مروری بر تفاوت‌های میان کتاب و ۳ گانه سینمایی هابیت

مروری بر تفاوت‌های میان کتاب و ۳ گانه سینمایی هابیت


منبع: گیمفا

3

1402/8/3

12:01


۳ گانه هابیت علی‌رغم آن که به هیچ عنوان در حد و اندازه فیلم‌های ارباب حلقه‌ها ظاهر نشده است اما تفاوت‌های کلیدی با منبع خود دارد که در این مقاله ۲۰ مورد از آن‌ها را مرور خواهیم کرد.

مروری بر تفاوت‌های میان کتاب و ۳ گانه سینمایی هابیت

۳ گانه هابیت علی‌رغم آن که به هیچ عنوان در حد و اندازه فیلم‌های ارباب حلقه‌ها ظاهر نشده است اما تفاوت‌های کلیدی با منبع خود دارد که در این مقاله ۲۰ مورد از آن‌ها را مرور خواهیم کرد.

حماسه سرزمین میانه، خلق شده توسط نابغه ژانر فانتزی یعنی جی. آر. آر. تالکین به حدی گسترده و منحصر به فرد با برخورداری از مفاهیم چالش‌برانگیز است که عملاً به تصویر کشیدن حتی گوشه‌ای از این حماسه نیازمند سال‌ها تحقیق و سرمایه‌گذاری بوده و به همین دلیل نیز کمتر کسی می‌تواند دنیای آن را تمام و کمال به تصویر بکشد.

نمونه بارز این مسئله را می‌توان در قبال شخصی همچون پیتر جکسون مشاهده نمود. کسی که ۳ گانه تکرار نشدنی و بسیار زیبای ارباب حلقه‌ها را تدارک دیده بود، در اقتباس از کتاب هابیت به هیچ عنوان نتوانست تا در حد و اندازه ساخته‌های پیشین خود ظاهر شود و حتی کمپانی ثروتمندی همچون آمازون نیز پس از سال‌ها سعی و تلاش در نهایت مجموعه تلویزیونی “حلقه‌های قدرت” را به ارمغان آورد که نه تنها با انتقادات فراوانی روبرو بوده، بلکه حتی در مقایسه با استانداردی همچون ۳ گانه هابیت نیز بسیار ناامید کننده ظاهر شده است.

با توجه به این که پیتر جکسون دیگر قصد ورود به دنیای سرزمین میانه را نداشته و تنها چیزی که از حماسه تالکین در اختیار داریم، فصل دوم حلقه‌های قدرت می‌باشد، در مقاله امروز به سراغ هابیت رفته‌ایم. داستانی پر فراز و نشیب از ماجراجویی خطیر هابیتی که ۳ گانه‌ای پر زرق و برق را در سینما دریافت نمود و امروز قصد داریم تا مروری بر ۲۰ تفاوت کتاب با این ۳ گانه را داشته باشیم.

دلایل گندالف برای درخواست کمک از بیلبو بگینز

حماسه هابیت از رویارویی جادوگر خاکستری با بیبلو بگینزی آغاز می‌شود که در فیلم و کتاب کاملاً متفاوت به تصویر کشیده شده و فهمیدن آن می‌تواند مخاطبین ۳ گانه را شوکه نماید.

در فیلم The Hobbit: An Unexpected Journey (هابیت: ماجراجویی غیرمنتظره) گندالف به سراغ بیلبو آمده زیرا او را به عنوان مردی ماجراجو، تسلیم‌ناپذیر و نترس می‌شناسد که می‌تواند از قابلیت‌های خود به عنوان یک هابیت بهره گرفته و به دوارف‌ها کمک نماید. با این حال در کتاب، گندالف دوستی عمیقی با مادر بیلبو یعنی بلادونا توک داشت و شخصیت و روحیه وی را مورد تحسین قرار می‌داد. به همین سبب نیز امیدوار بود که با متقاعد کردن فرزند وی برای همراهی در سفر خطیرشان، خصلت‌های بلادونا را در بیلبو زنده کرده و او را از محدوده روستا به دنیای بیرون بکشاند.

