داستان پرواز روباه + نقاشی

داستان پرواز روباه + نقاشی


منبع: مینویسم

4

1402/10/25

10:36


داستان ها همیشه چیزهای زیادی را به ما یاد می دهند و نکات آموزنده بسیاری را نیز در درون خود دارند. داستان پرواز روباره یکی از آن داستان هایی است که هم برای کودکان و هم بزرگسالان مناسب است چون نکات اخلاقی زیادی در درون خود برای یادگیری دارد.

داستان پرواز روباه + نقاشی

داستان پرواز روباه یکی از داستان های زیبایی است. از این داستان چیزهای زیادی را می توان آموخت و یاد گرفت. در ادامه می خواهیم داستان پرواز روباه را به همراه نقاشی و همچنین خلاصه آن بخوانیم.

داستان پرواز روباه

در روزگاران قدیم روباه به همراه دارکوب و کلاغ تصمیم گرفتند که با هواپیما از بخارا به سمرقند بروند. آنها به محض اینکه رد هواپیما نشستند همه چیز را به شوخی و مسخره بازی گرفته بودند. در ادامه این شوخی ها تصمیم گرفتند کمی سر به سر مهماندار بگذارند.

در ابتدا کلاغ شروع کرد و اولین دکمه ای که در بالای سرش بود را فشار داد و چند ثانیه بعد مهماندار حاضر شد و گفت جناب کلاغ امری داشتید در خدمت هستم؟

کلاغ گفت نه جانم کاری نداشتم می خواستم این دکمه ها امتحان کنم تا ببینم درست کار می کند یا نه.

سپس همگی خندیدند، مهماندار نیز با روی خوش از پیش آنها رفت.

چند لحظه بعد دارکوب دکمه ای دیگر را فشار دارد و دوباره مهماندار مهربان پیش آنها آمد و گفت جناب دارکوب کاری داشتید؟

دارکوب هم چهره ای مغرورانه به خود گرفته بود و رو به مهماندار گفت نه خیر جانم کاری نیست. آنگاه سه نفری بلند خندیدند که هواپیما به لرزه افتاد و تکان عجیبی خورد.

اینبار روباه زنگ بالای سرش را که برای حضور مهماندار بود فشار داد. همین که مهماندار آمد و به آنها گفت: جناب روباه امری داشتند؟ روباه گفت نه می خواستیم تو را سرکار بگذاریم البته ببخشید شوخی تکراری بود.

سپس هر سه تایی شان بلند خندیدند جوری که همه هواپیما با صدای خنده آنها پر شده بود.

مهماندار اینبار خیلی عصبانی شده بود و گفت من را سرکار میگذاری می دانم چه بلایی به سرت بیاورم. روباه گفت مثلا چه بلایی می خواهی به سرم بیاوری؟

مهماندار رفت و روباه را از سرجایش بلند کرد و تا سمت در هواپیما او را کشاند. روباه گفت می دانم تو هم شوخی می کنی.

مهماندار الان می فهمی من شوخی دارم یا نه؟ سپس قفل در را باز کرد و گفت حالا دیدی شوخی نمی کنم؟

روباه که بسیار ترسیده بود گفت آخه چرا با من اینکار را می کنی؟ مگر فقط من با تو شوخی کردم چرا با آنها این کار را نکردی و فقط از دست من عصبانی شدی؟

مهماندار گفت دقیقا مسئله همین است که تو اصلا درک نداری و متوجه چیزی نمی شوی. آنها پرنده هستند و قانون پرواز است که به پرنده ها احترام بگذارد.

روباه گفت ولی من فقط شوخی کردم.

مهماندار گفت تو اشتباه کردی که شوخی کردی. مگر هواپیما و آسمان جای شوخی کردن است؟ سپس روباه را با بی رحمی کامل از هواپیما به پایین پرت کرد.

روباه هم از خوش شانسی روی یک مرغداری افتاد و خودش را هم حسابی سیر کرد و از آنجا رفت.

اما این داستان نتیجه اخلاقی مهمی داشت:

اگر پرواز بلد نیستی در هواپیما مثل آدم بشین. (شوخی کردن هم مکان و موقعیت مناسب خودش را دارد.)

با هر کسی نباید شوخی کرد ممکن است که کلی به ضرر شما تمام شود.

کبوتر با کبوتر باز با باز یعنی هر کسی با هم جنس خودش باید نشست و برخواست کند و شوخی کند.

نقاشی داستان پرواز روباه

داستان پرواز روباه

داستان پرواز روباه

خلاصه داستان پرواز روباه

اگر بخواهیم به طور کاملا خلاصه داستان پرواز روباره را شرح بدهیم اینگونه است که روزی کلاغ، دارکوب و روباه سوار هواپیما می شوند و همه چیر در اطراف خود را مسخره می کنند و می خندند و برای سرگرمی بیشتر مهماندار را سرکار می گذارند و با به صدا در آوردن زنگ هی او را احضار می کنند.

زمانی که نوبت روباه می شود مهماندار عصبی می شود و او را از هواپیما به پایین پرت می کند و به او می گوید تو که پرواز بلد نیستی چرا در هواپیما شوخی می کنی؟

این داستان به ما یاد داد که اولا شوخی زیادی واقعا بی ادبیه دوما قبل از شوخی کردن باید مکان و زمان مناسب آن را در نظر داشته باشیم.

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو