نقد فیلم Barbie | زن سالاری یا فمنیسم؟

نقد فیلم Barbie | زن سالاری یا فمنیسم؟


منبع: گیمفا

6

1402/6/24

12:05


کاپیتالیسم متاخر با در دست داشتنِ رسانه درحال تصاحب همه‌چیز است. یک تبلیغ در یوتیوب، یک تبلیغ در تیک تاک و تمام، گیشه تسخیر می‌شود. حال مسئله این است که سرمایه‌داری تنها به فروش یک کالا بسنده نمی‌کند و گویا قصد دارد میان انسان با انسان نیز جنگ به راه بیاندازد، جنگی که به آن […]

نقد فیلم Barbie | زن سالاری یا فمنیسم؟

کاپیتالیسم متاخر با در دست داشتنِ رسانه درحال تصاحب همه‌چیز است. یک تبلیغ در یوتیوب، یک تبلیغ در تیک تاک و تمام، گیشه تسخیر می‌شود. حال مسئله این است که سرمایه‌داری تنها به فروش یک کالا بسنده نمی‌کند و گویا قصد دارد میان انسان با انسان نیز جنگ به راه بیاندازد، جنگی که به آن جنگ زرگری می‌گویند. سرمایه‌داری با چنین فیلم‌های بد و شنیعی چیزی را تبلیغ می‌کند که اگر به آن عمل شود، آینده خوشی در انتظار بشر نیست.

قبل از هر چیزی به به فُرم اصلی فیلم Barbie برسیم. این فیلم خیلی فمنیسم فمنیسم می‌کند، اما باید سوال مهمی را بپرسیم، آیا فیلم به راستی فمنیسم است؟ اصلا فمنیسم چیست؟ به نظر من باید ریشه فمنیسم را در جریان چپ به خصوص در نوشته‌های اشخاصی همچون شارل فوریه جست. آن‌ها سخن ساده‌ای داشتند. ما قبل از آنکه ترک، لر، بلوچ، فارس، سیاه، زن و یا مرد باشیم، انسانیم. یا به قول معروف: بیا هرجا دیوار کشیدن ما پُل بسازیم.

حال این فمنیسمی که از دل جریان چپ بیرون آمده بود، نخست باعث شد تا زن نیز وارد عرصه کار شود. نمونه‌اش اتحاد جماهیر شوروی (من به هیچ وجه از این کشور دفاع نمی‌کنم) در این کشور زنان در شغل‌هایی مثل کارگری در معدن نیز حضور داشتند و بعدها به درجات بالای کنگره ملی راه یافتند. حالا چرا از کارگری شروع کردند؟ چون آزادی از پائین به بالاست نه برعکس. فمنیسم یعنی دیدن زن به عنوان یک انسان، نه بیشتر و نه کمتر.

در زبانی ساده فمنیسم از جایی می‌آید که در آن هیچ زنی کالا نیست. پس طبق این اوصاف Barbie کاملا ضد زن است. چرا؟ چون Barbie از مارگو رابی و حتی از گرتا گرویگ (کارگردان) نیز یک کالا ساخته است. آن‌ها آمده‌اند تا فروش فیلم را تضمین کنند. حتی در صحنه نخستین نیز راوی می‌‌گوید باربی می‌تواند هر چیزی که می‌خواهد باشد پس دختران هم می‌توانند چنین کنند. باربی یک عروسک و یک کالاست، پس دختر نیز چنین است؟ پس چه دوا لیپا باشد چه مارگو رابی و چه گرتا گرویگ، همه در دید سرمایه‌داری یک کالا هستند که قرار است ۱.۵ میلیارد دلار فروش داشته باشند.

حال از این موضوع بگذریم. گفتیم که فیلم ضد زن است، اما Barbie تنها به این ضد زن بودن خلاصه نمی‌شود، فیلم باربی با وقاحت خاصی زن سالاری را تبلیغ می‌کند. در سرزمین باربی لند زن‌ها باربی‌اند پس یعنی کالا هستند، یعنی باید زیبا، تمیز و جذاب باشند تا بفروشند و از طرفی نیز حکومت در دست آن‌هاست و مرد نیز یک عنصر زائد است که در پایان نیز زائد می‌ماند.

فیلم Barbie  دو دنیا را خلق می‌کند. یکی سرزمین باربی که نماد زن سالاری است و دیگری سرزمین واقعی که نماد مرد سالاری است. هیچکدام نیز خوب نیستند. تنها هدف سازندگانِ این فیلم دعوا بین زن و مرد است و عملا خبری از نقد بر جوامع بشری نیست.

اصلا هدف از ساخت دنیای واقعی چیست؟ صرفا نشان دادنِ پیچیدگی زندگی بشر؟ خب که چه؟ قرارر است دنیای واقعی را با باربی لند مقایسه کرده و بگوییم که ما خوشبخت نیستیم؟ مگر ما تحمل خوشبختی را داریم؟ امروزه به هرکسی بگویید خوشبختی یعنی چه، می‌گوید جزیره‌ای دور بدون اینترنت. به راستی ما چقدر تحمل این نوع خوشبختی را داریم؟ اصلا زندگی بدونِ مشکل چیست؟ به قول کارل پوپر زندگی سرتا سر حل مسئله است. پس این موضوع نیز در حد فیلم باربی نیست که به آن بپردازد.

 حال مضحک‌تر از آن این است که باربی به این سرزمین واقعی می‌آید و با یک دختر نوجوان ملاقات می‌کند. دختر، باربی را فاشیست خطاب می‌کند و باربی نیز گریان می‌گوید من فاشیسم نیستم چون کنترل راه آهن دست من نیست! مگر شوخی داریم؟ بعد این دختر باربی را کاپیتالیسم خطاب کرده و مثلا او را نقد می‌کند…!

بگذارید چنین بیان کنم که سرمایه‌داری بازی جالبی به راه انداخته است. دقت کنید که در این چندسال اخیر چند فیلم درباره جوامع طبقاتی ساخته شده است. از پلتفرم اسپانیایی گرفته تا مِنو و مثلث غم که نخل طلا نیز گرفت. حال این فیلم‌ها با ذهن مخاطب چه می‌کنند؟ این فیلم‌ها به مخاطب توهم این را می‌دهند که ما اکنون در سایه دموکراسی زندگی می‌کنیم و حتی این چنین فیلم‌هایی که از سرمایه‌داری نقد می‌کنند، برنده جایزه می‌شوند.

 اما سوال این است که شما از نقد این جوامع در این فیلم‌ها چه چیز‌هایی را یاد گرفته‌اید؟ آیا مارکس هم منتقد بود مثلث غم هم؟

باربی نیز دور از این قضیه نیست. توهم فمنیسمی می‌دهد در حالی که تماما ضد انسانیت است. صحنه آخر را به یاد آورید. زنان نقشه می‌کشند که با احساسات مردان بازی کرده و از آن‌ها سو‌استفاده کنند تا به هدف خود برسند! چقدر صحنه‌ غیرانسانی! تصور کنید که دختران نوجوان قرار است با این فیلم فمنیسم شوند! فمنیسمی که برایش جنگ بین انسان با انسان مهم نیست مادامی که زن به اهداف شوم خود برسد (منظور زنان این فیلم)

فیلم Barbie در دوجا سعی می‌کند با دیالوگ‌های بسیار سطحی طرف زن را بگیرد.

بازیگر زنی که گویا از دنیای واقعی آمده بود به باربی‌ها می‌گوید ما همیشه باید خوشگل باشیم، همیشه باید در بهترین حالت خود بوده و زمین نخوریم (حال این جمله آخر چه معنایی دارد من هم نمی‌دانم) حال زنی که سالهاست زیر ستم واقع شده است با همین چند دیالوگ ساده عوض می‌شود؟ فیلم Barbie همین قدر سطحی است. از آن بدتر اینکه دروغ می‌گوید. فیلم می‌گوید ما نباید همیشه خوشگل باشیم اما خود سود چند میلیون دلاری داشته است تا میکاپ باربی را تبلیغ کند.

در دیالوگ دوم، سازنده عروسکِ باربی به مارگو رابی می‌گوید که زن‌ها بی آنکه رئیس باشند بازهم می‌توانند خوشحال باشند. خب این دیالوگ که کاملا در تضاد با خود فیلم است! فیلم وقتی تمام می‌شود که زن موفق می‌شود رئیس جمهور شود! آن هم چه رئیس جمهوری، یک زن سیاه پوست! خیلی جالب است، اینجا نیز سرمایه داری ما را به سخره گرفته است. انگار من بودم که همین سیاه پوستان را به بند کشیده و آن‌ها را برده خود می‌کردم. سرمایه داری با این کارها قصد دارد گذشته خود را پاک کند. اما همچنان از این زنان سو استفاده می‌کند، یک زن سیاه پوست را می‌آورند، رئیس جمهور می‌کنند و همین که فیلم تمام شد مثل یک کالای مصرف شده او را دور می‌اندازند.

حال رئیس جمهور بودنِ زن مشکل بنده نیست. مشکل بنده در این است که از دید فیلم Barbie زنِ موفق یعنی رئیس جمهور شدن.

کسی باید رئیس جمهور شود که سوادش را دارد چه زن می‌خواهد باشد چه مرد، وگرنه در سر و کله مردم زدن را که همه بلدند.

نکته‌ای دیگر از فُرم نوشته و به تکنیک برسیم. فیلم Barbie زیبا بودن را نقد می‌کند و می‌گوید که حتما نباید یک زن زیبا باشد (حال اینکه اصلا چه کسی تعین می‌کند زیبایی چیست به جای خود) این نکته نیز بسیار مهم است، اما فیلم باربی در این باره نیز دروغ می‌گوید. او مارگو رابی را آورده چون زیباست. دوا لیپا را آورده چون زیباست. این‌ها آمده‌اند تا کیف و کفش و… از باربی بفروشد. اصلا این ادعا که زن حتما نباید زیبا باشد در حد Barbie نیست. این موضوع نیز مثل تمامِ چیزها در این فیلم، به فیلم سنجاق شده‌اند تا فیلم Barbie از دور زیبا به نظر برسد. (یکی از بدترین سنجاق‌های فیلم، صحنه افتتاحیه است که روحِ مرحوم استنلی کوبریک را در گور لرزاند)

برسیم به تکنیکِ فیلم. نخست این را بگویم که بنده به شخصه از طرفدارانِ گرتا گرویگ هستم. اما این فیلم، فیلمِ او نیست. مگر سرمایه‌داری اجازه می‌دهد که او چیزی را دلش می‌خواهد بسازد؟

فیلم فضایی تاتری دارد، چیزی شبیه فیلمِ جادوگر شهر اُز از ویکتور فلیمینگ. چند میزاسنِ صورتی، چند رقصِ تیک تاکی، چند موسیقی که ساخته شده‌اند تا ترند شوند و بازی‌های بسیار بد. بدتر از همه نیز رایان گاسلینگ.

فیلم صرفا با چند حرکت رباتی سعی می‌کند از کاراکترهایش عروسک بسازد اما اصلا عروسکی در کار نیست. اصلا چیزی به نام باربی در این فیلم وجود ندارد. نامِ باربی صرفا تضمین کننده فروش بوده است و بس.

 عروسک یکی از اصلی‌ترین پایه‌های تقویتِ قوه تخیل در کودک است. این فیلم اصلا عروسک ندارد.

راستش را بگویم من فکر می‌کردم که این فیلم حداقل اثری سرگرم‌کننده خواهد بود اما Barbie اصلا سرگرم‌کننده نیست. نه کمدی دارد، نه داستان درست و حسابی دارد و نه حتی می‌داند که قرار است چه چیزی باشد.

Barbie بیشتر یک اثر تبلیغاتی پُر زرق و برق است تا یک اثر سینمایی.

نکته ترسناک نیز در این است که چقدر سخت است بد نوشتن از این فیلم (چیزی که احتمالا نصیب بنده شود) یعنی رسانه قدمی برداشته است که اصلا کسی جرئت نمی‌کند بگوید فیلم بد است. این هم دلیل دارد. نباید از باربی متنفر بود. باید عاشق آن بود تا هم خود فیلم، هم محصولاتِ مربوطه فروش روند.

در پایان می‌شود گفت فیلم Barbie اثری بسیار غیر انسانی، مسخره، سطحی و بد است که حتی نمی‌تواند مخاطب را سرگرم کند. Barbie تنها با اهدافی شوم ساخته شده که دوست دارد هر انسانی را در هر گوشه جهان به چشم کالا دیده و او را تیغ بزند. در چنین شرایطی نیز تنها وظیفه ما به عنوان یک انسان (تنها انسان نه بیشتر و نه کمتر)، در این است که با دیدنِ فیلم‌های خوب که تبلیغاتی روی آن‌ها اعمال نمی‌شود، خود را از دام سرمایه‌داری رها سازیم.

مهمتر از همه اینکه اگر قرار است فمنیسم بفهمیم، بهتر است به جای اینکه سلبریتی‌های بی‌سواد برای ما تعین تکلیف کنند، به اشخاصی همچون رزا لوکزامبورگ، فروغ فرخزاد عزیز و چند کتاب درست و حسابی رجوع کنیم تا یاد بگیریم زن را به چشم انسان ببینیم (نه کالا) و فرق بین فمنیسم و زن سالاری را نیز درک کنیم.

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو