شعری بود که میگفت تنها یک چیز را بیشتر از تو دوست دارم و آن این است که تو را دوست دارم. حس دوست داشتن و دوست داشته شدن و درآمیخته شدن با دنیای شعرهای عاشقانه، یکی از لذتبخشترین کارهای دنیاست که برای خود عالمی دارد. جملات مست کننده عاشقانه، شعرهای احساسی و جذاب و … اگر شما نیز مثل من به چنین جمله و شعرهایی علاقه دارید در ادامه متن همراه سایت خود یعنی روزانه باشید.
فهرست موضوعات این مطلب
جملات مست کننده عاشقانه و جذاب
باید كسی باشد كه عكس خنده ام را
در لابه لای گریه اش محكم بگیرد
من جای خالی باشم و او هم برایم
هر پنج شنبه، شاخه ای مریم بگیرد
در آخرین عکسمان
آنقدر مرا دوست داری
ک باورم نمیشود رفتهای
این خاصيَتِ عشق است؛
باید بَلَدَت باشم…!
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب
بیمار خندههای توام، بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی، گرم تر بتاب
مطلب مشابه: متن های عاشقانه جدید؛ 85 تا از جملات قشنگ احساسی و عاشقانه از بزرگان
آیا ندیدی خورشید
از انگشتان کسی که دوستش میداری
طلوع میکند؟
محمود_درویش
«دوستت دارم…»
این تنها حرفهایست که در آن ماهرم
و دوست و دشمن بهخاطرش به من حسد میبرند…
نزار_قبانی
شاید تو را بپرسند
عشق چگونه مُرد؟!
بگو: در روزگاری اندوهناک آمد…
و خداحافظیاش
آنچنان چلچلهسان است
که من میخواهم
دائما باز بگوید که: خداحافظ!
اما نرود …
رضا_براهنی
و از آن روی که مرا دوست داری
جهان بزرگتر شد
و آسمان گستردهتر شد
و دریا نیلگونتر شد
و گنجشکان آزادتر شدند
و من هزار هزار بار زیباتر شدم
#سعاد_الصباح
مطلب مشابه: دل نوشته عاشقانه جدید؛ احساسی ترین جملات دل نوشته برای عشق
گفته بودی که:
“دوایی بکنم درد تو را”
ما در آن درد
به امیدِ دوای تو هنوز…
اوحدی
باید کسی را،
پیدا کنم دوستم داشته باشد
آنقدر که،
یکی از این شبهای لعنتی
آغوشش را،
برای من و یک دنیا خستگی بگشاید!
هیچ نگوید
هیچ نپرسد..
راه رفتم، بغض کردم،
زیر باران تر شدم
هی به یاد آوردمت،
ویران و ویرانتر شدم
یادم آمد خاطراتی را که با هم داشتیم
هی پریشانتر
پریشانتر
پریشانتر شدم
علیاصغر_صالحی
لااقل به خوابم که میآیی
با آغوشت بیا…
لیلا_کردبچه
هممون بعضی زخمامون رو نادیده گرفتیم
بخاطر اینکه کسی که چاقو توی دستش بود
رو دوستش داشتیم…
همواره عشق بیخبر از راه میرسد
چونان مسافری که به ناگاه میرسد
تقدیر من از بند تو آزاد شدن نیست
دیدی که گشودی در و من پر نگشودم…
مطلب مشابه: قشنگ ترین مجموعه شعر عاشقانه نو؛ 100 شعر کوتاه و بلند نو
به من بگو فراموشی را
کجا میفروشند،
و کجا میتوانم رخسار
پیشین خود را بیابم
و چگونه میتوانم به خود بازگردم؟
در دو چشم تو نشستم
به تماشای خودم
که مگر حال مرا
چشم تو تصویر کند…
با تو خوشبختترین
آدم این قافله ام…
کَم نشو..دور نشو…
بی تو جهانم خالیست
دختر است دیگر…
گاهی دلش میخواد
بهانههای الکی بگیرد
به هوای آغوش تو
شانههای تو …
که بعد، تــو
آرام
خیلی آرام
در گوشش زمزمه کنی:
ببین من عاشقتــــم…
_ مرا جوری در آغوش بگیر که انگار فردا میمیرم.
+ و فردا چطور؟
_ جوری در آغوشم بگیر که انگار از مرگ بازگشتهام…
#نزار_قبانی
مشقم کن
وقتی که عشق را زیبا بنویسی،
فرقی نمی کند که قلم
از ساقه های نیلوفر باشد
یا از پر کبوتر …
بیا گناه ندارد به هم نگاه کنیم
و تازه داشته باشد بیا گناه کنیم
نگاه و بوسه و لبخند اگر گناه بوَد
بیا که نامهٔ اعمال خود سیاه کنیم
بیا به نیم نگاهی و خندهای و لبی
تمام آخرت خویش را تباه کنیم
به شور و شادی و شوق و شراره تن بدهیم
و بار کوه غم از شور عشق کاه کنیم
و زنده زنده در آغوش هم کباب شویم
و خنده، …به فرهنگ مرده خواه کنیم
گناه، نقطه آغاز عاشقی است، بیا
که شاید از سر این نقطه عزم راه کنیم
بیا بساط قرار و گل و محبت را
دوباره دست به هم داده، روبراه کنیم
اگر به خاطر هم عاشقانه بر خیزیم
نمیرسیم به جایی که اشتباه کنیم
برای سرخوشی لحظههات هم که شده
بیا گناه ندارد به هم نگاه کنیم
فرامرز عرب عامری
مطلب مشابه: شعرهای عاشقانه به یاد ماندنی؛ لیست اشعار احساسی زیبا از شاعران معروف
در خیالات خودم، در زیر بارانی که نیست
میرسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
مینشینی روبرویم، خستگی درمیکنی
چای میریزم برایت، توی فنجانی که نیست
باز ميخندی و ميپرسي، كه حالت بهتر است؟!
باز میخندم که خیلی، گرچه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت، واژهها گل میکنند
یاس و مریم میگذارم، توی گلدانی که نیست
چشم میدوزم به چشمت، ميشود آیا کمی
دستهایم را بگیری، بین دستانی که نیست..؟!
وقت رفتن میشود، با بغض میگویم نرو…
پشت پایت اشک میریزم، در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم، با یاد مهمانی که نیست…!
رفتهای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست
تو با منی
پیوسته و مدام
در تمام فصل ها
آنقدر که هیچ ناگهانی تو را نمیگیرد
و هیچ رفتنی تو را نمیخواند
بهشت من
همین چند خطی ست
که تو را دارد
To the world you may be one person
but to me you are the whole world
ممکن است برای جهان یک نفر باشی
اما برای من همهی دنیا هستی
تو را هوای به آغوش من رسیدن نیست
وگرنه فاصله ما هنوز یک قدم است
دردناکترین جداییها
آنهایی هستند که
نه کسی گفت چرا
و نه کسی فهمید چرا !!!
حقا که غمت از تو وفادارتر است
دلخوش نشستهام
که شاید گذر کنی!
لعنت به شایدی که مهیا نمیشود…
همه ی عیب هایت را دوست دارم
جز نبودنت…!
هر کس که پس از من ببوسدت
بر لبانت
تاکستانی را خواهد یافت
که من کاشتهام!
من چند غزل پیر شوم تا تو بفهمی
تصویر تو در قاب زمان
جا شدنی نیست؟
احسان_افشاری
مطلب مشابه: دلنوشته شب؛ جملات احساسی و عاشقانه دلتنگی و بغض شبانه
بگذار سر به سینهی من
تا بگویمت
اندوه چیست
عشق کدام است
غم کجاست؟
#فریدون_مشیری
گفتم نگاه میکندم مست میشوم
چشمش شراب بود و کسی باورش نشد…
مجید_ترکابادی
آغوش من و
عشق تو و
لحظهی دیدار
رویای قشنگیست
و اما شدنی نیست!
تو فڪر نمیڪنی ما همدیگر را
جایی دیده باشیم؟
جایی در یڪ موسیقی…؟
شهرام_شیدایی
الفبا برای سخن گفتن نیست
برای نوشتن نام توست
اعداد
پیش از تولد تو به صف ایستادند
تا راز زادروز تو را بدانند
دستهای من
برای جست و جوی تو پیدا شدند
دهانم
کشف دهان توست
ای کاشف آتش!
در آسمان دلم توده برفی است
که به خندههای تو دل بسته است.
شمس_لنگرودی
مطلب مشابه: متن عاشقانه؛ لیستی از جملات جدید احساسی و متن عاشقانه برای همسر
همه چیز
از نبودن تو حکایت میکند
به جز دلم
که همچون دانه ای در تاریکی خاک
در انتظار بهار میتپد
تو بر میگردی
میدانم
آنتوان_دو_سنت_اگزوپری
شعرهای مست کننده عاشقانه
گفتی برو!
ولیک نگفتی کجا رود
این مرغ پرشکسته که آزاد میکنی…
من به شخصه راجع به چشمان فلان و قد چند متر و تیپ و پول آنچنانی نظری ندارم…
این معیارهای پیچیده را بریزید دور!
بگویید ببینم
با صدایش آرام میشوید یا نه…
وقتی گلی را دوست دارید
آن را میچینید،
اما وقتی عاشق گلی هستید
آن را هر روز آبیاری میکنید.
فرق بین عشق و دوست داشتن، همین است …
من هرگز نخواستم
از عشق افسانهای بيافرينم
باورکن
من ميخواستم که
با دوست داشتن زندگی کنم
کودکانه و ساده و روستايی
من از دوست داشتن
فقط لحظه ها را میخواستم
آن لحظهای که تو را بنام میناميدم
من هرگز نمیخواستم از عشق برجی بيافرينم
مه آلود و غمناک ، با پنجره های مسدود و تاريک
نادر ابراهیمی
من کنون
از آن همه ماجرا
فقط یک چیز یاد دارم و
یک چیز از خاطرم نرفته و
آن هم عشق توست…
فروغ_فرخزاد
چیزی نگو
تنها مرا در آغوش بگیر
عشق اگر عشق باشد
کارِ خودش را میکند.
اولین ماجرای عاشقانهاى که در این جهان باید آن را به کمال برسانیم رابطه با خودمان است و تنها پس از موفقیت در این رابطه است که میتوانیم به دیگران آنطور كه بايد عشق بورزیم …
به من بیاموز
چگونه عطر به گل سرخاش باز میگردد
تا من به تو بازگردم
مادر!
به من بیاموز
چگونه خاکستر،دوباره اخگر میشود
و رودخانه، سرچشمه
و آذرخشها، به ابر
و چگونه برگهای پاییز دوباره به شاخهها
باز میگردد
تا من به تو بازگردم
آنگه که صدای تو را میشنوم
میپندارم
که میتوانم دیگر بار از تو شعلهور شوم
و بر مدخل کشتزارانات،
بارها و بارها جان دهم
اینجا هر انچه برای من آزار دهنده است
یافت نمیشود.
غاده السمان
برگردان: عبدالحسین فرزاد
مطلب مشابه: شعر برای تو؛ گزیده از اشعار زیبای عاشقانه با واژه تو برای عشق
جملاتی مست کننده درباره عشق
عشق از ازلست و تا ابد خواهد بود
جویندهٔ عشق بی عدد خواهد بود
فردا که قیامت آشکارا گردد
هر دل که نه عاشق است رد خواهد بود
سوارِ عشق شو وَزْ رَهْ مَیَندیش
که اسبِ عشقْ بَس رَهْوار باشد
به یک حَمله تو را مَنْزِل رَسانَد
اگرچه راهْ ناهَمْوار باشد
خزان گَر باغ و بُستان را بِسوزد
بِخَنداند جهان را نوبَهارم
جهان گوید که بازآ ای بهاران
که از ظُلْمِ خزانْ صد داغ دارم
بِگَردان ساقیا جامِ خَزانی
که از عشقِ بهار اَنْدَر خُمارم
اگر شعرِ خوبی یا رمانِ خوبی بخوانی چیزی از آن در وجود تو میماند، در وجدان تو، در شخصیت تو میماند و از راههای مختلف به تو کمک میکند.
در دنیایی بیسواد و بیبهره از ادبیات، عشق و تمنا چیزی متفاوت با آنچه مایهٔ ارضای حیوانات میشود، نخواهد بود و هرگز نمیتواند از حد ارضای غرایزِ بدوی فراتر برود.
نخستین بار كه عشق به سراغم آمد،
ادعایِ مالكیت جهانِ را كردم!
و همه چیز و همهكس را متعلق به خود دانستم،
امروز كه تهی از خودخواهیها و تصاحبها،
نگاهی عاشقانه به زندگی دارم،
از هرچه هست،
تنها مالکِ تنهاییِ خویشم…
و فروتنانه غیابِ حضورم را اعلام میكنم…
این است نظام عشق:
هیچكس نبودن…
به عبوسانِ زهد بگو؛ شولا بر سر نهند که شب از نیمه گذشته و بوفِ بدشگون سر در پروبال خود فرو برده، از این ساعت هرچه گوییم سخن از عشق است و عرفان و موسیقی که به تعبیر سعدی؛ شبِ عاشقانِ بیدل چه شب دراز باشد.
گر بیدل و بی دستم وز عشق تو پابستم
بس بند که بشکستم، آهسته که سرمستم
در مجلس حیرانی، جانی است مرا جانی
زان شد که تو می دانی، آهسته که سرمستم
پیش آی دمی جانم، زین بیش مرنجانم
ای دلبر خندانم، آهسته که سرمستم
ساقی می جانان بگذر ز گران جانان
دزدیده ز رهبانان ، آهسته که سرمستم
رندی و چو من فاشی، بر ملت قلاشی
در پرده چرا باشی؟ آهسته که سرمستم
(مولانا)
هر لبخند تو
هر بوسهی تو
به من آن قدرت را عنایت میکند
که کوهی را بر سر کوهی بگذارم.
کافی است که زیر بازوی مرا بگیری
و از من بخواهی.
به تو ثابت خواهم کرد..
که عشق، تواناترین خدایان است.
شور زندگی در من بیداد میکند.
امروز بیش از هر وقت دیگر زندهام
و نفسی که خون مرا تازه میکند تویی…!
#احمد_شاملو
مثل_خون_در_رگهای_منر
ناگهان عشق
آفتابوار نقاب برافکند
و بام و در
به صوت تجلی درآکند،
شعشعهی آذرخشوار فروکاست
و انسان برخاست
احمد_شاملور
به جناب عشق گفتم : تو بیا دوای ما باش
که به پاسخم بگفتا : تو بمان و مبتلا باش
مولانا
ما میتوانیم
خیلی چیزها به آدمهای اطرافمون هدیه کنیم.
مثل عشق، لذت و محبت…
اما لیاقت داشتن اینها رو،
ما نمیتونیم بهشون بدیم…
شعرها و جملاتی عاشقانه و مست کننده
جز صورت عشق حق
هر چیز که من دیدم
نیمیش دروغ آمد
نیمیش دغل دارد
غزل_مولانار
گیسوانم را میبافی
و من شعر را..
به ردیف عشق که رسیدی
آرامتر بباف!
من معطلی
در مطلع آن را دوست میدارم…
همه چیزهایی که دوست دارم
از آنِ من نیست
دریا و پاییز و عشقِ تو
تنها زخمهایم از آنِ من است
خیابانی که مرا
به سمتِ مرگی زیبا روانه میسازد…
چو ذره گر چه حقیرم، ببین به دولت عشق
که در هوای رخت چون به مهر پیوستم
( حافظ)
در انتظار تو چشمم سفید گشت و غمی نیست
گر قبول تو افتد فدای چشمان سیاهت
شب سیاهی ام و در انتظار طلعت ماهت
وقتی میخوای ازش عکس بگیری
نگو “لبخند بزن”
بگو “دوستت دارم”
و ببین لبخندش چقد قشنگتر میشه
کاش
چون برگِ خزان رقصِ مرا
نیمه شب “ماه” تماشا می کرد
در دلِ باغچه ی خانه ی تو
شورِ من،
ولوله برپا می کرد.
شب اتفاقِ قشنگیه
اگه تو ماهِ من باشی
و چه حقیرند واژه ها
در وصف مهربانیهایت
امشـــب” تــو ” را
دچـار شـــده ام
بــه قـــدر نفـــسی
دریاب آغوشم را
و به قدر بوسه ای
دل بی قرارم را…..
شب هایم
رنگ آرامش می گیرند
وقتی تو با رویای حضورت
آسمان نگاهم را
از ابر دلتنگی می تکانی و
با بذل ماه چشمانت
درون آسمان علاقه ام
تا همیشه می درخشی