قرارداد دوارف‌ها با بیلبو بگینز

یکی از سکانس‌های فیلم The Hobbit: An Unexpected Journey که از جنبه کمدی برخوردار بود، زمان باز کردن قرار دوارف‌ها توسط بیلبو بگینز و محتوای آن بود که تعجب هابیت داستان را برانگیخت.

در کتاب هابیت، قرارداد تنها برگه‌ کوچکی بود که روی لباس بیلبو توسط دوارف‌ها قرار داده شد و مفاد آن نیز به هیچ عنوان توضیح داده نمی‌شود. با این حال پیتر جکسون برای این که در آغاز داستان بتواند مخاطب را با سیر روایی همراه نماید، ارائه این قرارداد را تمام و کمال تغییر داد و نه تنها آن را بسیار طولانی و پرجزئیات به تصویر کشید، بلکه با حالتی کمدی نیز این سکانس را ارائه نمود تا بتواند یکدندگی و خلق و خوی تند دوارف‌ها را به بهترین شیوه ممکن برای مخاطب به ارمغان بیاورد.

ترک خانه و روستا

در دنیای تیره و تاریک سرزمین میانه، روستای هابیت‌ها همیشه القاگر حس آرامش و امنیتی بوده که مردمانش را مجاب کرده تا خود را به حضور در آن محدود نمایند.

جزو معدود تغییرات مثبت فیلم نسبت به کتاب، در The Hobbit: An Unexpected Journey می‌بینیم که بیلبو بالاخره تصمیم به رهسپاری گرفته و با کمی تاخیر همراه با کولباری از وسائل مختلف به گندالف و دوارف‌ها ملحق می‌شود. با این حال در کتاب او تنها کت خود را برداشته و به همراهانش می‌پیوندد. این که یک هابیت بدون برخوراری از هیچ وسیله‌ای راهی چنین ماجراجویی طولانی و خطیری شود، عملاً با موجودیت آن‌ها در تضاد بوده و پیتر جکسون موفق می‌شود تا تغییری تاثیرگذار و چشمگیر را در داستان ایجاد نماید که نتیجه مثبتی را نیز در پی داشته است.

اشاره به نکرومنسر

برای کسانی که دانش خود نسبت به سائورون را محدود به ۳ گانه هابیت کرده باشند، واژه نکرومنسر می‌تواند کمی گمراه کننده جلوه نماید که این مسئله به سبب تغییراتی می‌باشد که پیتر جکسون در داستان ایجاد نموده است.

در ۳ گانه شاهد هستیم که گندالف به مرور نسبت به وقایع پیش آمده مشکوک شده و برای گفت و گو با راداگاست، تورین و همراهانش را ترک کرده و در نهایت نیز از وجود موجودی به نام نکرومنسر آگاه می‌شود. با این حال در کتاب این قضیه ۱۸۰ درجه متفاوت بوده و اساساً موجودیت وی، ماهیت آغاز حماسه هابیت محسوب می‌شود؛ زیرا گندالف از قبل به دول‌گولدور رفته و با ماهیت نکرومنسر آشنایی پیدا می‌کند و سپس به سراغ ترن، پدر تورین رفته که از او نقشه و کلید ورود به کوهستان را دریافت می‌کند که آن را در ادامه در اختیار فرزند وی قرار داده و ماجراجویی‌های آن‌ها تازه آغاز می‌شود.

ظاهر دوالین

دوالین شخصیتی بزن بهادر و غیرقابل توقف بود که عملاً کابوس اورک و گابلین‌های سرزمین میانه به شمار می‌رفت.

دوارفی تنومند و حامی برای باقی دوستان و همراهانش که در کتاب‌ها با ریشی آبی دور تا دور کمربند طلایی‌اش توصیف شده که از چشمانی بسیار درخشان بهره برده است. با این حال پیتر جکسون برای آن که بتواند حال و هوای فیلم را به جو تیره و تاریک ارباب حلقه‌ها نزدیگ نگه دارد، دوالینی را به تصویر کشید که از ریشی با ترکیب رنگی سبز، قهوه‌ای و سفید با چشمانی تیره بهره می‌برد. در فیلم‌نامه نیز نخستین مسئله‌ای که توسط او مورد اشاره قرار گرفت تا تغییر نماید، ریش آبی رنگی بود که بنا به گفته‌های وی، در مدیوم سینما و چیزی که مردم پس از مشاهده ارباب حلقه‌ها انتظار دارند، در تضاد کامل خواهد بود.

درخواست کمک از عقاب‌ها

عقاب‌های سرزمین میانه یکی از المان‌های کلیدی ۳ گانه ارباب حلقه‌ها بودند که شیوه به تصویر کشیدن آن‌ها توسط پیتر جکسون، بینندگانش را حسابی به وجد می‌آورد.

یکی از تفاوت‌های چشمگیر کتاب و ۳ گانه هابیت نیز به نخستین حضور عقاب‌ها مربوط می‌شود. در نبرد پایانی فیلم The Hobbit: An Unexpected Journey در حالی که تورین و یارانش در محاصره آزوگ و افرادش قرار گرفته‌اند، گندالف از عقاب‌ها یاری طلبیده و طی سکانسی حماسی، از مخمصه نجات پیدا می‌کنند؛ سکانسی که پیتر جکسون از عمد آن را شبیه به فیلم نخست ارباب حلقه‌ها (نجات گندالف از برج سارومان) ساخت تا ادای دینی به ساخته سال ۲۰۰۱ خود داشته باشد. با این حال در کتاب، پادشاه عقاب‌ها یعنی گواهیر از دوردست شاهد رویارویی گندالف و همراهانش با آزوگ بوده و برای نجات آن‌ها وارد میدان می‌شود. این که کدام یک می‌تواند جلوه بهتری داشته باشد، انتخابی سلیقه‌ای بوده و هر یک از طرفداران دیدگاهی متفاوتی نسبت به این مقوله داشته‌اند.

چهره پادشاه میرک‌وود

پادشاه میرک‌وود یعنی تراندویل یکی از الف‌های قدرتمند سرزمین میانه بوده که پدر لگولاس نیز محسوب می‌شود. شخصیتی که به طرز استادانه‌ای توسط لی پیس هنرنمایی شده و صدای وی جلوه منحصر به فردی به این شخصیت بخشیده است.

با این حال شیوه حضور او در فیلم‌ها و کتاب تفاوت‌های اساسی با یکدیگر دارد. در فیلم‌ها او الفی بی‌رحم و تهدید آمیز به تصویر کشیده می‌شود که چهره سوخته خود را با جادو پنهان کرده است. در کتاب هابیت نه تنها به نام او اشاره نشده و تنها از لقبی تحت عنوان “پادشاه الف” برای اشاره به وی استفاده می‌شود، بلکه به هیچ عنوان از چهره‌ای سوخته رنج نمی‌برد؛ زیرا سابقه نداشته که الف‌ها چنین جراحاتی را با خود به همراه داشته باشند و یا حتی جادویی برای پنهان کردن آن استفاده نمایند. دلیل چنین تغیری همانطور که پیشتر اشاره شده بود، تصمیم پیتر جکسون برای تهدیدآمیز جلوه دادن تراندویل عنوان شده است.

گول زدن غول‌ها

تفاوتی آشکار و در عین حال مفرح میان کتاب و فیلم‌های هابیت، به The Hobbit: An Unexpected Journey و سکانس رویارویی غول‌ها با بیلبو بگینز مربوط می‌شود؛ جایی که او سعی دارد تا آذوقه و وسایلشان را از دست آن‌ها نجات دهد.

در فیلم شاهد هستیم که بیلبو بگینز با زیرکی و هوش بالای خود آن‌ها را به صحبت وا داشته و به نوعی معطلشان می‌کند تا در نهایت آفتاب طلوع کرده و زنده زنده خشک شوند. در کتاب هابیت این مسئله تمام و کمال توسط گندالف انجام شده است؛ جایی که به واسطه جادو، صدای غول‌ها را تقلید کرده و وانمود می‌کند که یکی از خود آن‌هاست و تا طلوع آفتاب، درگیری لفطی را بین آن‌ها به راه می‌اندازد تا در نهایت با برآمدن نور خورشید خشکشان زده و کشته شوند.

