک درگیر میکند. مایک مدام یک رویای تکراری را میبیند. رویایی که مربوط به اتفاقی است که در کودکی او رخ داده است و در آن برادر کوچکتر او یعنی گرت دزدیده میشود و مایک موفق به نجات او و یا دیدن چهره سارق نمیشود. حال همین رویای مایک و قصه گذشته او با برادرش گرت، به ارتباط حال حاضر او با خواهر اَبی و البته خود مکان پیتزا فروشی فردی پیوند میخورد.
Five Nights at Freddy’s میتواند بین شخصیت اصلی خود و مکان مهم فیلم یعنی پیتزا فروشی، نوعی ارتباط بسازد. این ارتباط بین شخصیت با مکان به ساخته شدن فضا منجر میشود تا مخاطب بتواند کاملا فضای فردی و رباتهای در آن را حس کند.
تمام توضیحات گفته شده تا به اینجا و تمام اتفاقات فیلمنامه و قصه و رویاهای مایک همگی در خدمت همین فضاسازی و ایجاد نوعی کشش بین شخصیت و مکان اتفاق افتادهاند. تمام موارد گفته شده از نکات مثبت و قوت فیلم Five Nights at Freddy’s بوده که آثار ترسناک دیگر به شکل جدی میتوانند به آن توجه کنند. اما با این حال باید گفت تلاشهای انجام شده گرچه خوب و مثبت است اما کافی نیست.
در یک کلام باید گفت فیلم Five Nights at Freddy’s کم دارد. فیلم از قصهای استفاده میکند تا پیوند بین مایک و گرت و اَبی را با پیتزا فروشی برقرار کند. اما این قصه بسیار ساده و بدون اتفاق است. از جایی کلیت موضوع برای مخاطب قابل حدس بوده و رویاهای مایک نیز تکراری میشوند. در واقع مسیر بین نقطه شروع و پایان قصه در Five Nights at Freddy’s بسیار کم شاخ و برگ و بدون پرداخت است و بیشتر از آنکه روی کاغذ آمده و یا اجرا شده باشد، تنها در ذهن کارگردان شکل گرفته است. رابطه بین مایک و اَبی نیز تا حدی همین مشکل مشابه را دارد.
جدای از مایک و اَبی که همچنان حداقل دغدغه و تعین دو شخصیت را دارند، رباتها و یا کودکان کشته شده در فردی اما این ویژگی را نیز ندارند. فیلم در ساخت آنها موفق نیست و صرفا آنها به عنوان المان هیجان در فیلم حضور داشته و هیچگونه تعینی ندارند. این اتفاق حتی درباره پدر ونسا که مسئول ناپدید شدن کودکان است نیز وجود ندارد. از سمت دیگر خود شخصبت ونسا نیز در فیلم بسیار رهاشده بنظر میرسد و تنها وجود دارد تا مایک را به پدرش وصل کند. او نیز شخصیتی شکل نگرفته و فانتزی در فیلم است. در نتیجه علیرغم آنکه فیلم ارتباط بین مایک با مکان را میتواند بسازد، اما موفق به ساخت هیچگونه ارتباطی بین مایک و یا اَبی با رباتها نیست.
این اتفاق باعث افت فیلم در یک سوم پایانی خود میشود. تا جایی که هنوز مشغول تماشای کشمکشهای درونی و بیرونی مایک هستیم، فیلم میتواند خود را جلو ببرد. اما هر چه با رباتها بیشتر درگیر میشویم فیلم دچار افت میشود و حتی در تولید هیجان نیز موفق نبوده و نزدیک به نسخه بازی ویدیویی خود نمیشود.
در پایان باید گفت فیلم Five Nights at Freddy’s نه آن شاهکاری است که برخی از طرفداران بازیها آن را توصیف میکنند، و نه آنقدر بد و بیارزش است که دیگران میگویند.
Five Nights at Freddy’s اثری تماما متوسط است که در برخی قسمتها عملکرد خوبی داشته و در برخی موارد نیز ضعیف و یا کمجان عمل کرده است. اما چرا ضعف آن بسیار به چشم میآید؟ به این دلیل که ضعفهای آن مربوط به مهمترین موارد فیلم است که باعث پایین کشیدن آن میشود.
حال عدهای از طرفداران اعتقاد دارند که برای لذت بردن از فیلم باید حتما ابتدا تجربه بازی داشته باشید. اما سوال اینجاست که آیا یک اثر سینمایی باید تا این حد وابسته به محل اقتباس خود باشد؟ یا باید مستقلا مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد؟
به طور قطع یک اثر اقتباس شده سینمایی چه از یک بازی ویدیویی باشد چه از یک داستان کوتاه و یا یک رمان بلند، باید بتواند مستقلا بر روی پای خود ایستاده و از آغاز تا پایان تمام مخاطبین خود را درگیر کند.