نقد و معرفی فیلم The Flash | مولتی ورس با طعم فلش

نقد و معرفی فیلم The Flash | مولتی ورس با طعم فلش


منبع: گیمفا

4

1402/5/5

13:33


سرانجام چهاردهمین فیلم از جهان توسعه یافته کمپانی دی‌سی موسوم به «دی-سی-ای-یو» (DCEU) یعنی «فلش» (The Flash) منتشر شد. فیلمی که البته با بی‌نظمی‌ها و برنامه‌ریزی‌های ناهمگون و شلخته کمپانی دی سی و برادران وارنر سرانجام اولین نسخهِ مستقل آن بعد از هفت سال انتظار از زمان اولین رونمایی از کاراکترِ ابرقهرمانِ فلش (با بازی […]

نقد و معرفی فیلم The Flash | مولتی ورس با طعم فلش

سرانجام چهاردهمین فیلم از جهان توسعه یافته کمپانی دی‌سی موسوم به «دی-سی-ای-یو» (DCEU) یعنی «فلش» (The Flash) منتشر شد. فیلمی که البته با بی‌نظمی‌ها و برنامه‌ریزی‌های ناهمگون و شلخته کمپانی دی سی و برادران وارنر سرانجام اولین نسخهِ مستقل آن بعد از هفت سال انتظار از زمان اولین رونمایی از کاراکترِ ابرقهرمانِ فلش (با بازی ازرا میلر در فیلم «بتمن در برابر سوپرمن: طلوع عدالت») امسال یعنی در سال ۲۰۲۳ به اکران عمومی رسیده است.

هر مقایسه در برنامه‌ریزی های کمپانی دی سی با کمپانی رقیب یعنی «مارول استودیوز» حکم به شکست اهالی دی‌سی می‌دهد کماکه هر ایده و مضمونِ استفاده شده در آثار DCEU پیش از آن یا در آثار ابرقهرمانی کمپانی رقیب به نمایش درآمده است یا در سایر فیلم‌های سینمایی.

فیلم «فلش» نیز از این قاعده مستثنا نیست و می‌بینیم که فیلم حاضر با مضمون “سفر در زمان” و “جهان‌های موازی” (مولتی ورس – Multiverse) ظاهراً اولین اثر جدی با این محتوا در جهان سینمایی دی سی محسوب می‌شوند اما به راحتی می‌دانید که این مضمون توسط کمپانی «ام سی یو» (MCU) پیش از این مورد استفاده گسترده قرار گرفته است که این را می‌توان با آثار «مرد مورچه‌ای»، «دکتر استرنج»، «لوکی»، قسمت سوم و چهارم «انتقام جویان» و البته گل سرسبد مولتی ورس یعنی سومین قسمت از «مرد عنکبوتی» و بازگشت نسخه‌های قبلی آن (توبی مگوایر و اندرو گارفیلد)، به وضوح مشاهده کرد.

با این اوصاف پس می‌بینم که فیلم «فلش» نوآوری خاص و موردانتظاری را برای مخاطبان به همراه نیاورده است و حتی با توجه به مضمون این فیلم به وضوح می‌توان اصطلاحاً اسکی‌رفتن این فیلم از قسمت سوم «مرد عنکبوتی» را احساس کرد؛ با اینحال نوستالژی و امر خاطره‌انگیز همواره جذابیت‌های خاص خودش را دارد و در این فیلم که برای نخستین بار در DCEU به طور جدی به مولتی‌ورس می‌پردازد، بستری را برای طرفداران دی‌سی و به خصوص سینه‌چاکانِ محبوب‌ترین ابرقهرمان آن یعنی «بتمن» فراهم آورده است تا بار دیگر بتوانند از دورهمی برخی از نسخه‌های کاراکترِ بتمن لذت اعلا را ببرند.

قطعاً و طبیعتاً لازم است که پیش از خواندن این متن حتماً فیلم حاضر را دیده باشید تا از شر خطر اسپویل و لو رفتن داستان در امان بمانید. اما با اینحال گفتن برخی نکات که پیش از این در تریلرهای منتشر شده از فلش نمایان گشته است، چیز خاصی را آشکار نمی‌کند.

