باورهای نادرست والدین مان که باید آن ها را کنار بگذاریم

باورهای نادرست والدین مان که باید آن ها را کنار بگذاریم


منبع: روزیاتو

1

1402/9/14

20:01


باورهای نادرست والدین مان که باید آن ها را کنار بگذاریم

باورهای نادرست والدین مان که باید آن ها را کنار بگذاریم

۲۰-۳۰ سال قبل، پدر و مادرهایمان به کتاب ها، دوره های آموزشی و اینترنت برای بالا بردن دانش خود درباره ی نحوه ی صحیح تربیت فرزند دسترسی نداشتند. به همین دلیل فرزندان نه به شکل اصولی، بلکه صرفاً بر اساس باورها و تجربیات شخصی والدین تربیت می شدند. بنابراین تعجبی ندارد که بسیاری از چیزهایی که از نظر پدر و مادرهای ما ارزش هایی تغییر ناپذیر و غیر قابل بحث محسوب می شدند، در حقیقت اینگونه نبودند. بسیاری از این باورها حالا دیگر بی معنی به نظر می رسند و ما نیز نباید ادامه دهنده ی آن ها باشیم.

۱- رفتن به دانشگاهی تنها راه موفقیت است

«بدون مدرک دانشگاهی نمی توانی هیچ شغل خوبی پیدا کنی!» بسیاری از مردم در دوران نوجوانی این جمله را شنیده اند. و بسیاری از ما هم به آن اعتقاد داشتیم اما حالا حتی نمی دانیم مدرک دانشگاهی مان را کجا گذاشته ایم. بسیاری از کسانی که تحصیلات دانشگاهی دارند وارد مشاغلی می شوند که نیازی به این نوع آموزش ندارند. امروزه کارفرماها در کارکنان خود بیشتر به دنبال مهارت های کاربردی هستند تا تحصیلات دانشگاهی.

بعد از اتمام دوران مدرسه، شاید بهتر باشد باشد در رفتن به دانشگاه عجله نکنید و خوب به این فکر کنید که آیا واقعاً به تحصیلات دانشگاهی نیاز دارید یا خیر.

۲- لاغر بودن نشانه ی سالم نبودن است

در گذشته بچه هایی که غذای خود را تا آخر می خوردند را تحسین می کردند و اندکی فربه نشانه ی سالم بودن محسوب می شد. اما عادت های غذایی بدی که در کودکی شکل می گیرند، اغلب منجر به چاقی و اختلالات غذایی در دوران بزرگسالی می شوند.

۳- کلاس های آموزشی برای رشد بچه ها مفیدند؛ هر چه بیشتر بهتر

داشتن یک برنامه ی شلوغ می تواند باعث خستگی کودک شود، امری که به وضوح هیچ مزیتی برایش ندارد.

کارشناسان به والدین توصیه می کنند فرزند خود را تحت فشار نگذارند و به او فرصت دهند تا استعدادهایش را کشف کند و سپس در اینباره تصمیم بگیرند که فرزندشان به آموزش بیشتر نیاز دارد یا خیر.

۴- پول شادی نمی آورد

کاش اینگونه بود اما حقیقت زندگی چیز دیگری است؛ هر چیزی هم که مردم بگویند، واقعیت این است که پول می تواند ما را خوشحال تر کند.

پدر و مادرها باید اصول پایه ای نحوه ی صحیح خرج کردن پول را به فرزند خود یاد دهند. این امر باعث شکل گیری عادت های درست در فرزندشان در رابطه با مدیریت پول و دستیابی به موفقیت مالی در دوران بزرگسالی او ی شود.

۵- بچه های بزرگ تر خانواده مسئول مراقبت و نگهداری از خواهر و برادر کوچک تر خود هستند

در گذشته بسیاری از اوقات بچه های بزرگ تر خانواده مجبور بودند زمان زیادی را صرف مراقبت از خواهر و برادر کوچک تر خود کنند. آن ها مجبور می شدند زمانی که می توانستند با دوستان شان یا به انجام سرگرمی هایشان بگذرانند را فدای نیازهای خواهر و برادر کوچک ترشان کنند.

روانشناسان اما حالا می گویند انجام برخی وظایف والدین توسط فرزندان ممکن است آسیب های روحی ای به آن ها وارد کند، تا حدی که خود در دوران بزرگسالی میلی به بچه دار شدن پیدا نکنند.

۶- زن ها خانه دار و مردها نان آورند

در دهه های اخیر، نقش های جنسیتی دیگر اهمیت چندانی ندارند. زنان امروزه می توانند شغل موفقی داشته باشند و مردان می توانند مرحصی بعد از تولد فرزند بگیرند و مشارکت زیادی در کار خانه دارند.

۷- زنان باید آشپزی و دوخت و دوز بلد باشند و مردان تعمیرکاری

امروزه بسیاری از آدم ها دوخت و دوز و تعمیر کردن وسایل مختلف را بلد نیستند و هیچ اشکالی هم ندارد. با وجود متخصصان زیادی که می توان به راحتی در این کارها از آن ها کمک گرفت، هیچ لزومی به آن نیست.

۸- برای یک زن هیچ چیزی بدتر از مطلقه یا بیوه بودن و بزرگ کردن فرزندش به تنهایی نیست

امروزه دیگر دیدن مادران مجردی که به تنهایی فرزند خود را بزرگ می کنند، چیز عجیبی نیست و نگاه بدی که ۳۰ سال قبل به آن ها وجود داشت، دیگر وجود ندارد. حالا زن ها در بسیاری از موارد زن ها خودخواسته و نه از روی اجبار، تصمیم به بزرگ کردن فرزند خود بدون همسر می گیرند. به علاوه، در دهه های اخیر، تعداد پدران مجرد هم بسیار بیشتر شده است.

۹- ابراز احساسات به فرزند خود یک ضعف است

به دلایلی در گذشته مردم اعتقاد داشتند ابراز احساسات به فرزند خود با مثلاً در آغوش کشیدنش یا تعریف و تمجید از او، باعث لوس شدن او می شود. این باور اصلاً نتیجه ی مثبتی نداشت: به وجود آمدن نسلی از پدر و مادرها که خود از والدین شان به اندازه ی کافی عشق نگرفته بودند و به همین دلیل، نمی توانستند به فرزندان خود هم عشق دهند.

۱۰- بچه ها را لک لک ها می آورند

بعضی موضوعات بود که در گذشته هرگز درباره ی آن ها صحبت نمی شد؛ مثلاً زمانی که بچه ها می پرسیدند بچه ها از کجا می آیند، پدر و مادرها بسیاری از اوقات در جواب می گفتند که لک لک ها آن ها را می آورند. نتیجه ی آن شکل گیری نسلی بود که تجربیات عاطفی خود را بدون داشتن شناخت صحیح درباره ی مسائل جنسی آغاز می کردند. آن ها صرفاً به توصیه ها و اطلاعات ناقص و پراکنده ای که از دیگران، کتاب ها و فیلم ها به دست آورده بودند، اتکا می کردند. این موضوع تبعات بدی داشت و آن ها را درگیر مشکلات هم جسمی و هم روحی می کرد.

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو