طلاق تجربه تلخی است. تجربه ویران کننده و یا شاید حتی تجربه آزادی. ما نیز امروز در سایت ادبی و هنری روزانه قصد داریم متن و شعرر درباره طلاق را برای شما دوستان قرار دهیم. پس اگر به دنبال چنین متونی هستید، در ادامه با روزانه باشید.
شعر درباره طلاق
طلاق
بهانه های جدائی دوباره تأمین شد
طلاق ، عاقبت عشق ما فقط این شد
گذشت هر چه که بودم ، تو هر چه می‌کردی
و باز مثنوی خاطرات تدوین شد
تو راه خودت را برو ، خدا نگهدارت
و سفره عقدت که باز تزئین شد
ولی دوباره خبر می دهم اگر رفتی
به جانشینی تو ، یک عروس تعیین شد
هنوز ما و جدایی ، نکرده ام باور
چه دردهای زیادی که ساده تسکین شد
بنای عشق من و تو همیشه پوشالی است
که عشق ما به هزاران دروغ تضمین شد
اگر چه وصلت ما را در آسمان بستند
طلاق ، عاقبت عشق ما فقط این شد
سید قاسم نظام
گفتم به دامت من اسیر ، عسر و حرج باشد دلیل
گفتا رجالم من اگر ، عسر تو کی باشد دلیل
خواهان که باشد مادری ،باید که باشد او علیل
ورنه مگر عسر و حرج ،در محضری باشد دلیل
بیچاره زن باشد اگر ، خواهان به درگاهی شود
او درنگاه و بزم خویش ، چنگی زند باشد دلیل
گفتم وفا و عشق من ، عمر شریف و جان من
گفت حلقه مهر و وفا، زنجیر عشق باشد دلیل
زنجیر دل کرده سیاه ، انگشت و بازوی تو را
بگذر ز مهرت همسرم ، امضای ما باشد دلیل
همسر به آه و ناله گفت ، اما نه با زنجیرعشق
او از برای کودکش ، مادر مگر باشد دلیل ؟
گفتم بیا این حلقه ات، دیگر نباشم همسرت
گفتا که حلقه دست تو، حلقه نمی باشد دلیل
گفتم بیا مهرم حلال ، تا جان ز تن گردد رها
این کودک و دلبند من، جانم که می باشد دلیل
مطلب مشابه: متن خوشحالی جدایی؛ جملات شادی پس از جدا شدن و رهایی از عشق قدیمی
فرزندِ طلاقَم ، تو بگو ، سَهمِ مرا
ازهِجرِ تو داغَم ، تو بگو ، سَهمِ مرا
در ظُلمت ِ شب ، خواب نبود، چَشم ِ مرا
در حسرت ِ خوابم ، تو بگو ، سَهم ِ مرا
از وقتی شدم ، غُصّة تصمیم ِ طلاق
به خدا ، عین عذابم ، تو بگو، سَهمِ مرا
از بَر شده ام ، کِشمَکِش وبحث ُ و جَدل
در اَصل شدم ، بچّه ای ازجنس ِ بَدَل
در موقعِ تقسیم ِ منِ بی تقصیر
من ، جِنس و مَتاعی شده ام درتَقریر
در وقت ِ قَرار، چَشم تَرَم ، بیدار بود
همچون همه وقت ، روح وتَنم ، بیمار بود
آنجا که شدم ، سَهم ِ یکی ، از آنها
در دور وبَرَم ، خاک وخُلِ آوار بود
آنروز
مادری بادبادک هوا می کرد
درمسیر بر باد رفته ترین
آرزوی برآب
وذهن کبوتر
انگشت می زد
برعقد سفره تقدیر بی تدبیر
امروز
دستمال گریه هایمان
بر یک بند می خشکد
در مسیر بربادرفته ترین
رویای عروس طلاق
وذهن کبوتر
خیره بر
چیدمان سهم خویش
برپای سفره بی رنگ سرنوشت
سیگار می کشد
در مسیر برباد رفته ترین
رویاهای دود شده جوانی
مطلب مشابه: جملات انگیزشی بعد از شکست عشقی + متن های امیدوار کننده پس از شکست عاشقی
شعر طنز درباره طلاق
مدتی هست که می رسم خانه
زن من می زند چک و چانه
می زند حرف های نا مربوط
با اضافات ِ کامل و مبسوط:
که من اینک وفاق می خواهم
اندکی اشتیاق می خواهم
کِسلَم کرده این همه تکرار
دم به دم اتفاق می خواهم
دائماَ خسته ای و افسرده
شوهری سر دماغ می خواهم
چشم هایت عجیب بد رنگ است
راستش چشم زاغ می خواهم!
همچو نی لاغری، برو گم شو
همسری قلچماق می خواهم
ساده ای تو، بدان که در واقع
مرد پر طمطراق می خواهم
با چنین وضع، بنده غیر از این
راه و رسم و سیاق می خواهم
خانه ما که قد یک قبر است
خانه ای پر اتاق می خواهم
تا که باشد در آشپزخانه
دو سه تا من اجاق می خواهم
در جوار سواحل دریا
مُتل و خانه باغ می خواهم
توی ویلای ساحلی حتما
بهرخنده الاغ می خواهم
دائما جوجه، برگ، کوبیده
با پیاز و سماق می خواهم
سفر ” پاتایا” نبردی که
حداقل عراق می خواهم!
مثل دختر عموی گلچهره
چسب روی دماغ می خواهم
مثل این جوجه عاشقان، من هم
عشق سوزان و داغ می خواهم
عشق ما تا شود کمی افزون
گهگداری فراق می خواهم
گفته باشم هر آنچه که بوده
جزو مهر و صداق می خواهم…”
گفتم:آهسته تر، چه می گویی؛
دوری و افتراق می خواهم!
حرف تو بوی دشمنی دارد
این که من انشقاق می خواهم!
آخرش را بگو و راحت کن
که من از تو طلاق می خواهم…
مجید مرسلی
بابا شکسته شیون من در گلوی من
در پیکرم، حکومت بیم است و اضطراب
بنگر به خواهرم
کاین طفل خردسال
می لرزد از هراس
می ترسد از طلاق!
فریاد التماس مرا گوش کن پدر!
ما با وفای مادر خود، خو گرفته ایم
مادر، بهشت ماست
او نقشبند زندگی و سرنوشت ماست.
مطلب مشابه: متن برای بخشش همسر + جملات کوتاه برای گذشت از خطای همسر و بخشیدن
ای نازنین پدر
وی مادری که شمع دل افروز خانه ای
از خشم بگذرید
ای جان ما فدای شما، آشتی کنید
جغد طلاق بر سر ما ضجه می زند
لعنت بر این طلاق
از بهر ما نه، بهر خدا آشتی کنید!
هیچ می دونین چــرا طــــــلاق زیــــــاده؟
چـرا شُـله پیچــــای خـــــــــــانـــــواده؟
یــه ریشتــر م کـــــــه زندگی بلــــرزه
همــون دقیــــقه پیــچ و مُهــره هــــرزه
شوهر بنده که تریاکی هست
می زند سیلی و مشت و اردنگ
گر تو صادر نکنی حکم طلاق
می شوم کشته ضربات کلنگ
شوهر بنگی من تا اینجاست
شهد در کام حقیر است شرنگ
قاضی بی خبر و نا آگاه
خام یک مشت اراجیف جفنگ
به زن قصه طلاق اعطا کرد
شد زن قصه ما فاتح جنگ
خواست از محکمه بیرون آید
حکم قاضی به کفش چون نارنگ
از قضا خورد دم در به زمین
“واندکی سوده شد او را آرنگ”
“از زمین باز چو برخاست نمود
پی برداشتن حکم آهنگ”
از دل شوهر سابق ناگاه
آمد آهسته برون این آهنگ:
آه دشت ژن من یافت خراش
آه پای ژن من خورد به شنگ!
متن‌های تلخ درباره طلاق
ما کاروان کوچک همراه بوده ایم
ای اف بر این طلاق
کز تند باد او
ناگه چراغ قافله خاموش می شود
وندر شبی سیاه
در شوره زار عمر
هر یک ز ما به کوره رهی می رود غریب
وز یاد روزگار فراموش می شود!…
پیش روی من تا چشم یاری میکند دریاست
چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست
در این ساحل که من افتاده ام خاموش
غمم دریا، دلم تنهاست
همیشه سکوتم به معنای پیروزی نیست ، گاهی سکوت می کنم تا بفهمی چه بی صدا باختی . . .
مطلب مشابه: متن عاشقانه بعد از پایان رابطه + جملات سنگین و غمگین بعد تمام شدن عشق و جدایی
معیار ازدواج
قیافه و موقعیت اجتماعیش …
معیار طلاق اخلاقش …
«من بهتر از او پیدا خواهم کرد»
بیان این جمله اگر بر منحصر بفرد بودن او اعتقاد داشته باشید ، مشکل است اما می تواند باور شما را به مرور زمان تغییر دهد و شما را با فردی آشنا می سازد که عشق خود را بیشتر به شما ابراز می کند و با شما مهربانانه تر رفتار خواهد کرد.
از همه جا
بوی مهر می آید،
از سمت تو
بوی بی مهری …
از کسی که طلاق گرفته یا ازدواج ناموفق داشته هیچ وقت نپرسید چرا جدا شدی؟
شما یه سوال مسخره رو از رو کنجکاوی میپرسی
ولی اون برای جواب دادنش باید تمام خاطرات و گذشته ی تلخ شو، نبش قبر کنه…
۸۰ درصد طلاق در میان زندانیانِ جنگی بازگشت داده شده به کشور ؛ این یعنی آنکه ۸۰ درصد از عشق‌های بشری تاب پنج سال جدایی را ندارند !…
هیــــــس! ساکتــــ
فریـــــــادت را بی صدا کن
بــــــغضت را نوش جان کن
و اشکــــــــ هایت را پنهان
اینجا هیچـــکس به فکر دیگری نیست
همه در تـــــــــــکاپوی خواسته های خویش هستند
و برای رسیــــــــــــــدن به مرادشان از تو هم می گذرند
شکـــــــ نکـــــن
نگذار
آخرین نمایش
یک زندگی درام را
طلاق بازی کند…!…
مطلب مشابه: متن امیدوار کننده پس از شکست عشقی؛ جملات انگیزشی بعد از مشکلات عاطفی
وقتی که عقد نامه رو تحویل گرفتیم و اسم همدیگه رو توو شناسنامه هامون دیدیم کلی ذوق کردیم
همسرم گفت دفعه بعدی که شناسنامتو بدی مرگ من توش ثبت میشه و تا اون لحظه عاشقت میمونم
دیروز شناسنامه و عقدنامه رو دادم به محضر برای ثبت طلاق.
هوای بوی تنت را کرده ام ،
می دانی . . .
پیرهن جدایی ات
بدجور به قامتم گشاد است . . . !
مشکل از تو نبود
از من بود
با کسی حرف میزدم
که سمعک هایش را
پیش دیگری جا گذاشته بود . . .
خیلی وقته از همه آدمای زندگیم طلاق عاطفی گرفتم
متاهل ها میخواهند طلاق بگیرند
مجردها دوست دارند ازدواج کنند
بزرگترها دوست دارند به دوران کودکی برگردند
کودکان میخواهند زورتر بزرگ شوند
پس در این هیاهوی جهان تو برای خودت باش
نگذار هیچ چیز آرامش و خوشی هایت را بهم بریزد
قدر داشته هایت رابدان و از آنها لذت ببر
هیچ کس جز خودت نمیداند فرمول آرامش چیست…
یه چیزی
همیشه یادت باشه
لطف مکرر میشه حق مسلم!
بیش از حد لطف نکن …
ببار ای ابر بارونی
ببار و گونه مو تر کن
مث بغض دل ابرا
ببار این بغضو پرپر کن!
پدر من ،
۲۵ سال پیش حق طلاق داده به مادرم..
ازش دلیلشو پرسیدم گفت :
وقتی یه زن دلش باهات نباشه و
نخواد که توی زندگیت باشه ،
با اجبار نگه داشتنش؛
ظلم به خودته ……
دست از سرم بردار برو / ندارم حوصله ی این حرفارو
همه یادگاریات بخوره تو سرت / نه خودتو میخوام نه دردسرت !
رهایم کردی
چرا که برهنگیت را نجوییدم ،
بوسه هایت را نطلبیدم
و طعم گس گناه را نچشیدم !
رهایم کردی
چرا که عشق ورزیدم !
من زبان برگ ها را می دانم …
مثلا “خش خش”
یعنی
“امان از جدایی”
پیش از جدایی از درخت
هیچ برگی خش خش نمی کند …
دلی می مرد
ودلی از التهاب
مثل گل گرما زده پژمرد
چشمهای کوچکی از پشت شیشه
التماس را فریاد می زد
دوهمدل
دوهمسر
غریبه می شدند باهم
با خطبه ای کوتاه
و نگاهی
که دیگر
نگران چشمهای کوچک کودک نبودند
ودستانی که از سردی چروکیده شده بودند
قلبهایی منجمد
نقشی دیگر از عشق
در آنها حس نمی شد
جدایی بود و اینک سرنوشت مبهم طفلی
که او راهم
ازین پس
فرزند طلاق
خواهند گفت.
مطلب مشابه: متن غمگین جدایی عاشقانه + جمله های کوتاه بسیار غم انگیز پس از جدا شدن از عشق
صدای پاهایت انقدر کمرنگ شدند
که دیگر بویت را احساس نکردم
از سقف اسمان تا قعر دریا فاصله گرفتیم
تا تو ستاره اسمانی و من دریایی شوم
شاید من مشقهایم را در تقلب تن تو
ننوشته بودم
تا هیاهو وار گریه کنم
شاید هم از چشمان تو افعی میبارید
نمیدانم نمیدانم نمیدانم
مغز از خواندن خط شکسته دل عاجز ماند
تا پس از خواندن صیغه عقد
زیر درخت زیتون
بعد از هشت قدمی
زیر نور فانوس
پچ پچ تلخ طلاق مزه کنیم
ببین ستاره ی من که در اتاق تو ام
و گیج بوسه ی داغت در احتراق تو ام
برنده عشق تو شد در مصاف با عقلم
به روی تخته ی نردی که جفت و طاق تو ام
در آبه گرمی آغوش خواهش مستم
که در برودت بی همرهی اجاق تو ام
در این کویر غریب تفاهم انسان
منم که مثل توام یا به انطباق تو ام
اگر که ساکتم و گیج در خودم هستم
هنوز مات و کمی گس از اتفاق تو ام
تمام حجم اتاق از خجالتم پر شد
مثال قطره اشکی که در محاق تو ام
من آمدم که تو را از غمت رها سازم
در ازدواج غمت آیه ی طلاق تو ام
اگر چه در بر تو تازه امدم اما
مدام در هراس لحظه ی فراق تو ام