در نتیجه همانطور که خودتان می‌دانید در فیلم پیش رو که اولین نسخه سینمایی از ابرقهرمان پُرسرعتِ DCEU یعنی «فلش» می‌باشد، ما با سه نسخه از «بتمن» با بازیگرهای قبلی وی مواجه خواهیم شد: نسخه کلاسیک بتمن با بازیِ «مایکل کیتون» که در دو قسمت منتشر شده در سال های ۱۹۸۹ و ۱۹۹۲ (به کارگردانی تیم برتون) به نقش‌افرینی پرداخته بود و جمله‌ یا تیکه‌کلامِ کلاسیک و بولد‌شده معروفش یعنی «I’m BATMAN» که در این فیلم هم طبیعتاً باید به نمایش درمی‌آمد.

نسخه بعدی بتمن با بازی «جرج کلونی» در سال ۱۹۹۷ می‌باشد و در نهایت نسخه خودِ DCEU با بازی «بن‌ افلک» که البته‌ خبرهای جدید حاکی از آن دارد نه تنها فیلمی مستقلی از او در DCEU ساخته نخواهد شد که وی آخرین نقش‌آفرینی‌هایش در این جهان به اجرا خواهد گذاشت و شاید هم آخرین حضورش در همین فیلم «فلش» بوده باشد.

البته که باید گفت حضور «جرج‌ کلونی» و نسخه‌ او صرفا یک حضور افتخاری و کوتاه در پایان فیلم است و ما از نسخه بتمن‌ِ او چیز زیادی نمی‌بینیم. بتمن اصلی در این فیلم «مایکل کیتون» است که حجم قابل توجهی از تایم فیلم نیز در جهان‌ موازی به او اختصاص داده شده است و پس از او بتمنِ «بن افلک» که صرفاً در افتتاحیه اثر حضور پررنگی دارد.

علاوه بر ارجاعِ نوستالژیک به بهانه‌ی مولتی ورس به کاراکتر بتمن در فیلم «فلش»، همچنین شاهد معرفی کاراکتر جدیدی در جهان DCEU نیز هستیم، بله «سوپرگرل» (Supergirl) برای اولین بار در این جهان، در فیلم «فلش» از او رونمایی شده است که نقش‌آفرینی آن بر عهده‌ی «ساشا کایه» می‌باشد و ما‌ علاوه بر مبارزات بتمن، شاهد اعمالِ ابرقهرمانانه‌ی او نیز هستیم.

البته که لازم به توضیح نیست که همین معرفی های فرعی نیز نوعی تقلید از جهان MCU می‌باشد و فی‌المثل در قسمت دوم «دکتر استرنج» شاهد معرفی کاراکترهای‌ جدید آن جهان نیز بودیم.

با تمامی این اوصاف باید گفت، با اینکه فیلم «فلش» نوآوری جدیدی برای مخاطبان خود به‌ همراه ندارد اما در کلیت آن حداقل برای بار اول تماشا از جذابیت‌های قابل توجهی برخوردار‌ هست تا برای مثال بتوان آن را از آثار متاخر و هشتگ‌زده‌ی جهان «مارول استدیوز» (MCU) تا حدودی بالاتر دانست.

فیلم «فلش» آن داستانکِ بسیار کوتاهی که از «بری آلن» (فلش) در «لیگ عدالت» درباره زندانی بودن پدرش به میان آمد را به عنوان بیس (Base) و ریشه اصلی داستان خود قرار داده است تا تحرکات اصلی «فلش» بر پایه اثبات بی‌گناهی پدرش در قتل‌ مادرش صورت پذیرد.

البته پس از سکانس افتتاحیه هزلیه‌ی رفتاری «بری آلن» در میل به خوراکی و نجات قابل توجه چند نوزاد به عنوان اکتِ ابرقهرمانی در فیلمنامه به‌ خوبی به‌ نمایش می‌آید اما چیزی که احتمالاً مخاطبان را اذیت کند در‌ اجرا و جلوه‌های ویژه فیلم است که اتفاقاً زمانی که پیرامون خود «فلش» به چشم‌ می‌آید در ذوق زننده است. جلوه‌های‌ ویژه پیرامون سرعت فلش چیزی میان گرافیک کنسول پلی‌استیشن ۳ و ۴ می‌باشد در حالیکه در مبارزات بتمن یا حتی سوپرگرل آن زنندگی را نمی‌بینیم.

با اینحال داستان فلش با اصلی‌ترین خصیصه‌ی ابرقهرمانی‌اش یعنی سرعت زیادش هست که به جهان‌های موازی متصل می‌شود با این گزاره که «آنقدر سرعت حرکتش بالا می‌رود که از سرعت نور هم فراتر رفته و در نتیجه می‌تواند در زمان به گذشته حرکت کند». “دیدار با مادر” و “جلوگیری از مرگش” در گذشته با سکانس‌های اولیه‌ی مواجهه (بین بری و مادرش از زاویه بری) قابل توجه است و به عنوان‌ ریشه درام در فیلم به خوبی جا خوش می‌کند اما متاسفانه فیلم در همین حد کار دراماتیک و راه‌اندازِ قصه‌اش را بلد است و پس از آن صرفاً به عجایب و ویژگی‌های مولتی‌ورسش می‌پردازد.

از دیگر نکات کوچک و مثبت فیلم که قابل قبول‌ پرداخت می‌شود نحوه چگونه ابرقهرمان شدن «بری آلن» است که نه تنها مستقیماً فیلم آن را نسخه اصلی‌اش نشان نمی‌دهد (در فلش بک) بلکه با نسخه «بری» در دنیای موازی این قدرت ابرقهرمانی را به مخاطبش نشان می‌دهد.

علاوه بر این بازی «ازرا میلر» در دو نقش هرچند نسبتاً شبیه به هم، قابل قبول جلوه‌ کرده و مخاطب به خوبی با هزلیه‌ رفتاری «بری آلن» که یکی بیشتر است و یکی کمتر، می‌تواند میان این دو تمایز قائل شود و آنها‌ را دنبال کند.

همچنین سکانس‌های‌مبارزاتیِ بتمنِ «مایکل‌ کیتون» هم از‌ پرداخت خوبی برخوردار است به صورتی که نه در کمیک بودن رفتارش افراط می‌شود (چیزی‌ که برای مثال متاسفانه در قسمت چهارم ثور شاهد بودیم) و نه خیلی او را خشک نشان می‌دهند. هرچند که البته بازیِ ذاتیِ «مایکل کیتون» به خودیِ خود همواره یک وجهِ کمیک با خود به همراه دارد.

از این نکات خُرد و مثبت در فیلم «فلش» بگذریم می‌رسیم به یک سوم پایانی اثر که متاسفانه فیلم در ورطه‌ی زنندگی جلوه‌های ویژه مخصوصا در آن سیرکل یا دایره‌ی زمانی گرفتار می‌شود و البته غلظت بی‌موردی نیز به فیلم تزریق می‌شود.

یک غلیظ کردن احساسی درباره فجایعِ بازی با زمان که اگر با اثار مشابه مولتی‌ورس آشنا باشید به راحتی می‌توانید حدس بزنید که آن غولِ “دایره‌ی زمانی” نسخه افراطی و شرور شده‌ی خودِ فلش می‌باشد و البته در مورد مادرش نیز آن غلظت خیلی حامل احساس یا حس برای مخاطب نمی‌باشد چون‌ پیش از این ارتباط عمیقی میان «بری» و مادرش به آن صورت که وجهه‌ی دراماتیک داشته باشد، ندیدیم.

حتی شیمیِ بین دو نسخه «فلش» هرچند قابل قبول است اما آنقدر پویا و زنده نیست که مثلاً مرگ پایانیِ یکی‌شان آنچنان در ذهن و دل مخاطب ماندگار شود. همچنین درمورد «سوپرگرل» نیز باید گفت که حضور او همچون «بتمنِ‌ مایکل کیتون» صرفاً جنبه معارفه‌ای دارند و حتی او از «بتمن» نیز در پرداخت و پردازشِ شخصیت عقب‌تر می‌ایستد. او صرفا با جلوه‌های ویژه معرفی می‌شود و یک جذابیت ظاهری و کامیک‌بوکی هم در حد کاستومِ ابرقهرمانی دارد و نه بیشتر.

در مجموع فیلم «فلش» برای بار اول تماشا می‌تواند جذاب و قابل‌قبول جلوه‌ کند البته اگر بتوانید با برخی جلوه‌های -مثلاً- ویژه‌اش کنار بیایید. شاید‌ در محتوا چیز جدیدی برای مخاطب به‌ همراه نداشته باشد اما خوشبختانه اهل پس‌زنندگی در مضمون نبوده و حداقل برای یکبار توانایی همراهی مخاطب با خود را دارد هرچند که در پایان باید گفت بُنیه‌ی وجودی این فیلم در‌همین حد است و دیگر نباید آن را بیش از اندازه دست بالا گرفت یا آن را اثر ماندگاری در جهانِ ابرقهرمانی دانست.

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو