شاید در جریان باشید که پرفروش شدن و سرو صدا کردن یک کتاب در ایران بسیار غیر قابل پیش بینی است و اکثرا نویسندگانی که کتابشان پرفروش شده اند به هیچ نمیتوانسته اند این اتفاق را پیش بینی کنند. حتا این اتفاق وقتی جالب تر میشود که یک کتاب از بین خیل عظیم کتابهای حدیث نفس هم جایزه ببرد و هم پرفروش شود. اینجا ایران است و مخاطبان کتاب آن نیز غیرقابل پیش بینی هستند. در ادامه با نگاهی به رمان پاییز فصل آخر سال است اثر نسیم مرعشی با نت نوشت همراه باشید.
حال به این نکته میپردازیم که چرا پاییز فصل آخر سال است با اقبال اینچنینی روبرو شده است. به نظر میرسد علاوه بر نثر کتاب که نثری بسیار روان و بی آلایش است و علی رغم اینکه این نثر روان طرفداران و مخالفان خاص خود را داراست که در این مقال نمیگنجد، این موضوع داستان است که برای مخاطب امروزی که به یقین اکثر آنها متولدین دههی ۵۰،۶۰ و ۷۰ هستند بسیار ملموس و باور پذیر است.
ما نمیتوانیم منکر این بشویم که وقتی داستانی را میخوانیم، در جایی، خطی و حتی جملهای دنبال بیان حال خود میگردیم و وقتی آن را پیدا میکنیم شاید چند بار آن را از رو میخوانیم، به آن فکر میکنیم و یا حتی از آن عکس میگیریم و در شبکهی اجتماعی خود میگذاریم.
نویسنده این کتاب، نسیم مرعشی همانطور که میدانیم متولد دههی پر تنش ۶۰ است و دههیی که بر روی نسل قبل خود و دههی بعد خود تاثیرات زیادی داشته است.
بیشتر بخوانید: رمان هرس اثر نسیم مرعشی
پاییز فصل آخر سال است
پاییز فصل آخر سال است روایت زندگی سه دختر امروزی است که هر کدام دغدغههای خاص خود را دارند که این دغدغهها هر کدام دغدغهی امروزی بسیاری از زنان و دختران جوان ما است. این داستان به دور از ذرهای تخیل و با زبانی روان و بسیار ساده نوشته شده است. پس این تصور را به وجود میآورد که شاید هر یک از این شخصیتهای داستان خود ما هستیم. ما که در دههی ۶۰ به دنیا آمدیم، ما که پیوند زندگی مدرن همراه با تکنولوژی و دوران قبل از آن هستیم.
سه شخصیت رمان پاییز فصل آخر سال است، روجا و لیلا و شبانه سه همکلاسی دوران دانشگاه و متولدین دهه شصت هستند. روجا با مسئلهی مهاجرت دست و پنجه نرم میکند، روجا از درد عشقس سرگردان، پریشان است و شبانه که مانند همهی متولدین دههی ۶۰ با تنشها و اضطرابهای بر جا مانده از جنگ در دوران کودکی گلاویز است و به دنبال خویش میگردد.
ببینید این مسائل هر کدام تا چه انداره برای ما آشنا و ملموس هستند. گاهی وقتی در حال خواندن این رمان هستیم حس میکنیم که شاید هر سه شخصیت در ما وجود دارند.
ما در این داستان با گذشتهی هر شخصیت آشنا میشویم و در همین حال، رویدادهای ناگوار ایجادشده در یک جامعه، به عنوان عاملی در تغییر دادن شرایط زندگی در زمینههای شغلی، اجتماعی، عاطفی، اقتصادی و به دنبال آن، ایجاد مقوله مهاجرت و آسیبهای آن، مسئله اصلی رمان است که به نظر میرسد که نویسنده به خوبی به آن پرداخته است.
سه شخصیت اصلی، سه زن هستند که از آنها نام برده شده اما لابلای داستان مردان جوانی دیده میشوند که به اندازهی شخصیتهای اصلی رمان، اثرگذار و در واقع مکمل هستند. در ابتدا با میثاق روبرو میشویم.
میثاقی که با وجود عشقی که به همسرش دارد با قاطعیت به دنبال رفتن از کشورش است. میثاق غربزده نیست بلکه او نیز مانند میلیونها جوان ایرانی راه آینده خود را در کشورش متصور نیست. او شاید به دنبال خواستههای طبیعی خود است اما نتوانسته آنها را در سرزمین خود تامین کند و یا خوشبین نیست که پس از آن هم بتواند.
بیشتر بخوانید: رمان چهل سالگی اثر ناهید طباطبایی
در مقابل او روجا قرار دارد. روجایی که آیندهای روشن را آرزو دارد اما دل کندن از دلبستگیها و وابستگیها برایش آنقدر دشوار است که بین عشقش و آنها نمیتواند تصمیمی بگیرد که راضیاش کند. روجا پریشان و سرگردان است مانند خیلی از هم نسلان خود که دنبال راهی هستند.
لیلا، جلوتر از دو شخصیت دیگر حرکت میکند و دوراهیهای روجا و شبانه را پیشتر از سر گذرانده است. لیلا نمادی از فضای اصلی حاکم در جامعه است که دو روایت دیگر در دل او قرار میگیرند و لیلا محرک اصلی تحول دو شخصیت دیگر در پایان رمان میشود. ”
پاییز فصل آخر سال است علاوه بر نشان دادن تردیدها، وابستگی ها، دل کندن ها، تقلا کردنهای ما یک نقطهی مشترک در جامعهی ما را نشان میدهد که آن موقعیتی است متفاوت که برای هر کدام از شخصیتها بوجود آورده است.
موقعیت هر کدام از شخصیتها با دیگری متفاوت است اما یک چیز مشترک همهی آنها را در این موقعیت قرار داده و آن چیز همان جامعهی کنونی ما است. به طور کلی از زاویهای دیگر میشود اینگونه تعبیر کرد که سه شخصیت زن در داستان پاییز فصل آخر سال است، سه وجه یک زن هستند که در مقابل یک موقعیت واحد واکنشهای متفاوتی از خود نشان میدهند.
می دانیم که امروز کتابهای زیادی به چاپ رسیده اند و هر روزه هم تعدادی به بازار روانه میشوند که تصویر امروزی جامعهی متوسط ایران را به تصویر میکشند. هر کدام از آنها نیز مانند کتاب پاییز فصل آخر سال است نسیم مرعشی دارای نقاط قوت و ضعف هستند اما لازم است بگوییم که در این میان، پاییز فصل آخر سال است کتابی است که به سبب شخصیتپردازی قوی، نثر روان، داستان جذاب و نزدیکی شخصیتها به آدمهای واقعی و نه کلیشهای، صحنههای ناب و تصویر رؤیاهای مشترک یک نسل خواندنی است.
بیشتر بخوانید: کتاب سووشون اثر سیمین دانشور
بیشتر بخوانید: رمان ویران میآیی اثر حسین سناپور
گزیدهای از متن رمان پاییز فصل آخر سال است
این همه آدم در دنیا دارند نباتی زندگی میکنند. بیدار میشوند و میخورند و میدوند و میخوابند. همین. مگر به کجای دنیا برخورده؟ بابا گفت جوری زندگی کن که بعد از تو آدمها تو را یادشان بیاید. تئاتر نونهالان گیلان اول شده بودم. بابا ماشین آقاجان را گرفته بود و من را آورده بود خانه.
لباس شیطان را از تنم در نیاورده بودم هنوز. شنل و شاخ و دمی که مامان درست کرده بود نمیگذاشت درست راه بروم. بابا برایم یک عروسک جایزه خریده بود. کلهی عروسک را کنده بودم. داشتم چشمش را از گردنش میآوردم بیرون. میخواستم بفهمم چرا وقتی میخوابانمش چشمهایش بسته میشود.
بابا عروسک را گرفت و گذاشت کنار. من را نشاند روبهروی خودش. گفت من کسی نشدم، اما تو و رامین باید بشوید. یادت میماند؟ گفتم آره بابا، یادم میماند. فردایش رفت و دیگر نیامد. چی از بابا به من رسید غیر از این حرف و چشمهای سبزش؟ نیامد که ببیند حرفش زندگی من را خراب کرده. خودش کسی نشد، من چرا باید میشدم؟