شورای سفید

پیتر جکسون برای آن که بتواند طرفداران قدیمی خود را برای ۳ گانه هابیت به وجد بیاورد (عملی فن سرویس)، دست به اعمال تغییراتی زده که یکی از آن‌ها مربوط به تشکیل شورای سفید با حضور شخصیت‌های محبوبی نظیر سارومان، گالادریل و الروند می‌شود.

در کتاب هابیت به هیچ عنوان اشاره‌ای به شورای سفید در آن مقطع از داستان نشده و به طبع، در ریوندل نیز شاهد گردهمایی ۳ تن از افراد قدرتمند سرزمین میانه نبوده‌ایم و کارکردی در پیشبرد داستان نیز نخواهند داشت. با این حال پیتر جکسون تصمیم گرفت تا شورای سفید با حضور چنین شخصیت‌های قدیمی (مربوط به ۳ گانه ارباب حلقه‌ها) را در فیلم‌های هابیت به تصویر کشیده تا نه تنها طرفداران ارباب حلقه‌ها را به وجد بیاورد، بلکه کمی بار درام داستان را نیز افزایش داده (که نتیجه عکس داشت) و تهدید اورک‌ها را بیش از پیش بزرگنمایی کند.

مدت زمان فیلم‌ها در مقایسه با کتاب

مهمترین و چشمگیرترین تفاوت میان فیلم‌ها و کتاب هابیت به مدت زمان آن مربوط می‌شود که به خودی خود جنجال و حواشی بسیاری را در طول ساخت به راه انداخته است.

داستان هابیت یکی از کوتاه‌ترین حماسه‌های مرتبط با سرزمین میانه محسوب می‌شود که در مقایسه با آثاری نظیر ارباب حلقه‌ها و سیلماریون عملاً روایتی ناچیز در نظر گرفته شده است. اقتباس از چنین داستان کوتاهی تحت عنوان یک ۳ گانه سینمایی، شاید که احمقانه‌ترین تصمیمی بود که استودیو سازنده اتخاذ کرد و نه تنها کلیت داستان را شدیداً مورد لطمه قرار داد، بلکه خرده داستان و شخصیت‌های جدیدی را برای حفظ مدت زمان به فیلم‌ها اضافه کرد که نه جذابیتی داشتند و نه مخاطب اهمیتی برای مشاهده آن‌ها قائل بود. نکته‌ای که این مسئله را در زمان خود حسابی حاشیه‌ساز کرد در این است که ابتدا ۲ فیلم برای اقتباس از هابیت در نظر گرفته شده بود که پس از فروش وسوسه‌انگیز بیش از ۱ میلیارد دلار The Hobbit: An Unexpected Journey، سازندگانش مجاب شدند تا آن را تبدیل به ۳ گانه کرده و سود بیشتری را به دست بیاورند که ضربه جبران ناپذیری به کلیت این اقتباس وارد نمود. این که تمام فیلم سوم از ۳ گانه هابیت حول محور یک جنگ جریان داشته باشد، اتفاق عجیبی بود که حتی خود پیر جکسون نیز بعدها نسبت به آن ابراز پیشمانی کرد.

بخش آغازین ۳ گانه

کلیت سرزمین میانه به حدی گسترده و پرجزئیات است که نه تنها سینماگران، بلکه حتی طرفداران تالکین نیز می‌توانند برخی از المان‌های داستانی را به مرور زمان فراموش نمایند.

به همین سبب نیز پیتر جکسون در ابتدای ۳ گانه ارباب حلقه‌ها مجموعه سکانسی فلش‌بک را تدارک دید که با استقبال بسیار خوبی از سوی مخاطبین مواجه شد. او این کار را در ابتدای ۳ گانه هابیت نیز باری دیگر انجام داد و به تاریخچه دوارف‌های ساکن در کوه پرداخت که اگرچه در کتاب چنین پیش گفتاری جود نداشت اما تغییر ارزشمند و مثبتی به شمار می‌رود که به مانند ارباب حلقه‌ها، استقبال خوبی از آن صورت گرفت.

حضور راداگاست قهوه‌ای

تالکین در کتاب هابیت تنها در چند مورد به نام راداگاست قهوه‌ای به عنوان یکی از ۵ جادوگر قدرتمند سرزمین میان اشاره می‌کند.

با این حال پیتر جکسون برای پیشبرد داستان، هویت کاملی به راداگاست بخشیده و نه تنها شخصیت‌پردازی متفاوتی را برای وی تعریف می‌کند که حالتی کمیکی به ۳ گانه می‌بخشد، بلکه عملاً نقش مهمی در داستان پیدا کرده و در کنار برقراری ارتباط با گندالف برای پیدا کردن هویت نکرومنسر، حتی مجموعه سکانسی اختصاصی نیز در حنگل برای وی به تصویر کشیده می‌شود که به خودی خود هیجان‌انگیز تلقی شده است.

شخصیت تائوریل

اضافه کردن شخصیت‌های جدیدی که در منابع داستانی حضور نداشته‌اند، رویکردی عادی می‌باشد که البته همیشه نتیجه مثبتی در پی نداشته و طولانی کردن مدت زمان این ۳ گانه که پیشتر اشاره کرده بودیم، نیازمند اضافه کردن چنین المان‌های بیهوده‌ای می‌شود.

پیتر جکسون برای این که حال و هوای درام ۳ گانه را کمی قوت ببخشد و از سوی دیگر نیز همتای ارزشمندی برای لگولاس تدارک ببیند، دست به خلق شخصیت جدیدی تحت عنوان تائوریل با هنرنمایی اوانجلین لیلی زد که در کلیت حماسه سرزمین هیچگاه وجود خارجی نداشته است. یکی از بحث‌برانگیزترین تغییرات اعمال شده در فیلم‌ها که نه تنها نکته ارزشمندی را به ۳ گانه اضافه نکرد؛ بلکه حتی رابطه عاشقانه او با کیلی نیز به شدت کلیشه‌ای و احمقانه از آب درآمد و نهایتاً نیز به عنوان یک تغییر غیرضروری، با انتقادات فراوانی از سوی مخاطبین روبرو شد.

تغییرات اعمال شده بر شخصیت آزوگ

یکی از تغییراتی که پیتر جکسون در مقایسه با کتاب، بر فیلم‌های خود اعمال کرد که حکم پاشنه آشیل را داشت و بر کلیت ۳ گانه ضربه جبران ناپذیری وارد نمود، بحث حضور شخصیت آزوگ بوده است.

در دنیای خلق شده توسط تالکین، آزوگ یکی از قدرتمندترین و بدنام‌ترین شرورهایی می‌باشد که جنگ بین نیروهای خیر و شر تاکنون به خود دیده‌ است. با این حال او بسیار پیشتر از وقایع هابیت توسط شخصیتی به نام “دِین” سر بریده می‌شود و اساساً جایی در ماجراجویی بیلبو بگینز نداشته است. پیتر جکسون که به دنبال شخصیت شروری بود که بتواند در مقابل تورین سپر بلوط قرار گرفته و به نوعی تقابلی حماسی را حول محور آن‌ها به تصویر بکشد، کسی را بهتر از آزوگ پیدا نکرد که اگرچه سکانس‌های به یاد ماندنی و جذابی بینشان رقم خورد که مهمترین آن‌ها، نبرد پایانی در فیلم سوم می‌باشد اما به صورت کلی چنین تغییری چندان باب میل طرفداران واقع نشد و مهمتر از همه، خط زمانی وقایع سرزمین میانه را تمام و کمال بهم ریخت.

شخصیت لگولاس

شخصیت لگولاس با هنرنمایی اورلاندو بلوم یکی از محبوب‌تریت المان‌های ۳ گانه ارباب حلقه‌ها به شمار می‌رود که سکانس‌های به ماندنی متعددی همچون کشتن ماموت را یک تنه به یادگار گذاشته است.

پیتر جکسون نیز که از محبوبیت شخصیت لگولاس خبر داشت و همچنین درصدد برقراری ارتباط مابین فیلم‌های ارباب حلقه‌ها با ۳ گانه هابیت بود، او را از فیلم دوم وارد داستان نمود و حتی در پایان‌بندی فیلم سوم نیز اشاره‌ای به پیدا کردن شخصیت آراگورن توسط لگولاس شد تا به نوعی زمینه برای حماسه ارباب حلقه‌ها را مهیا نماید. با این حال در کتاب‌ هابیت به هیچ عنوان شخصیت لگولاس حضوری نداشته و به تصویر کشیدن وی در فیلم‌ها جز این که عملی فن سرویس بوده باشد، هیچ سودی نداشت و چه بسا باعث شد تا تمرکز از شخصیت‌های کلیدی نیز گرفته شود.

سکانس فرار با بشکه‌ها

در دومین فیلم از ۳ گانه هابیت شاهد هستیم که ارتباط دوارف‌ها و الف‌ها به مشکل خورده و یاران تورین برای آن که بتوانند از مهلکه فرار نمایند، از طریق بشکه‌ها به دل رودخانه زده و سکانسی هیجان‌انگیز را رقم می‌زنند.

در کتاب هابیت این مسئله به شیوه متفاوتی به تصویر کشیده شده که البته تغییر جزئی و کوچکی به شمار می‌رود. در کتاب، تورین و یارانش به درون بشکه‌هایی با در بسته رفته و عملاً تا پایان مسیر هیچ تعاملی با یکدیگر ندارند. با این حال در فیلم شاهد هستیم که در بشکه‌ها باز بوده و نبردی هیجان‌انگیز و پر هرج و مرج به وقوع می‌پیوندد؛ تغییری که پیتر جکسون آن را اعمال نمود تا مخاطب ارتباط بیشتر و بهتری با شخصیت‌های داستان داشته باشد.

مرگ دوارف‌ها

در حالی که فیلم‌های اول و دوم ۳ گانه هابیت حال و هوایی پر زرق و برق داشته و مخاطب خطری را احساس نمی‌کند اما در فیلم سوم شاهد مجموعه‌ای از سکانس‌های تیره و تاریکی هستیم که بینندگانش را شوکه خواهد کرد.

در کتاب هابیت، کیلی، فیلی و تورین با علم آن که وارد نبردی خواهند شد که بازگشتی نخواهد داشت، شجاعانه به مقابله با گابلین‌ها پرداخته و در راه بازپس‌گیری سرزمین خود کشته می‌شود. با این حال در تغییری بحث‌برانگیز، شیوه مرگ‌ آن‌ها در فیلم سوم هابیت حالتی بی‌رحمانه به خود گرفته و عملاً توسط آزوگ و افرادش سلاخی می‌شوند. این مسئله البته در قبال شخصیت تورین حالت قهرمانانه‌تری به خود گرفته و او پس از نبردی به یاد ماندنی با آزوگ، خود را فدا کرده و در حالی که پیروزی دوارف‌ها را از بالای کوه تماشا می‌کند، به طرز دردناکی کشته می‌شود. این که کدام یک حالت بهتر و مخاطب‌پسندتری دارد، مسئله‌ای است که انتخاب آن تنها بر عهده طرفداران دنیای تالکین خواهد بود.

حضور افتخاری فرودو بگینز

شاید بتوان گفت که بازگشت الایجا وود برای حضور افتخاری در ۳ گانه هایت، بیهوده‌ترین تصمیمی بود که سازندگان فیلم‌ها می‌توانستند اتخاذ نمایند تا ارتباط بین هابیت و ارباب حلقه‌ها شکل بگیرد.

مسئله اصلی اینجاست که تالکین تا سال‌ها پس از نگارش کتاب هابیت، به سراغ داستان ارباب حلقه‌ها نرفت و فرودو نه تنها در آن زمان اصلاً وجود خارجی نداشت، بلکه هیچ منطق داستانی نیز پشت چنین تصمیمی نبود و پیتر جکسون به مانند کاری که برای لگولاس انجام داده بود، در نظر داشت تا مخاطبینش را با دیدن فرودو بگینز به وجد بیاورد. با این حال حضور افتخاری این شخصیت جز این که در ثانیه‌های ابتدایی کمی جذابیت داشته باشد، هیچ ارزش و مفهومی در ۳ گانه هابیت نداشت و برخلاف کلیت مفهوم کتاب بود.

شمشیر استینگ

شمشیر استینگ یکی از سلاح‌های نمادین تاریخ آثار تالکین می‌باشد که مسیر پر فراز و نشیبی را در حماسه سرزمین میانه طی کرده است.

پیدا کردن، جفت شدن با آن و در نهایت نامگذاری استینگ بر روی سلاح الف‌ها توسط بیلبو بگینز، مسیر چالش‌برانگیزی بود که تاثیر قابل ملاحظه‌ای بر قوس شخصیت‌پردازی او داشت. با این حال در تغییری عجیب و انتقادآمیز، سازندگان ۳ گانه به شکل تنبل‌وارانه‌ای کلیت این مسئله را دگرگون کرده و تنها به حضور گندالف و پیدا کردن آن در غار غول‌ها و سپس اعطای استینگ به بیلبو اکتفا می‌کنند. گویی که آن‌ها به دنبال راحت‌ترین راه برای رد شدن از موضوع شمشیر استینگ بوده و با اتخاذ چنین تصمیمی ضربه جبران‌ناپذیری را به شخصیت پردازی بیلبو وارد نموده‌اند.

سن بیلبو بگینز

پیتر جکسونی که حتی به قیمت ضربه زدن به فیلم‌نامه، حاضر شد تا لگولاس و فرودو را با بازیگران پیشین خود وارد داستان نماید، در تصمیمی جنجالی بازیگر نقش بیلبو را تغییر داد که طرفداران کتاب را حسابی شوکه و خشگین نمود. البته که بازیگر پیشین همچنان در سکانس‌هایی انگشت‌شمار در مقابل دوربین حضور داشت.

مسئله اینجاست که در ۳ گانه ارباب حلقه‌ها شاهد هنرنمایی ایان هولم در قامت بیلبو بگینز هستیم و با توجه به موجودیت حلقه یگانه که صاحب خود را از پیر شدن در امان نگه می‌دارد، بازگرداندن وی پس از سالیان بسیار برای به تصویر کشیدن دوران جوانی این هابیت، عملی غیرممکن به شمار می‌رفت و ناگزیر، پیتر جکسون مجبور بود تا بازیگر این نقش را تغییر داده و ایفای آن را بر عهده مارتین فریمن قرار دهد. تغییری که بیشتر زمینه‌ساز اختلاف میان بینندگان ۳ گانه‌های ارباب حلقه‌ها و هابیت شد؛ زیرا آن‌ها اعتقاد داشتند که چنین تغییری باعث به وجود آمدن حفره داستانی شده است. تصمیمی که سازندگان چاره‌ دیگری نداشتند، زیرا ایان هولم در زمان فیلم‌برداری ۳ گانه هابیت ۸۰ سال سن داشت و به هیچ عنوان توانایی جسمی برای به تصویر کشیدن سکانس‌های اکشن را نداشت.


بین ۳ گانه ارباب حلقه‌ها و هابیت، کدام یک را نهایت کیفیت پیر جکسون به شمار می‌آورید؟ آیا می‌توان امیدوار بود که روزی شاهد ساخته شدن آثاری از دنیای تالکین در حد و اندازه ۳ گانه ارباب حلقه‌ها باشیم؟ دلیل ناامید کننده بودن ۳ گانه هابیت را حول محور چه دلایلی می‌بینید؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.

منبع: اسکرین‌نت

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو